پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Friday, 29 March 2024
پورتال شهرداری نجف آباد پورتال شهرداری نجف آباد
کد خبر 70
تاریخ انتشار: سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۸۹ ۰۲:۲۹
دسته: بخش مركزي
پرینت
ایمیل

جوزدان

    1. شهر جوزدان در ۸کیلومتری جنوب شرقی نجف آباد واقع شده و از جنوب شرق به شهر جدید فولاد شهر و از غرب به زمین‌های کشاورزی جوزدان و شهرک صنعتی نجف اباد_جوزدان(این شهرک زمین های مردم جوزدان بوده و نجف اباد بدون پرداخت هزینه به شهروندان جوزدان این زمین ها را مالک شده است) و جنوب به تپه‌ها و کوهای امتداد یافته رشته کوههای زاگرس موسوم به کوه پنجی مشرف می‌شود هسته اولیه روستا را اهالی گرگ آباد (منطقه‌ای در مسیر کوه فشارچه کنونی) تشکیل داده‌اند که به دلیل وجود گرگ‌های وافر در این منطقه به این نام شهرت یافته است[نیازمند منبع] به علل نامشخص گرگ آباد منطقهٔ مناسبی برای زندگی نبوده و ساکنانش این محل را ترک گفته (وجود خرابه‌هایی از حمام عمومی و چند دیوار گلی در صده قبل شاهد براین مدعا می‌باشد.

      تاریخ

      شهر جوزدان با قدمت ۸۰۰ ساله یکی از قدیمی ترین شهرهای استان اصفهان به شمار می‌رود[نیازمند منبع] که بهترین دلیل[تحقیق دست‌اول؟] بر این مدعا سنگ‌های قدیمی موجود در ساختمان مسجد جامع که قدمت این مسجد به دوران مغولی – تیموری می‌رسد و قنوات کهن و گنبدهای خشتی و همچنین آستان متبرکه امام زاده ساره مریم جوزدان که بر اساس شواهد ذکر شده این بنا متعلق به خواهر ناتنی علی بن موسی رضا است.

      جمعیت

      بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت جوزدان در سال ۱۳۹۰ برابر با۶۷۴۹ نفر بوده‌است که از این میان۳۴۲۹ نفر مرد و ۲۳۲۰ زن بوده‌اند. این شهر۱۸۴۹ خانوار دارد.[۲]

      منابع

       
    2. «نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰». معاونت برنامه ریزی استانداری خراسان جنوبی (به نقل از مرکز آمار ایران)، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲.

جوزدان(اصفهان)

  • جمعیت :
    6536
  • نام قدیمی :

شهر جوزدان با قدمت 800 ساله يكي از قديمي ترين شهر هاي استان اصفهان به شمار ميرود كه بهترين دليل بر اين مدعا سنگ هاي قديمي موجود در ساختمان مسجد جامع كه قدمت اين مسجد به دوران مغولي – تيموري ميرسد و قنوات كهن و گنبد هاي خشتي و همچنين آستان متبركه امام زاده ساره مريم جوزدان كه بر اساس شواهد ذكر شده اين بناي مقدس متعلق به خواهر ناتني بزگوار حضرت امام رضا(ع) ميباشد و مردم جوزدان بسياري از خواسته ها ونياز هاي معنوي خود را از اين آستان مبارك طلب حاجت مي نمايند. شهر جوزدان در 8كيلومتري جنوب شرقي نجف آباد واقع شده و از جنوب شرق به شهر جديد فولاد شهر و از غرب به زمين هاي كشاورزي و شهرك صنعتي نجف اباد و جنوب به تپه ها و كوهاي امتداد يافته رشته كوههاي زاگرس موسوم به كوه پنجي مشرف ميشود هسته اوليه روستا را اهالي گرگ آباد ( منطقه اي در مسير كوه فشارچه كنوني) تشكيل داده اند كه به دليل وجود گرگ هاي وافر در اين منطقه به اين نام شهرت يافته است به علل نامشخص گرگ آباد منطقه ي مناسبي براي زندگي نبوده و ساكنانش اين محل را ترك گفته (وجود خرابه هايي از حمام عمومي و چند ديوار گلي در صدهً قبل شاهد براين مدعا ميباشد .بسياري از آنها به حوالي تهران مهاجرت ميكنندو هنوز مهاجران گرگ آبادي در تهران پسوند فاميلي جوزداني را همراه فاميل خود دارند و بقيه ساكنان زندگي را در كنار گرگ آباد( جوزدان فعلي) ادامه ميدهند كه جوزدان كنوني را به وجود مي آورند.     وجه تسميه شهر جوزدان :    جوزدان متشكل از دوكلمه ي جوز به اضافه دان ميباشد كلمه جوز در لغت عرب به معني گردو ميباشد و اين روستا بعلت دارا بودن از درختان گردو فراوان ، جوزدان نام گرفته كه دان آن پسوند دارا بودن ميباشد . جوزدان تركيب يافته از نام هاي مختلف است كه به ترتيب عبارتنداز جوزجان – جوزان ( به نقل از كتاب مرده كشان جوزان نوشته ابوالقاسم پاينده) - جوزدان ميباشد البته بعضي ها نيز اين چنين استنباط ميكنند بعلت گرماي زياد و خشك بودن هواي اين روستا به جزدان معروف بوده است و كم كم به جوزدان تغير نام داده است ولي اين برداشت ريشه و سند معتبر ندارد.   
موقيعت جغرافيايي شهر جوزدان :   
شهر جوزدان برروي دشت بنا شده است و ارتفاع آن از سطح دريا 1635 متر ميباشد . كوههاي جنوبي روستا موسوم به كوه فشارچه ميباشد و مرتفع ترين آنها كوه پنجي ميباشد كه از شمال غربي نجف آباد به جنوب شرقي ان كشيده شده است . اقتصاد روستا بر پايه كشاورزي و دامداري بنا شده است ، كشاورزي مهمترين و اساسي ترين قطب اقتصادي اين منطقه ميباشد آب كشاورزي اين روستا از چاههاي حفر شده توسط اهالي و سه رشته قنات كهن كه حدودا هركدام 10كيلومتر طول دارند تامين ميشود كه به راستي حكايت از همت بلند مردم دارد؛ همچنين كانال آب رساني جوزدان كه منشعب شده از رودخانه زاينده رود است . و قلب حياتي كشاورزي جوزدان است . اين كانال از زاينده رود سرچشمه گرفته و پس از گذشتن از شهرها وروستاهاي مختلف و سيراب كردن اراضي منطقه وارد جوزدان ميشود و زمين هاي زراعي را پوشش ميدهد و سپس به راه خود ادامه داده ودر سر راه خود زمين هاي كشاورزي شرق كانال را نسبتا مشروب ميكند سپس دو شاخه ميگردد ( يكي به طرف خميني شهر و ديگري به طرف قهدريجان) و مجددا به زاينده رود ميريزد.     كشاورزي :     زمين هاي كشاورزي جوزدان به كاشت انواع گونه هاي گياهي جواب ميدهد از جمله غلات ، صيفي جات و انواع درختان ميوه در قديم جوزدانيان به كاشت خشخاش اشتغال داشته اند و محور اقتصادي زندگي آنها بر اين گونه ي گياه مي چرخيده است كه اين گياه براي پذيرايي از درباريان استفاده ميشده است البته درآن زمان گشت ترياك مرسوم بوده و هنوز هم از ترياك جوزدان به بهترين نوع آن ياد ميشود در زمان محمد رضا شاه باتوجه به اين كه ترياك زياد گشت ميشده وبراي اهالي منطقه خطرافرين بوده جنبه اقتصادي آن ناديده گرفته شده و كشت آن ممنوع گشت . و تمام ترياك هاي موجود درخانه هاي اهالي توسط امنيه هاي دولتي كشف و ضبط گرديد كه البته كاشت اين گياهان مذكور منسوخ شده و مردم روستا بيشتر به كشت غلات مهمي كه براي آنها صرفه ي اقتصادي دارد همت گماشته اند از جمله غلاتي چون گندم ، جوو بويژه برنج لازم به ذكر است كه برنج جوزدان از مرغوبيت و معروفيت خاصي برخوردار است و در بازار به برنج لنجان معروف است و نه تنها در كشور ايران مورد استفاده قرار ميگيرد بلكه به خارج از ايران نيز صادر ميشود همچنين بايد متذكر شويم كه مردم تمام نيازهاي كشاورزي خود را ، خود برآورده ميكنند واز اين نظر خود كفا ميباشند.     دامداري :    از دير باز در جوزدان دامداري رواج داشته است و تاكنون ادامه دارد كشاورزان در كنار كشاورزي از حرفه دامداري نيز بهره ميبرده اند و برخي فقط به صورت حرفه اي كار دامداري را ادامه ميدهند تااكنون كه در اطراف جوزدان دامداري هاي صنعتي رواج پيدا كرده است .    

جمعيت :
   
طبق آمار گرفته شده از مركز آمار ايران در سال 1365 جمعيت حوزدان داراي 908 خانوار و 4987 نفر بوده است كه طي سال هاي متمادي در اثر مرگ ومير و زاد وولد ومهاجرت جمعيت كاهش يا افزايش يافته است بر اساس سرشماري نفوس و مسكن سال 1385 تعداد خانوار ها به 1643 و جمعيت آن درحدود 6536 نفر بوده است . لازم به ذكر است زبان اصلي مردم فارسي سليس كمي رو به گويش محلي است و براي عموم قابل فهم ميباشد البته در سال هاي اخير گويش هاي محلي از زبان رفع شده و بارشد فرهنگي و ارتباط با دنياي شهر نشيني گويش محلي در زبان كمتر ملموس ميباشد.    

مردم شناسي :
    
مردم اين روستا انسانهاي بسيار سخت كوش ، باغيرت ، مهمان نواز ، و باهوش و درايت ميباشند .و آنچه از مكاتبات نويسندگان استنباط ميشود . و به ديده نظر گماشته ميشود و گنجينه اي كه از پيشنيان سينه به سينه و نسل در نسل به مارسيده است جوزدانيان انسانهاي باهوش و ذكاوت بوده اند كه زيركي خاصي در رفتار آنها نمايان بوده و افكاري كه در سر مي پروارنده اند حاكي از فكر وسيع آنها بوده شايد جو حاكم برآن زمان و شرايط حاكمه باعث ميشده آنها جهت رفع مشكلات و معضلات خود هوشمندانه عمل نمايند اما بااين وجود آنها با راهكارهاي شاهكار و زيركانه خود دست به اقدامات منحصر به فر دي زده اند جوزدان در قديم الايام داراي چهرهاي مشهور و شخصيت هاي برجسته اي بوده نظير حاج آقا باقريين و حجت الاسلام علي محمد هاشمي كه درزمان پهلوي و دردوران خفقان به قم ميرفته اند و دروس حوزوي را فرا ميگرفته اند سپس به روستا مي امدند و به ارشاد و راهنمايي مردم مي پرداختند آنها دراين راه زحمات زيادي را متحمل شده اند كه قابل قدرداني و سپاس گذاري است همچنين در جوزدان شعرا و عارفان بزرگي كه از آنها به ملا هاي ده تعبير شده است مي زيسته اند كه به دليل نبود امكانات و تحصيلات متاسفانه نامي از اين بزرگ مردان بر جاي نمانده است دركنار اين شخصيت هاي بزرگ ميتوان از كساني نام برد كه نامشان لرزه بر اندام مردم مي انداخته ، افرادي نظيرسارم دوله( مالك روستا از قاجاريان) و فرزند آن اصغر مسعود ( اصغر ميرزا) و رضا خان جوزداني كه از خوانين آن دوره ميباشند ياد كرد وميتوان گفت كه رضا خان جوزداني يكي از ياغيان آن زمان بوده كه برخلاف جثه كوچك و اندام ضعيف فردي با رشادت و خوش استعداد، باغيرت ، وناموس پرست بود كه در سال 1329 قمري ( 1290شمسي ) از زندان فرار ميكند و در منطقه به طرفداري از شهريان مي پردازد ، سال هاي 35 تا 37 قمري اوج رشادت و سلطه گري اين شخص بر مردم بوده و موجب رعب ووحشت كاروانيان بوده است او درگردنه ها بر سر راه كاروانيان كمين ميكرده و به تاراج اموال آنان ميپرداخته.( شرح مفصل در كتاب ديار نون اثر علي يزداني نجف آبادي ) اين شخص پس ازجنگ جهاني اول وطي جنگهاي درون منطقه اي توسط علي خان فلاردي واقامحمودبابااحمدي دستگير شدودرزمان رضاشاه به داراويخته شد.در زمان رضا شاه با توجه به اعتقادات مذهبي مردم سادات صادق و عارفي مثل حاج آقا موسوي كه بعنوان پيشوايان جوزدان مردم را هدايت ميكردند و مورد احترام اهالي بوده اند در اين روستا ميزيسته اند .    

آثار تاريخي :
    
1- امام زاده ساره مريم كه در قسمت شمال غربي ورودي روستا ميباشد از دير باز مورد توجه اهالي مردم كل منطقه بوده است كه دركنار آن مزارع شهدا واقع شده و قبرستان روستا در جوار اين امام زاده شريف ميباشد و تا اين زمان مردم براي زيارت و اداي نذورات خود به اين محل ميايند . درزمانهاي گذشته بازارهاي مرسوم در جوار امام زاده روزهاي پنج شنبه برپا بوده است اين بازار ها معروف به « درپنج شنبه» بوده مردم هم براي زيارت و هم براي خريد مايحتاج درروز پنجشنبه به اين مكان مي آمدند كم كم با شكل گيري انقلاب اسلامي اين پنجشنبه بازار هم برچيده شد.   
2- در كنار اين امام زاده بقعه اي وجود دارد معروف به بقعه آغا شاهزاده ( آغا بيگم ) كه در حال حاضر متروكه شده است و پدر اين بزرگوار در يزد داراي زيارتگاه مي باشد .   
3- در قسمت شمال شرقي روستا برج كبوتر خانه مي باشد كه مدتي به جهت ديده باني شكارگاه منطقه اي وبعداً جهت برداشت فضولات پرندگان استفاده مي شده ظل السلطان حاكم اصفهان كه شكارچي ماهري بوده است وباخوانين زمان خوددراين منطقه شكارميكرده است در مورد جوزدان گفته است كه جوزدان ده بسيار بزرگ وشكارگاههاي مناسبي داردو مانند قمشلو شكارش تعريف دارد. برج كبوترخانه به دليل بي توجهي اهالي ومسئولين روبه تخريب نهاده بود كه درسال 1385 و 1386 با همت امور ميراث فرهنگي ترميم وباز سازي گرديد.    
4- مسجد جامع: مهمترين واصلي ترين مكان تاريخي جوزدان كه گوياي هويت وقدمت روستا ميباشد، تقريباً درمركز روستا قرار دارد وبه مرور زمان در اطراف آن ساخت وسازهايي صورت گرفت از وجود سنگ قبرهاي موجود در اين مسجد مي توان به قدمت ديرين آن پي برد.    
در ضلع جنوب غربي اين مسجدبقعه اي وجودداردبنام بقعه شيخ محمد.شيخ محمدعالم بسيار بر جسته اي بوده كه از صوفبان زمان خود به حساب مي رفته. در كنار اين عالم بزرگوارتني چند از علماي ان زمان نيز مدفون ميباشند،از جمله شيخ صفي الدين شيخ ملكشاه متوفي هشتم جمادي الثاني 1101ه.ق به گفته ي مردم روستا درزمانهاي قديم تاجري با كاروان خود ازاين محل عبور ميكرده كه با شرايط بد جوي مواجه مشودوعبورش راازاين مكان ناممكن ميسازد اين اتفاق درخندق مجاورمسجد جامع رخ ميدهدتاجرباخودمي انديشد كه چگونه راهي براي گذشتن پيدا كندپس باخود عهدمي بنددكه اگر موفق به عبورازاين منطقه شد مسجدي در كنار خندق بنا كند.وي موفق به عبور ميشود وبنا بر عهد خود بناي اوليه مسجد را پايه گذاري ميكند.و طي سالها مردم مسجد را مرمت مي كنند تا به امروز كه داراي بناي زيبايي ميباشد مسجد داراي سردرب بسيار زيبايي بوده اما به دليل نزولات جوي و گذشت زمان تخريب شده و به دليل ناآگاهي برخي مسئولين مربوطه و پيگيري نشدن سازمان ميراث فرهنگي تخريب شد اما گنبد اصلي هنوز پابرجا است ، لازم به ذكر است كه اين مسجد ابتدا مكتب خانه بوده و امام جمعه وقت اصفهان دراين مكان مدفون ميباشد همچنين شش نسل قبل از حاج آقا باقريين نيز در اين مكان به خاك سپرده شده اند كه روحانيان معتبر آن زمان بوده اند.54- باغ شاهزاده : در زبان عامه از آن به باغ شازده تعبير ميشودكه درقديم مقرحكومتي بوده. كه شخصي به نام سارم الدوله آن را بنا نموده پس از آن باغ به پسرش اصغر ميرزا به ارث ميرسد. در وسط باغ امارت زيبايي و در پشت آن حمام و اتاق هاي خدمه ميباشدكه اين اتاق ها و حمام تخريب شده ( نمونه ي ساخت بنا و حمام آن مشابه به حمام ساخته شده در كاشان ميباشد). هنوز كاج هاي بنا شده در زمان پهلوي پابرجا هستند و امارت وسط باغ هم بازسازي شده و در كنارآن استخر بزرگي بوده كه هم اكنون هم وجود دارد و بقيه زمين براي امور تفريحي استفاده ميشودكه پس از انقلاب اسلامي قسمتي از آن توسط سپاه پاسداران و قسمتي ديگر از آن توسط آموزش و پرورش مورد استفاده واقع شد .

عمومي


در كتاب شناخت سرزمين بختياري آمده است:((به طوريكه درتاريخ مشروطه نوشته شده است، رضا خان جوزداني به تشويق محمد علي كلباسي و ساير علما در جنگ با روسها فعاليت زياد نمود و چندين نفر را به قتل رسانيد. عمليات آنها روز به روز توسعه يافت و بطوري تقويت يافتند كه در نواحي اصفهان همه از نفوذ آنها در بيم و هراس بودند و حكام وقت هم از عمليات ظالمانه آنها بلاتكليف و از جلوگيري عاجز شده، گاهي نيز براي آنها پيشكشي و خلعت مي فرستادند و بيشتر تجار و رجال با آنان مكاتبات دوستانه داشته و تقريبا خود را نوكر آنها مي دانستند. هرچند بزرگان در ابتداي امر با نظر و صلاح ديد از نقطه نظرخارجي كه درآن موقع ايجاد مي نمود، با عمليات آنها و ناامن نمودن طرق و شوارع موافق بودند ولي كار آنان به جايي رسيد كه در آخر ياغي و مطلق العنان گرديده و خود سرانه از تجار و متمولين پولها مي گرفتند و در حدود يك هزار نفر سوار و پياده ترتيب دادند كه همه داراي اسبهاي عالي و زين و لگام مرصع و مطلا و با داشتن وكيل باشي و چماق نقره به دست حركت مي نمودند و شبانه به خانه هاي مردم و تجار حمله ور شده و به اموال و ناموس آنان دست درازي مي كردند، روي اين اصل اعمال آنان، در سال 1335 ه ق واقعا موجب وحشت و هراس ساكنين اصفهان و لنجان و چهار محال گرديه بود. سردار اشجع حاكم اصفهان، نتوانست و يا نخواست از او و همراهانش جلوگيري نمايد و با بدست آوردن پولهاي بانك انگليس، اصفهان را تخليه نمود و طولي نكشيد نصيرخان سردار جنگ در سال 1337 ه ق با اختيارات كامل به حكومت اصفهان منصوب و به محض ورود به اصفهان و اخطار به ياغيان در مقام جمع آوري و دستگيري آنها برآمد.))

آغاز درگيري با مردم گركويه

در شامگاه يكي از روز هاي خرداد ماه سال 1297خورشيدي نزديك به پانصد سوار و تفنگدار به فرماندهي جعفرقلي چرمهيني و رضا خان جوزداني به همراهي شجاع همايون دهكردي و علينقي چي از راه ميان كوه كلاه قاضي خود را به روستاي محمدآباد رسانيدند. در آن سال حاج ميرزا محمد امين صفوي، راهزنان را از دستبرد و تارج محمدآباد بازداشت و پذيرفت كه در برابر اين كار آزوغه و نيازمنديهاي آنان را فراهم نمايد و در پي آن گفتگو ميان دو سو آغاز گرديد. در هنگام گفتگوي آنها، گروهي از خاندان حاجيها، تفنگداران جعفرقلي را كه در بيرون دژ بودند به تير بستند ولي از آنجا كه شمار راهزنان بسيار و داراي تفنگهاي پيشرفته بوده اند، تفنگداران محمدآباد نتوانستند در برابر آنها ايستادگي نمايند و راهزنان پس از به تاراج بردن فرشهاي گرانبها، طلا و گوسفندان مردم، رهسپار كوه كلاه قاضي شده و در آنجا كمين كردند در شامگاه فرداي آن شب براي بار دوم از كمينگاه خود بدر آمده و بار ديگر در پي تاراج مردم محمدآباد بر آمدند. ولي از آنجا كه در آن شب تفنگداران محمدآباد با آمادگي بيشتري بر بالاي باروها و پشت بامها سنگر بندي كرده بودند، راهزنان كاري از پيش نبردند و رهسپار روستاي آذرخواران گرديدند. در ساعت 8 شب راهزنان به روستاي آذرخواران رفته و از مردم آنجا خواستند تا بدون درگيري و تيراندازي داراييهاي خود را به راهزنان واگذار نمايند . حاج محمد علي ملك پور آذرخواراني كه در آن زمان 5 ساله بوده است، آن رويداد را چنين بازگو مي نمايد: هنگامي كه راهزنان به خانه هاي آذرخواران ريختند، جعفرقلي دستور داد چون مردم آذرخواران به آنها تيراندازي نكرده اند، هيچ كس نبايد با مردم بدرفتاري نمايد ولي تا جايي كه توانستند، فرشهاي گرانبهاي مردم و ازآن نمونه قاليهاي ارزشمند خانه ما را به يغما برده و انبارهاي جو ما را نيز براي اسبهايشان همگي به تاراج بردند، سپس در نزديكي هاي نيمه شب، جعفرقلي، رضاخان، شجاع همايون و علينقي چي و چند تن از سركردگان راهزنان از پدرم گوسفند خواسته و از نيمه شب تا سپيده بامداد پي درپي گوسفندان ما را كباب مي كردند و در برابر ديدگان ما آنها را مي خوردند و در پايان كار انبار جو و گندم كدخداي آذرخواران، حاج محمدباقر عموي بنده را نيز تاراج كرده و آذرخواران را به سوي حسين آباد پشت سر گذاشتند.

شكست جعفر قلي و رضا خان در حسين آباد

از آنجا كه مردم گركويه از گروه جعفر قلي و رضا خان داستانهاي تكان دهنده اي شنيده بودند، پس از آگاه شدن از آمدن آنها به باختر گركويه و تاراج روستاهاي محمدآباد و آذرخواران، دچار بيم و هراس شده و از پي چاره جويي برآمدند. درآن زمان ملا علي خان ميرپنج فرمانروايي گركويه را در دست داشت و برادرش حاج سرتيپ كدخداي ينگ آباد بود. از سويي حسينعلي خان سرهنگ فرزند سوم آقا محمد نيز بر روستاي كفران رودشت و آباديهاي پيرامون آن فرمانروايي مي كرد. هنگامي كه سواران رضا خان و جعفر قلي سرگرم تاراج روستاهاي محمدآباد و آذرخواران بودند، ملاعلي خان مير پنج و ميرزا عبدالواسع خان سرهنگ در اصفهان به سر مي بردند و حاج رضا خان سرتيپ جايگزين آنان بود.

از اين رو هنگامي كه حاج سرتيپ و پسرش عباس خان به بسيج تفنگداران پرداختند، بخت با آنان يار شد و تفنگداران حسين آباد توانستند تا شامگاهان  نيروهاي جعفر قلي را سرگرم نمايند و در اين ميان عباس خان توانست تفنگداران زبردست ينگ آباد را بسيج نمايد و از سوي ديگر آنها را به دسته هاي ده تايي بخش كرد و دستور داد شب هنگام مردم در بيابانهاي پيرامون دشت جهان و دشت آسمان، در دسته هاي جداگانه آتش بيفروزند تا دشمن گمان كند با يك لشكر بزرگ روبروست. هنگامي كه جعفر قلي و رضا خان آهنگ تاراج روستاي حسين آباد نمودند، در آذرخواران به آنها گفته شده بود كه از درگيري با مردم آنجا بپرهيزند، زيرا در آن زمان در حسين آباد  تيراندازان زبردستي چون: عباسقلي، حسين، علي محمد، و صادق اسماعيل حضور داشتند و رهبري آنان را تيرانداز نامداري چون حاج علي داستاني (قصاب) در دست داشت و چنانچه راهزنان به آنجا نزديك مي شدند نه تنها كاري از پيش نمي بردند، بلكه بسياري از آنان نيز به دست تيراندازان از پاي در مي آمدند. پند و اندرز مردم آذرخواران سودي در برنداشت و راهزنان از راه رودخانه شمالي رهسپار حسين آباد گرديدند. در آن زمان روستاي آذرخواران دروازه اي داشته است كه به سوي حسين آباد باز مي شد. و در آن روز جعفر قلي و رضا خان در كنار دروازه نامبرده سرگرم ديده باني گرديدند. از آن سو حاج علي حسين آبادي و يارانش در باروهاي حسين آباد سنگر گرفته و از دور رفت و آمدهاي راهزنان را بررسي مي كردند. حاج علي و دستيار او كه با دوربين دروازه آذرخواران را مي پاييدند، با نشانه هايي كه از جعفر قلي شنيده بودند، او را شناختند و پس از آن دستيار حاج علي گفت: با زدن چارچوب در دروازه زبردستي خود را به او نشان دهيد و حاج علي گلوله اي شليك كرد و گلوله وي بر بالاي سر جعفر قلي روي چارچوب فرو رفت. جعفر قلي از بيم جان از پي چاره جويي برآمد. آنگونه كه گفته اند،با پوشاك زنانه و ناشناس آهنگ رفتن به حسين آباد نمود تا به آنجا رخنه كرده از چند و چون تير اندازان حاج علي آگاهي يابد. در اينجا نيز تفنگداران حسين آباد، ترفند او را دريافته و زمين پيش پاي او را با تير سوراخ كردند. و به گوشزد نمودند كه دستيابي به حسين آباد، چندان آسان نيست. نزديك شامگاهان حاج رضا خان سرتيپ كدخداي نيك آباد به گروهي از تفنگداران خود دستور داد همراه با پراكنده شدن در پيرامون دشت جهان و دشت آسمان و افروختن آتش در بيابان ها، با هياهو و نواختن دهل دشمن را سردرگم و بيمناك سازند. از سوي ديگر عباس خان هم كه از تيراندازان نام آور گرگويه بشمار ميرفت، نيروهاي خود را گردآوري نمود و در بالاي تپه هاي دشت جهان و دشت آسمان سنگر گرفت و همزمان با تفنگداران حسين آباد، تير اندازي به راهزنان را آغاز كرد. در اين ميان، بانگ دهل ها و روشنايي آتش هايي كه بيابان ها را روشن كرده بود و تيراندازي تفنگداران حسين آباد و نيك آباد، رضا خان و جعفر قلي را برآن داشت تا هر چه زودتر از بيم جان خود و سربازانشان گركويه رها كرده و رهسپار رودشت گردند.

راهزنان پس از پشت سر گذاشتن روستاي حسين آباد به دژ وحش كه بر سر راه گركويه به رودشت جاي دارد رفته و تا سپيده دم بامداد به تن آسايي و سر و سامان دادن گروه و درمان تفنگداران زخمي پرداختند و پس از طلوع آفتاب از دژ وحش به سوي رودشت روانه شده و به دژ كهنه اي كه نزديك روستاي اسحاق آباد  قرار داشت رفته و آنجا را پايگاه خود نمودند.رضا خان و جعفر قلي در دژ كهنه اسحاق آباد به سازماندهي تفنگداران خود پرداخته و آنروز را از دستبرد زدن به روستاها خودداري نمودند و كساني را براي كسب اطلاعات از روستاهاي رودشت فرستادند. و شب دوم را نيز به تن آسايي و آمادگي براي جنگ فردا سپري كردند. از آن سو حسينعلي خان سرهنگ، فرمانرواي كفران و آباديهاي پيرامون آن، پس از آگاهي از نزديكي راهزنان، به گردآوري سواركار و تفنگدار از روستاهاي دور و نزديك پرداخت و به زودي آماده نبرد با راهزنان گرديد. همچنين پيكي به اصفهان فرستاد تا از سردار جنگ درخواست كمك نمايد.

در سپيده دم بامداد روز دوم، جعفر قلي، رضا خان،شجاع همايون و علينقي چي به سواركاران خود دستور دادند تا دست برد زدن به رودشت را آغاز كنند. در پي آن راهزنان به چند دسته بزرگ بخش شدند. و به تاراج روستاهاي رودشت سرگرم شدند. و پس از تاراج چند روستا به روستاي كفران نزديك شدند و با نزديك شدن به آنجا به ناگاه با سواركاران و تفنگداران آماده حسينعلي خان روبرو شده و از ديدن آن همه نيروي رزمنده در شگفت ماندند.جعفرقلي، گروهي از سواركاران و تفنگداران را به فرماندهي شجاع همايون و علينقي چي در كفران گذاشت. و خود را بهمراه رضا خان و ديگر سواركاران بسوي اژيه رهسپار گرديد تا آنجا را تاراج نموده و درباره رسيدن نيروهاي كمكي به ياري حسينعلي خان نيز بررسي بيشتري بنمايد. همچنين فرستاده اي به نزد حسينعلي خان گسيل داشت و از وي خواست كه در برابر كارهاي راهزنان از خود واكنش نشان ندهد. و در برابر آن روستاي كفران و روستاي پيرامون آن از دستبرد راهزنان در امان باشد. حسينعلي خان كه از آمادگي مردم روستاهاي كفران و طهمورثات آسوده دل بود، يكي از پيشكاران خود به نام جمال كفراني به گركويه فرستاد و از ملاعلي خان ميرپنج درخواست نيروي كمكي نمود.و از آنجا كه ميدانست نيروهاي نامبرده دير يا زود خواهند رسيد، به فرستاده جعفر قلي گفت: فرمانده شما تا چه اندازه بي شرم است كه با اين گستاخي از ما ميخواهد در برابر تاراجگري هاي او آرام بمانيم. هر چه زودتر بازگرديد و به او گوشزد كنيد كه نتنها زير بار چنين ننگي نخواهيم رفت بلكه تا هرجا كه برويد در پي شما خواهيم آمد و سزاي شما را خواهيم داد.

پس از بازگشت پيك نامبرده و رسيدن پاسخ حسينعلي خان جعفر قلي و رضا خان، به شجاع همايون و علينقي چي دستور داده شد تا كفران را تاراج كنند. و خود بهمراه گروه ديگري از راهزنان رهسپار اژيه گرديدند.نيروهايي كه به فرماندهي جعفر قلي و رضاخان رهسپار اژيه شده بودند، در آنجا از رهگذران درباره ي رسيدن نيروهاي كمكي پرسش هايي كردند و از آنجا كه حسينعلي خان در ميان مردم چنين پراكنده بود كه نيروهاي سردار جنگ در راه هستند و مردم نيز به اين گفته ها دامن مي زدند، جعفر قلي و رضاخان دچار سردرگمي شدند.در اين ميان زني دوره گرد كه از روستاي هرند، سبزي و تره بار براي فروش به روستاهاي رودشت مي برد، بر سر راه خود به كفران گرفتار جعفر قلي شد و از او پرسيدند كه از كجا آمده است و آيا در سر راه خود به رودشت، نيروهاي دولتي را ديده است؟ آن زن كه شخصي جهان ديده و هوشيار بود با آنكه سربازي را در هرند نديده بود، پس از اندكي درنگ پاسخ داد، هنگاميكه من از هرند رهسپار اينجا بودم گروه انبوهي سواركار و تفنگدار ديدم كه از مردم آنجا درباره چند و چون نيروهاي جعفر قلي و جايگاه آنها پرسش هايي مي كردند و گويا از نيروهاي سردار جنگ كه از اصفهان به دستگيري جعفر قلي فرستاده شده اند، بودند. شگرد آن شير زن كارگر افتاد و جعفرقلي كه ياراي ايستادگي در برابر نيروهاي رودشت و سردار جنگ را نداشت، بي درنگ پيكي به كفران فرستاد و از شجاع همايون و علينقي چي خواست تا هر چه زود تر آنجا را رها كرده به او بپيوندند، نامبردگان نيز كه چندين كشته وزخمي داده بودند و از سويي با رسيدن نيروهاي ملاعلي خان مير پنج از گركويه، ميدان را بر خود تنگ ديدند، بي درنگ خود را به اژيه رسانيدند و سرانجام همگي راهزنان برآن شدند تا از راه هاشم آباد و كوهپايه از چنگ نيروهاي حسينعلي خان و نيروهاي گفته شده بود كه از سوي سردار جنگ در راه هستند، بگريزند.

پس از رفتن راهزنان، حسينعلي خان سرهاي راهزنان كشته شده را بر سر نيزه كرد و آنها را به گنج آباد براي ملاعلي خان ميرپنج فرستاد تا وي آنها را براي سردار جنگ بفرستد و خود با سواركاران ورزيده رودشت و گركويه در پي جعفر قلي روان شد. راهزنان با آنچه كه به تاراج برده بودند از راه هاشم آباد و شمال خاوري هرند شتابزده راهي كوهپايه شدند. هنگام گريز، گاه گاهي ميان سواران جعفر قلي و حسينعلي خان درگيري هايي رخ ميداد و هر چه دامنه درگيري بيشتر مي شد، راهزنان نيز به ناچار، گوسفندان و چيزهاي دست و پاگير را رها كرده و با شتاب از حسينعلي خان دور مي شدند و تنها به چيزهاي ارزشمند مانند فرش و طلا بسنده ميكردند و اين كار انگيزه اي شد كه بار آنها سبك شده و با شتاب بيشتري از حسينعلي خان و سوارانش دور شوند. با رها كردن دارايي هاي به تاراج رفته، گروهي از نيروهاي جعفر قلي، كه ديگر اميدي نداشتند اندك اندك از پيرامون وي پراكنده شده و هر كدام از پي كار خود به سويي رفتند.

حسینعلی خان نیز گروهی از نیروهای خود را به گرد آوری دارایی های رها شده در بیابان گماشت تا آنها را به رودشت برده و به مردم بازگردانند و خود با گروهی از تفنگداران ورزیده گرکویه و رودشت در پی دستگیری سرکردگان راهزنان برآمد. جعفر قلی و همکاران او نیز که بارشان سبک شده بود به تندی باد از راه شمال کوهپایه و سپس از راه بخش برخوار خود را به باغ های پیرامون نجف آباد رسانیده در گوشه و کنار باغ ها پنهان شدند. از سوی دیگر گروهی از سوارکاران ورزیده سردار جنگ به فرماندهی او که از گریختن راهزنان از رودشت و رفتن آنها به نجف آباد و پی گیری آنها از سوی حسینعلی خان آگاه شده بودند به نجف آباد رفته تا به جستجو و دستگیری آنها بپردازند.

سرانجام همگی تفنگداران به سرپرستی اسکندر خان ضعیم الدوله بابادی، در نجف آباد خانه به خانه در جستجوی سرکشان برآمدند و سردار جنگ نیز وارد کارزار شد. جعفر قلی زنده و زخمی و رضاخان نیز در یکی از باغ های محمد آباد بدست علیخان فلاردی و آمحمود بابا احمدی دستگیر شدند. علینقی چی نیز در باغ های نجف آباد(بدست حسینعلی خان سرهنگ و رزمندگان گرکویه و رودشت) بدام افتاد. پیکر شجاع همایون نیز در یکی از سنگر ها پیدا شد و بدین سان این آشوب ها با گذشت 50 روز با کوشش تفنگداران (بختیاری،رودشتی و گرکویه ای) پایان یافت و پیروزی یافتگان رهسپار اصفهان شدند و سردسته های آشوبگران را در میدان نقش جهان به دار آویختند.

مطالب مرتبط


تمام حقوق این پایگاه محفوظ و متعلق به شهرداری نجف آباد می باشد .
نجف آباد - خیابان امام(ره) ٫ ساختمان مرکزی شهرداری _کدپستی:14661_85146
تلفن : 3-03142640041 ارتباطات مردمی:137-سامانه ارسال پیامک:30001360