یکشنبه, 15 مهر 1403 - Sunday, 06 October 2024
پورتال شهرداری نجف آباد پورتال شهرداری نجف آباد

جوزدان

    1. شهر جوزدان در ۸کیلومتری جنوب شرقی نجف آباد واقع شده و از جنوب شرق به شهر جدید فولاد شهر و از غرب به زمین‌های کشاورزی جوزدان و شهرک صنعتی نجف اباد_جوزدان(این شهرک زمین های مردم جوزدان بوده و نجف اباد بدون پرداخت هزینه به شهروندان جوزدان این زمین ها را مالک شده است) و جنوب به تپه‌ها و کوهای امتداد یافته رشته کوههای زاگرس موسوم به کوه پنجی مشرف می‌شود هسته اولیه روستا را اهالی گرگ آباد (منطقه‌ای در مسیر کوه فشارچه کنونی) تشکیل داده‌اند که به دلیل وجود گرگ‌های وافر در این منطقه به این نام شهرت یافته است[نیازمند منبع] به علل نامشخص گرگ آباد منطقهٔ مناسبی برای زندگی نبوده و ساکنانش این محل را ترک گفته (وجود خرابه‌هایی از حمام عمومی و چند دیوار گلی در صده قبل شاهد براین مدعا می‌باشد.

      تاریخ

      شهر جوزدان با قدمت ۸۰۰ ساله یکی از قدیمی ترین شهرهای استان اصفهان به شمار می‌رود[نیازمند منبع] که بهترین دلیل[تحقیق دست‌اول؟] بر این مدعا سنگ‌های قدیمی موجود در ساختمان مسجد جامع که قدمت این مسجد به دوران مغولی – تیموری می‌رسد و قنوات کهن و گنبدهای خشتی و همچنین آستان متبرکه امام زاده ساره مریم جوزدان که بر اساس شواهد ذکر شده این بنا متعلق به خواهر ناتنی علی بن موسی رضا است.

      جمعیت

      بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت جوزدان در سال ۱۳۹۰ برابر با۶۷۴۹ نفر بوده‌است که از این میان۳۴۲۹ نفر مرد و ۲۳۲۰ زن بوده‌اند. این شهر۱۸۴۹ خانوار دارد.[۲]

      منابع

       
    2. «نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰». معاونت برنامه ریزی استانداری خراسان جنوبی (به نقل از مرکز آمار ایران)، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲.

جوزدان(اصفهان)

  • جمعیت :
    6536
  • نام قدیمی :

شهر جوزدان با قدمت 800 ساله يكي از قديمي ترين شهر هاي استان اصفهان به شمار ميرود كه بهترين دليل بر اين مدعا سنگ هاي قديمي موجود در ساختمان مسجد جامع كه قدمت اين مسجد به دوران مغولي – تيموري ميرسد و قنوات كهن و گنبد هاي خشتي و همچنين آستان متبركه امام زاده ساره مريم جوزدان كه بر اساس شواهد ذكر شده اين بناي مقدس متعلق به خواهر ناتني بزگوار حضرت امام رضا(ع) ميباشد و مردم جوزدان بسياري از خواسته ها ونياز هاي معنوي خود را از اين آستان مبارك طلب حاجت مي نمايند. شهر جوزدان در 8كيلومتري جنوب شرقي نجف آباد واقع شده و از جنوب شرق به شهر جديد فولاد شهر و از غرب به زمين هاي كشاورزي و شهرك صنعتي نجف اباد و جنوب به تپه ها و كوهاي امتداد يافته رشته كوههاي زاگرس موسوم به كوه پنجي مشرف ميشود هسته اوليه روستا را اهالي گرگ آباد ( منطقه اي در مسير كوه فشارچه كنوني) تشكيل داده اند كه به دليل وجود گرگ هاي وافر در اين منطقه به اين نام شهرت يافته است به علل نامشخص گرگ آباد منطقه ي مناسبي براي زندگي نبوده و ساكنانش اين محل را ترك گفته (وجود خرابه هايي از حمام عمومي و چند ديوار گلي در صدهً قبل شاهد براين مدعا ميباشد .بسياري از آنها به حوالي تهران مهاجرت ميكنندو هنوز مهاجران گرگ آبادي در تهران پسوند فاميلي جوزداني را همراه فاميل خود دارند و بقيه ساكنان زندگي را در كنار گرگ آباد( جوزدان فعلي) ادامه ميدهند كه جوزدان كنوني را به وجود مي آورند.     وجه تسميه شهر جوزدان :    جوزدان متشكل از دوكلمه ي جوز به اضافه دان ميباشد كلمه جوز در لغت عرب به معني گردو ميباشد و اين روستا بعلت دارا بودن از درختان گردو فراوان ، جوزدان نام گرفته كه دان آن پسوند دارا بودن ميباشد . جوزدان تركيب يافته از نام هاي مختلف است كه به ترتيب عبارتنداز جوزجان – جوزان ( به نقل از كتاب مرده كشان جوزان نوشته ابوالقاسم پاينده) - جوزدان ميباشد البته بعضي ها نيز اين چنين استنباط ميكنند بعلت گرماي زياد و خشك بودن هواي اين روستا به جزدان معروف بوده است و كم كم به جوزدان تغير نام داده است ولي اين برداشت ريشه و سند معتبر ندارد.   
موقيعت جغرافيايي شهر جوزدان :   
شهر جوزدان برروي دشت بنا شده است و ارتفاع آن از سطح دريا 1635 متر ميباشد . كوههاي جنوبي روستا موسوم به كوه فشارچه ميباشد و مرتفع ترين آنها كوه پنجي ميباشد كه از شمال غربي نجف آباد به جنوب شرقي ان كشيده شده است . اقتصاد روستا بر پايه كشاورزي و دامداري بنا شده است ، كشاورزي مهمترين و اساسي ترين قطب اقتصادي اين منطقه ميباشد آب كشاورزي اين روستا از چاههاي حفر شده توسط اهالي و سه رشته قنات كهن كه حدودا هركدام 10كيلومتر طول دارند تامين ميشود كه به راستي حكايت از همت بلند مردم دارد؛ همچنين كانال آب رساني جوزدان كه منشعب شده از رودخانه زاينده رود است . و قلب حياتي كشاورزي جوزدان است . اين كانال از زاينده رود سرچشمه گرفته و پس از گذشتن از شهرها وروستاهاي مختلف و سيراب كردن اراضي منطقه وارد جوزدان ميشود و زمين هاي زراعي را پوشش ميدهد و سپس به راه خود ادامه داده ودر سر راه خود زمين هاي كشاورزي شرق كانال را نسبتا مشروب ميكند سپس دو شاخه ميگردد ( يكي به طرف خميني شهر و ديگري به طرف قهدريجان) و مجددا به زاينده رود ميريزد.     كشاورزي :     زمين هاي كشاورزي جوزدان به كاشت انواع گونه هاي گياهي جواب ميدهد از جمله غلات ، صيفي جات و انواع درختان ميوه در قديم جوزدانيان به كاشت خشخاش اشتغال داشته اند و محور اقتصادي زندگي آنها بر اين گونه ي گياه مي چرخيده است كه اين گياه براي پذيرايي از درباريان استفاده ميشده است البته درآن زمان گشت ترياك مرسوم بوده و هنوز هم از ترياك جوزدان به بهترين نوع آن ياد ميشود در زمان محمد رضا شاه باتوجه به اين كه ترياك زياد گشت ميشده وبراي اهالي منطقه خطرافرين بوده جنبه اقتصادي آن ناديده گرفته شده و كشت آن ممنوع گشت . و تمام ترياك هاي موجود درخانه هاي اهالي توسط امنيه هاي دولتي كشف و ضبط گرديد كه البته كاشت اين گياهان مذكور منسوخ شده و مردم روستا بيشتر به كشت غلات مهمي كه براي آنها صرفه ي اقتصادي دارد همت گماشته اند از جمله غلاتي چون گندم ، جوو بويژه برنج لازم به ذكر است كه برنج جوزدان از مرغوبيت و معروفيت خاصي برخوردار است و در بازار به برنج لنجان معروف است و نه تنها در كشور ايران مورد استفاده قرار ميگيرد بلكه به خارج از ايران نيز صادر ميشود همچنين بايد متذكر شويم كه مردم تمام نيازهاي كشاورزي خود را ، خود برآورده ميكنند واز اين نظر خود كفا ميباشند.     دامداري :    از دير باز در جوزدان دامداري رواج داشته است و تاكنون ادامه دارد كشاورزان در كنار كشاورزي از حرفه دامداري نيز بهره ميبرده اند و برخي فقط به صورت حرفه اي كار دامداري را ادامه ميدهند تااكنون كه در اطراف جوزدان دامداري هاي صنعتي رواج پيدا كرده است .    

جمعيت :
   
طبق آمار گرفته شده از مركز آمار ايران در سال 1365 جمعيت حوزدان داراي 908 خانوار و 4987 نفر بوده است كه طي سال هاي متمادي در اثر مرگ ومير و زاد وولد ومهاجرت جمعيت كاهش يا افزايش يافته است بر اساس سرشماري نفوس و مسكن سال 1385 تعداد خانوار ها به 1643 و جمعيت آن درحدود 6536 نفر بوده است . لازم به ذكر است زبان اصلي مردم فارسي سليس كمي رو به گويش محلي است و براي عموم قابل فهم ميباشد البته در سال هاي اخير گويش هاي محلي از زبان رفع شده و بارشد فرهنگي و ارتباط با دنياي شهر نشيني گويش محلي در زبان كمتر ملموس ميباشد.    

مردم شناسي :
    
مردم اين روستا انسانهاي بسيار سخت كوش ، باغيرت ، مهمان نواز ، و باهوش و درايت ميباشند .و آنچه از مكاتبات نويسندگان استنباط ميشود . و به ديده نظر گماشته ميشود و گنجينه اي كه از پيشنيان سينه به سينه و نسل در نسل به مارسيده است جوزدانيان انسانهاي باهوش و ذكاوت بوده اند كه زيركي خاصي در رفتار آنها نمايان بوده و افكاري كه در سر مي پروارنده اند حاكي از فكر وسيع آنها بوده شايد جو حاكم برآن زمان و شرايط حاكمه باعث ميشده آنها جهت رفع مشكلات و معضلات خود هوشمندانه عمل نمايند اما بااين وجود آنها با راهكارهاي شاهكار و زيركانه خود دست به اقدامات منحصر به فر دي زده اند جوزدان در قديم الايام داراي چهرهاي مشهور و شخصيت هاي برجسته اي بوده نظير حاج آقا باقريين و حجت الاسلام علي محمد هاشمي كه درزمان پهلوي و دردوران خفقان به قم ميرفته اند و دروس حوزوي را فرا ميگرفته اند سپس به روستا مي امدند و به ارشاد و راهنمايي مردم مي پرداختند آنها دراين راه زحمات زيادي را متحمل شده اند كه قابل قدرداني و سپاس گذاري است همچنين در جوزدان شعرا و عارفان بزرگي كه از آنها به ملا هاي ده تعبير شده است مي زيسته اند كه به دليل نبود امكانات و تحصيلات متاسفانه نامي از اين بزرگ مردان بر جاي نمانده است دركنار اين شخصيت هاي بزرگ ميتوان از كساني نام برد كه نامشان لرزه بر اندام مردم مي انداخته ، افرادي نظيرسارم دوله( مالك روستا از قاجاريان) و فرزند آن اصغر مسعود ( اصغر ميرزا) و رضا خان جوزداني كه از خوانين آن دوره ميباشند ياد كرد وميتوان گفت كه رضا خان جوزداني يكي از ياغيان آن زمان بوده كه برخلاف جثه كوچك و اندام ضعيف فردي با رشادت و خوش استعداد، باغيرت ، وناموس پرست بود كه در سال 1329 قمري ( 1290شمسي ) از زندان فرار ميكند و در منطقه به طرفداري از شهريان مي پردازد ، سال هاي 35 تا 37 قمري اوج رشادت و سلطه گري اين شخص بر مردم بوده و موجب رعب ووحشت كاروانيان بوده است او درگردنه ها بر سر راه كاروانيان كمين ميكرده و به تاراج اموال آنان ميپرداخته.( شرح مفصل در كتاب ديار نون اثر علي يزداني نجف آبادي ) اين شخص پس ازجنگ جهاني اول وطي جنگهاي درون منطقه اي توسط علي خان فلاردي واقامحمودبابااحمدي دستگير شدودرزمان رضاشاه به داراويخته شد.در زمان رضا شاه با توجه به اعتقادات مذهبي مردم سادات صادق و عارفي مثل حاج آقا موسوي كه بعنوان پيشوايان جوزدان مردم را هدايت ميكردند و مورد احترام اهالي بوده اند در اين روستا ميزيسته اند .    

آثار تاريخي :
    
1- امام زاده ساره مريم كه در قسمت شمال غربي ورودي روستا ميباشد از دير باز مورد توجه اهالي مردم كل منطقه بوده است كه دركنار آن مزارع شهدا واقع شده و قبرستان روستا در جوار اين امام زاده شريف ميباشد و تا اين زمان مردم براي زيارت و اداي نذورات خود به اين محل ميايند . درزمانهاي گذشته بازارهاي مرسوم در جوار امام زاده روزهاي پنج شنبه برپا بوده است اين بازار ها معروف به « درپنج شنبه» بوده مردم هم براي زيارت و هم براي خريد مايحتاج درروز پنجشنبه به اين مكان مي آمدند كم كم با شكل گيري انقلاب اسلامي اين پنجشنبه بازار هم برچيده شد.   
2- در كنار اين امام زاده بقعه اي وجود دارد معروف به بقعه آغا شاهزاده ( آغا بيگم ) كه در حال حاضر متروكه شده است و پدر اين بزرگوار در يزد داراي زيارتگاه مي باشد .   
3- در قسمت شمال شرقي روستا برج كبوتر خانه مي باشد كه مدتي به جهت ديده باني شكارگاه منطقه اي وبعداً جهت برداشت فضولات پرندگان استفاده مي شده ظل السلطان حاكم اصفهان كه شكارچي ماهري بوده است وباخوانين زمان خوددراين منطقه شكارميكرده است در مورد جوزدان گفته است كه جوزدان ده بسيار بزرگ وشكارگاههاي مناسبي داردو مانند قمشلو شكارش تعريف دارد. برج كبوترخانه به دليل بي توجهي اهالي ومسئولين روبه تخريب نهاده بود كه درسال 1385 و 1386 با همت امور ميراث فرهنگي ترميم وباز سازي گرديد.    
4- مسجد جامع: مهمترين واصلي ترين مكان تاريخي جوزدان كه گوياي هويت وقدمت روستا ميباشد، تقريباً درمركز روستا قرار دارد وبه مرور زمان در اطراف آن ساخت وسازهايي صورت گرفت از وجود سنگ قبرهاي موجود در اين مسجد مي توان به قدمت ديرين آن پي برد.    
در ضلع جنوب غربي اين مسجدبقعه اي وجودداردبنام بقعه شيخ محمد.شيخ محمدعالم بسيار بر جسته اي بوده كه از صوفبان زمان خود به حساب مي رفته. در كنار اين عالم بزرگوارتني چند از علماي ان زمان نيز مدفون ميباشند،از جمله شيخ صفي الدين شيخ ملكشاه متوفي هشتم جمادي الثاني 1101ه.ق به گفته ي مردم روستا درزمانهاي قديم تاجري با كاروان خود ازاين محل عبور ميكرده كه با شرايط بد جوي مواجه مشودوعبورش راازاين مكان ناممكن ميسازد اين اتفاق درخندق مجاورمسجد جامع رخ ميدهدتاجرباخودمي انديشد كه چگونه راهي براي گذشتن پيدا كندپس باخود عهدمي بنددكه اگر موفق به عبورازاين منطقه شد مسجدي در كنار خندق بنا كند.وي موفق به عبور ميشود وبنا بر عهد خود بناي اوليه مسجد را پايه گذاري ميكند.و طي سالها مردم مسجد را مرمت مي كنند تا به امروز كه داراي بناي زيبايي ميباشد مسجد داراي سردرب بسيار زيبايي بوده اما به دليل نزولات جوي و گذشت زمان تخريب شده و به دليل ناآگاهي برخي مسئولين مربوطه و پيگيري نشدن سازمان ميراث فرهنگي تخريب شد اما گنبد اصلي هنوز پابرجا است ، لازم به ذكر است كه اين مسجد ابتدا مكتب خانه بوده و امام جمعه وقت اصفهان دراين مكان مدفون ميباشد همچنين شش نسل قبل از حاج آقا باقريين نيز در اين مكان به خاك سپرده شده اند كه روحانيان معتبر آن زمان بوده اند.54- باغ شاهزاده : در زبان عامه از آن به باغ شازده تعبير ميشودكه درقديم مقرحكومتي بوده. كه شخصي به نام سارم الدوله آن را بنا نموده پس از آن باغ به پسرش اصغر ميرزا به ارث ميرسد. در وسط باغ امارت زيبايي و در پشت آن حمام و اتاق هاي خدمه ميباشدكه اين اتاق ها و حمام تخريب شده ( نمونه ي ساخت بنا و حمام آن مشابه به حمام ساخته شده در كاشان ميباشد). هنوز كاج هاي بنا شده در زمان پهلوي پابرجا هستند و امارت وسط باغ هم بازسازي شده و در كنارآن استخر بزرگي بوده كه هم اكنون هم وجود دارد و بقيه زمين براي امور تفريحي استفاده ميشودكه پس از انقلاب اسلامي قسمتي از آن توسط سپاه پاسداران و قسمتي ديگر از آن توسط آموزش و پرورش مورد استفاده واقع شد .

عمومي


در كتاب شناخت سرزمين بختياري آمده است:((به طوريكه درتاريخ مشروطه نوشته شده است، رضا خان جوزداني به تشويق محمد علي كلباسي و ساير علما در جنگ با روسها فعاليت زياد نمود و چندين نفر را به قتل رسانيد. عمليات آنها روز به روز توسعه يافت و بطوري تقويت يافتند كه در نواحي اصفهان همه از نفوذ آنها در بيم و هراس بودند و حكام وقت هم از عمليات ظالمانه آنها بلاتكليف و از جلوگيري عاجز شده، گاهي نيز براي آنها پيشكشي و خلعت مي فرستادند و بيشتر تجار و رجال با آنان مكاتبات دوستانه داشته و تقريبا خود را نوكر آنها مي دانستند. هرچند بزرگان در ابتداي امر با نظر و صلاح ديد از نقطه نظرخارجي كه درآن موقع ايجاد مي نمود، با عمليات آنها و ناامن نمودن طرق و شوارع موافق بودند ولي كار آنان به جايي رسيد كه در آخر ياغي و مطلق العنان گرديده و خود سرانه از تجار و متمولين پولها مي گرفتند و در حدود يك هزار نفر سوار و پياده ترتيب دادند كه همه داراي اسبهاي عالي و زين و لگام مرصع و مطلا و با داشتن وكيل باشي و چماق نقره به دست حركت مي نمودند و شبانه به خانه هاي مردم و تجار حمله ور شده و به اموال و ناموس آنان دست درازي مي كردند، روي اين اصل اعمال آنان، در سال 1335 ه ق واقعا موجب وحشت و هراس ساكنين اصفهان و لنجان و چهار محال گرديه بود. سردار اشجع حاكم اصفهان، نتوانست و يا نخواست از او و همراهانش جلوگيري نمايد و با بدست آوردن پولهاي بانك انگليس، اصفهان را تخليه نمود و طولي نكشيد نصيرخان سردار جنگ در سال 1337 ه ق با اختيارات كامل به حكومت اصفهان منصوب و به محض ورود به اصفهان و اخطار به ياغيان در مقام جمع آوري و دستگيري آنها برآمد.))

آغاز درگيري با مردم گركويه

در شامگاه يكي از روز هاي خرداد ماه سال 1297خورشيدي نزديك به پانصد سوار و تفنگدار به فرماندهي جعفرقلي چرمهيني و رضا خان جوزداني به همراهي شجاع همايون دهكردي و علينقي چي از راه ميان كوه كلاه قاضي خود را به روستاي محمدآباد رسانيدند. در آن سال حاج ميرزا محمد امين صفوي، راهزنان را از دستبرد و تارج محمدآباد بازداشت و پذيرفت كه در برابر اين كار آزوغه و نيازمنديهاي آنان را فراهم نمايد و در پي آن گفتگو ميان دو سو آغاز گرديد. در هنگام گفتگوي آنها، گروهي از خاندان حاجيها، تفنگداران جعفرقلي را كه در بيرون دژ بودند به تير بستند ولي از آنجا كه شمار راهزنان بسيار و داراي تفنگهاي پيشرفته بوده اند، تفنگداران محمدآباد نتوانستند در برابر آنها ايستادگي نمايند و راهزنان پس از به تاراج بردن فرشهاي گرانبها، طلا و گوسفندان مردم، رهسپار كوه كلاه قاضي شده و در آنجا كمين كردند در شامگاه فرداي آن شب براي بار دوم از كمينگاه خود بدر آمده و بار ديگر در پي تاراج مردم محمدآباد بر آمدند. ولي از آنجا كه در آن شب تفنگداران محمدآباد با آمادگي بيشتري بر بالاي باروها و پشت بامها سنگر بندي كرده بودند، راهزنان كاري از پيش نبردند و رهسپار روستاي آذرخواران گرديدند. در ساعت 8 شب راهزنان به روستاي آذرخواران رفته و از مردم آنجا خواستند تا بدون درگيري و تيراندازي داراييهاي خود را به راهزنان واگذار نمايند . حاج محمد علي ملك پور آذرخواراني كه در آن زمان 5 ساله بوده است، آن رويداد را چنين بازگو مي نمايد: هنگامي كه راهزنان به خانه هاي آذرخواران ريختند، جعفرقلي دستور داد چون مردم آذرخواران به آنها تيراندازي نكرده اند، هيچ كس نبايد با مردم بدرفتاري نمايد ولي تا جايي كه توانستند، فرشهاي گرانبهاي مردم و ازآن نمونه قاليهاي ارزشمند خانه ما را به يغما برده و انبارهاي جو ما را نيز براي اسبهايشان همگي به تاراج بردند، سپس در نزديكي هاي نيمه شب، جعفرقلي، رضاخان، شجاع همايون و علينقي چي و چند تن از سركردگان راهزنان از پدرم گوسفند خواسته و از نيمه شب تا سپيده بامداد پي درپي گوسفندان ما را كباب مي كردند و در برابر ديدگان ما آنها را مي خوردند و در پايان كار انبار جو و گندم كدخداي آذرخواران، حاج محمدباقر عموي بنده را نيز تاراج كرده و آذرخواران را به سوي حسين آباد پشت سر گذاشتند.

شكست جعفر قلي و رضا خان در حسين آباد

از آنجا كه مردم گركويه از گروه جعفر قلي و رضا خان داستانهاي تكان دهنده اي شنيده بودند، پس از آگاه شدن از آمدن آنها به باختر گركويه و تاراج روستاهاي محمدآباد و آذرخواران، دچار بيم و هراس شده و از پي چاره جويي برآمدند. درآن زمان ملا علي خان ميرپنج فرمانروايي گركويه را در دست داشت و برادرش حاج سرتيپ كدخداي ينگ آباد بود. از سويي حسينعلي خان سرهنگ فرزند سوم آقا محمد نيز بر روستاي كفران رودشت و آباديهاي پيرامون آن فرمانروايي مي كرد. هنگامي كه سواران رضا خان و جعفر قلي سرگرم تاراج روستاهاي محمدآباد و آذرخواران بودند، ملاعلي خان مير پنج و ميرزا عبدالواسع خان سرهنگ در اصفهان به سر مي بردند و حاج رضا خان سرتيپ جايگزين آنان بود.

از اين رو هنگامي كه حاج سرتيپ و پسرش عباس خان به بسيج تفنگداران پرداختند، بخت با آنان يار شد و تفنگداران حسين آباد توانستند تا شامگاهان  نيروهاي جعفر قلي را سرگرم نمايند و در اين ميان عباس خان توانست تفنگداران زبردست ينگ آباد را بسيج نمايد و از سوي ديگر آنها را به دسته هاي ده تايي بخش كرد و دستور داد شب هنگام مردم در بيابانهاي پيرامون دشت جهان و دشت آسمان، در دسته هاي جداگانه آتش بيفروزند تا دشمن گمان كند با يك لشكر بزرگ روبروست. هنگامي كه جعفر قلي و رضا خان آهنگ تاراج روستاي حسين آباد نمودند، در آذرخواران به آنها گفته شده بود كه از درگيري با مردم آنجا بپرهيزند، زيرا در آن زمان در حسين آباد  تيراندازان زبردستي چون: عباسقلي، حسين، علي محمد، و صادق اسماعيل حضور داشتند و رهبري آنان را تيرانداز نامداري چون حاج علي داستاني (قصاب) در دست داشت و چنانچه راهزنان به آنجا نزديك مي شدند نه تنها كاري از پيش نمي بردند، بلكه بسياري از آنان نيز به دست تيراندازان از پاي در مي آمدند. پند و اندرز مردم آذرخواران سودي در برنداشت و راهزنان از راه رودخانه شمالي رهسپار حسين آباد گرديدند. در آن زمان روستاي آذرخواران دروازه اي داشته است كه به سوي حسين آباد باز مي شد. و در آن روز جعفر قلي و رضا خان در كنار دروازه نامبرده سرگرم ديده باني گرديدند. از آن سو حاج علي حسين آبادي و يارانش در باروهاي حسين آباد سنگر گرفته و از دور رفت و آمدهاي راهزنان را بررسي مي كردند. حاج علي و دستيار او كه با دوربين دروازه آذرخواران را مي پاييدند، با نشانه هايي كه از جعفر قلي شنيده بودند، او را شناختند و پس از آن دستيار حاج علي گفت: با زدن چارچوب در دروازه زبردستي خود را به او نشان دهيد و حاج علي گلوله اي شليك كرد و گلوله وي بر بالاي سر جعفر قلي روي چارچوب فرو رفت. جعفر قلي از بيم جان از پي چاره جويي برآمد. آنگونه كه گفته اند،با پوشاك زنانه و ناشناس آهنگ رفتن به حسين آباد نمود تا به آنجا رخنه كرده از چند و چون تير اندازان حاج علي آگاهي يابد. در اينجا نيز تفنگداران حسين آباد، ترفند او را دريافته و زمين پيش پاي او را با تير سوراخ كردند. و به گوشزد نمودند كه دستيابي به حسين آباد، چندان آسان نيست. نزديك شامگاهان حاج رضا خان سرتيپ كدخداي نيك آباد به گروهي از تفنگداران خود دستور داد همراه با پراكنده شدن در پيرامون دشت جهان و دشت آسمان و افروختن آتش در بيابان ها، با هياهو و نواختن دهل دشمن را سردرگم و بيمناك سازند. از سوي ديگر عباس خان هم كه از تيراندازان نام آور گرگويه بشمار ميرفت، نيروهاي خود را گردآوري نمود و در بالاي تپه هاي دشت جهان و دشت آسمان سنگر گرفت و همزمان با تفنگداران حسين آباد، تير اندازي به راهزنان را آغاز كرد. در اين ميان، بانگ دهل ها و روشنايي آتش هايي كه بيابان ها را روشن كرده بود و تيراندازي تفنگداران حسين آباد و نيك آباد، رضا خان و جعفر قلي را برآن داشت تا هر چه زودتر از بيم جان خود و سربازانشان گركويه رها كرده و رهسپار رودشت گردند.

راهزنان پس از پشت سر گذاشتن روستاي حسين آباد به دژ وحش كه بر سر راه گركويه به رودشت جاي دارد رفته و تا سپيده دم بامداد به تن آسايي و سر و سامان دادن گروه و درمان تفنگداران زخمي پرداختند و پس از طلوع آفتاب از دژ وحش به سوي رودشت روانه شده و به دژ كهنه اي كه نزديك روستاي اسحاق آباد  قرار داشت رفته و آنجا را پايگاه خود نمودند.رضا خان و جعفر قلي در دژ كهنه اسحاق آباد به سازماندهي تفنگداران خود پرداخته و آنروز را از دستبرد زدن به روستاها خودداري نمودند و كساني را براي كسب اطلاعات از روستاهاي رودشت فرستادند. و شب دوم را نيز به تن آسايي و آمادگي براي جنگ فردا سپري كردند. از آن سو حسينعلي خان سرهنگ، فرمانرواي كفران و آباديهاي پيرامون آن، پس از آگاهي از نزديكي راهزنان، به گردآوري سواركار و تفنگدار از روستاهاي دور و نزديك پرداخت و به زودي آماده نبرد با راهزنان گرديد. همچنين پيكي به اصفهان فرستاد تا از سردار جنگ درخواست كمك نمايد.

در سپيده دم بامداد روز دوم، جعفر قلي، رضا خان،شجاع همايون و علينقي چي به سواركاران خود دستور دادند تا دست برد زدن به رودشت را آغاز كنند. در پي آن راهزنان به چند دسته بزرگ بخش شدند. و به تاراج روستاهاي رودشت سرگرم شدند. و پس از تاراج چند روستا به روستاي كفران نزديك شدند و با نزديك شدن به آنجا به ناگاه با سواركاران و تفنگداران آماده حسينعلي خان روبرو شده و از ديدن آن همه نيروي رزمنده در شگفت ماندند.جعفرقلي، گروهي از سواركاران و تفنگداران را به فرماندهي شجاع همايون و علينقي چي در كفران گذاشت. و خود را بهمراه رضا خان و ديگر سواركاران بسوي اژيه رهسپار گرديد تا آنجا را تاراج نموده و درباره رسيدن نيروهاي كمكي به ياري حسينعلي خان نيز بررسي بيشتري بنمايد. همچنين فرستاده اي به نزد حسينعلي خان گسيل داشت و از وي خواست كه در برابر كارهاي راهزنان از خود واكنش نشان ندهد. و در برابر آن روستاي كفران و روستاي پيرامون آن از دستبرد راهزنان در امان باشد. حسينعلي خان كه از آمادگي مردم روستاهاي كفران و طهمورثات آسوده دل بود، يكي از پيشكاران خود به نام جمال كفراني به گركويه فرستاد و از ملاعلي خان ميرپنج درخواست نيروي كمكي نمود.و از آنجا كه ميدانست نيروهاي نامبرده دير يا زود خواهند رسيد، به فرستاده جعفر قلي گفت: فرمانده شما تا چه اندازه بي شرم است كه با اين گستاخي از ما ميخواهد در برابر تاراجگري هاي او آرام بمانيم. هر چه زودتر بازگرديد و به او گوشزد كنيد كه نتنها زير بار چنين ننگي نخواهيم رفت بلكه تا هرجا كه برويد در پي شما خواهيم آمد و سزاي شما را خواهيم داد.

پس از بازگشت پيك نامبرده و رسيدن پاسخ حسينعلي خان جعفر قلي و رضا خان، به شجاع همايون و علينقي چي دستور داده شد تا كفران را تاراج كنند. و خود بهمراه گروه ديگري از راهزنان رهسپار اژيه گرديدند.نيروهايي كه به فرماندهي جعفر قلي و رضاخان رهسپار اژيه شده بودند، در آنجا از رهگذران درباره ي رسيدن نيروهاي كمكي پرسش هايي كردند و از آنجا كه حسينعلي خان در ميان مردم چنين پراكنده بود كه نيروهاي سردار جنگ در راه هستند و مردم نيز به اين گفته ها دامن مي زدند، جعفر قلي و رضاخان دچار سردرگمي شدند.در اين ميان زني دوره گرد كه از روستاي هرند، سبزي و تره بار براي فروش به روستاهاي رودشت مي برد، بر سر راه خود به كفران گرفتار جعفر قلي شد و از او پرسيدند كه از كجا آمده است و آيا در سر راه خود به رودشت، نيروهاي دولتي را ديده است؟ آن زن كه شخصي جهان ديده و هوشيار بود با آنكه سربازي را در هرند نديده بود، پس از اندكي درنگ پاسخ داد، هنگاميكه من از هرند رهسپار اينجا بودم گروه انبوهي سواركار و تفنگدار ديدم كه از مردم آنجا درباره چند و چون نيروهاي جعفر قلي و جايگاه آنها پرسش هايي مي كردند و گويا از نيروهاي سردار جنگ كه از اصفهان به دستگيري جعفر قلي فرستاده شده اند، بودند. شگرد آن شير زن كارگر افتاد و جعفرقلي كه ياراي ايستادگي در برابر نيروهاي رودشت و سردار جنگ را نداشت، بي درنگ پيكي به كفران فرستاد و از شجاع همايون و علينقي چي خواست تا هر چه زود تر آنجا را رها كرده به او بپيوندند، نامبردگان نيز كه چندين كشته وزخمي داده بودند و از سويي با رسيدن نيروهاي ملاعلي خان مير پنج از گركويه، ميدان را بر خود تنگ ديدند، بي درنگ خود را به اژيه رسانيدند و سرانجام همگي راهزنان برآن شدند تا از راه هاشم آباد و كوهپايه از چنگ نيروهاي حسينعلي خان و نيروهاي گفته شده بود كه از سوي سردار جنگ در راه هستند، بگريزند.

پس از رفتن راهزنان، حسينعلي خان سرهاي راهزنان كشته شده را بر سر نيزه كرد و آنها را به گنج آباد براي ملاعلي خان ميرپنج فرستاد تا وي آنها را براي سردار جنگ بفرستد و خود با سواركاران ورزيده رودشت و گركويه در پي جعفر قلي روان شد. راهزنان با آنچه كه به تاراج برده بودند از راه هاشم آباد و شمال خاوري هرند شتابزده راهي كوهپايه شدند. هنگام گريز، گاه گاهي ميان سواران جعفر قلي و حسينعلي خان درگيري هايي رخ ميداد و هر چه دامنه درگيري بيشتر مي شد، راهزنان نيز به ناچار، گوسفندان و چيزهاي دست و پاگير را رها كرده و با شتاب از حسينعلي خان دور مي شدند و تنها به چيزهاي ارزشمند مانند فرش و طلا بسنده ميكردند و اين كار انگيزه اي شد كه بار آنها سبك شده و با شتاب بيشتري از حسينعلي خان و سوارانش دور شوند. با رها كردن دارايي هاي به تاراج رفته، گروهي از نيروهاي جعفر قلي، كه ديگر اميدي نداشتند اندك اندك از پيرامون وي پراكنده شده و هر كدام از پي كار خود به سويي رفتند.

حسینعلی خان نیز گروهی از نیروهای خود را به گرد آوری دارایی های رها شده در بیابان گماشت تا آنها را به رودشت برده و به مردم بازگردانند و خود با گروهی از تفنگداران ورزیده گرکویه و رودشت در پی دستگیری سرکردگان راهزنان برآمد. جعفر قلی و همکاران او نیز که بارشان سبک شده بود به تندی باد از راه شمال کوهپایه و سپس از راه بخش برخوار خود را به باغ های پیرامون نجف آباد رسانیده در گوشه و کنار باغ ها پنهان شدند. از سوی دیگر گروهی از سوارکاران ورزیده سردار جنگ به فرماندهی او که از گریختن راهزنان از رودشت و رفتن آنها به نجف آباد و پی گیری آنها از سوی حسینعلی خان آگاه شده بودند به نجف آباد رفته تا به جستجو و دستگیری آنها بپردازند.

سرانجام همگی تفنگداران به سرپرستی اسکندر خان ضعیم الدوله بابادی، در نجف آباد خانه به خانه در جستجوی سرکشان برآمدند و سردار جنگ نیز وارد کارزار شد. جعفر قلی زنده و زخمی و رضاخان نیز در یکی از باغ های محمد آباد بدست علیخان فلاردی و آمحمود بابا احمدی دستگیر شدند. علینقی چی نیز در باغ های نجف آباد(بدست حسینعلی خان سرهنگ و رزمندگان گرکویه و رودشت) بدام افتاد. پیکر شجاع همایون نیز در یکی از سنگر ها پیدا شد و بدین سان این آشوب ها با گذشت 50 روز با کوشش تفنگداران (بختیاری،رودشتی و گرکویه ای) پایان یافت و پیروزی یافتگان رهسپار اصفهان شدند و سردسته های آشوبگران را در میدان نقش جهان به دار آویختند.

جمعيت شهر و تنوع قومي

 گزیده شاخصهای جمعیتی سال 1395

کلیک کنید

 

http://news.najafabad.ir/images/pdf/100.pdf

 

جمعیت شهرستان نجف آباد سال۱۳۹۵
 

استان/شهرستان/روستا

خانوار کل

جمعیت کل

جمعیت مرد

جمعیت زن

نجف آباد

۹۸,۵۱۳

۳۱۹,۲۰۵

۱۶۱,۷۹۱

۱۵۷,۴۱۴

مرکزی

۹۰,۱۵۸

۲۹۳,۲۷۵

۱۴۸,۴۴۱

۱۴۴,۸۳۴

جوزدان

۹۱۷

۳,۲۴۸

۱,۷۰۹

۱,۵۳۹

رحمت آباد

۶۲۱

۲,۱۵۳

۱,۱۱۲

۱,۰۴۱

فیلور

۲۹۴

۱,۰۱۲

۵۱۷

۴۹۵

هنرستان کشاورزی شهید پارسا

۱

۷۹

۷۹

۰

شهرک صنعتی نجف آباد ۲

۱

۴

۱

۳

صادقیه

۳,۵۵۴

۱۱,۶۶۶

۵,۹۵۲

۵,۷۱۴

جلال آباد

۱,۲۲۳

۴,۰۵۶

۲,۰۵۵

۲,۰۰۱

حاجی آباد

۱,۰۶۰

۳,۴۴۸

۱,۷۷۴

۱,۶۷۴

همت آباد

۸۱

۳۴۴

۱۵۰

۱۹۴

نصرآباد

۱

۱

۱

۰

مجموعه کارگاههای تولیدی و مرغداریهای حاجی آباد

۳

۳

۳

۰

نهضت آباد

۱,۱۸۶

۳,۸۱۴

۱,۹۶۹

۱,۸۴۵

صفاییه

۱۳۶

۴۰۵

۲۰۷

۱۹۸

صحرااسلام آباد

۱۲۷

۳۹۵

۱۹۷

۱۹۸

شهرک صنعتی منتظریه

۹

۱۰

۱۰

۰

نجف آباد

۷۲,۷۹۹

۲۳۵,۲۸۱

۱۱۸,۷۱۰

۱۱۶,۵۷۱

جوزدان

۲,۱۰۵

۶,۹۹۸

۳,۵۷۴

۳,۴۲۴

گلدشت

۷,۵۸۲

۲۵,۲۳۵

۱۲,۹۲۵

۱۲,۳۱۰

کهریزسنگ

۳,۰۶۵

۱۰,۴۴۲

۵,۳۶۴

۵,۰۷۸

مهردشت

۸,۳۵۳

۲۵,۹۲۸

۱۳,۳۴۸

۱۲,۵۸۰

اشن

۱,۶۱۵

۴,۹۰۲

۲,۵۷۶

۲,۳۲۶

جنت آباد

۱

۲

۱

۱

خیرآباد

۱۸۰

۴۸۶

۲۴۱

۲۴۵

کوی لطف

۶

۱۷

۸

۹

دماب

۱۹۷

۵۲۱

۲۷۶

۲۴۵

گلدره

۳۵۵

۱,۱۲۸

۵۹۹

۵۲۹

اشن

۸۷۶

۲,۷۴۸

۱,۴۵۱

۱,۲۹۷

حسین آباد

۱,۴۴۴

۴,۶۸۷

۲,۴۳۵

۲,۲۵۲

حسین آباد

۹۳۱

۳,۰۸۷

۱,۶۱۳

۱,۴۷۴

هسنیجه

۷۹

۲۳۹

۱۱۳

۱۲۶

مجموعه شرکتهای تعاونی علویجه

۸

۱۵

۱۵

۰

مجتمع اداری بخش مهردشت

۱

۳

۳

۰

خونداب

۳۴۰

۱,۰۷۳

۵۵۴

۵۱۹

علی آباد

۸۵

۲۷۰

۱۳۷

۱۳۳

دهق

۲,۶۷۶

۸,۲۷۲

۴,۲۶۵

۴,۰۰۷

علویجه

۲,۶۱۸

۸,۰۶۷

۴,۰۷۲

۳,۹۹۵

   

 

گزیده شاخصهای جمعیتی سال 1390

کلیک کنید

آخرین آمار رسمی جمعیت شهرستان  نجف آباد

PDF
 

 

 

توزیع جمعیت شهرستان

بر اساس آخرین سرشماری نفوس و مسکن سال 1385 جمعیت شهرستان بالغ بر 282430 نفر بوده که از این تعداد 254955 نفر در شهرها و 27475 نفر در روستاهای شهرستان  می باشند.

با توجه به اطلاعات جدول زیرمشاهده شده که متوسط رشد جمعیت سالانه شهرستان نجف آباد (39/1 درصد) است کمترین رشد در این شهرستان مربوط به دهستان اشن (12/1  درصد) و بیشترین رشد مربوط به شهر کهریزسنگ با (81/1 درصد) می باشد.

 

 

گزیده ای از نتایج نهایی سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1390 شهرستان نجف آباد 

 

شرح

جمعیت

مرد

زن

خانوار

نجف آباد

300288

152246

148042

87514

نقاط شهری

276255

139811

136444

80289

نقاط روستایی

24033

12435

11598

7225

غیر ساکن

0

0

0

0

 

شرح

جمعیت

مرد

زن

خانوار

جوزدان

6749

3429

3320

1849

دهق

7710

3981

3729

2355

علویجه

7526

3809

3717

2129

کهریزسنگ

9264

4792

4472

2658

گلدشت

23192

11885

11307

6686

نجف آباد

221814

111915

109899

64612

 

جدول جمعیت سالهای 1375 و 1385 و متوسط رشد سالانه جمعیت شهرستان نجف آباد

نام شهر / دهستان

جمعیت در سال

متوسط رشد سالانه جمعیت

1375

1385

کل شهرستان

246070

282430

1.39

شهر نجف آباد

178810

208647

1.56

شهر گلدشت

19287

23056

1.80

شهر کهریزسنگ

6909

8267

1.81

شهر جوزدان

5220

6100

1.10

شهر علویجه

5272

5940

1.20

شهر دهق

8066

7845

0.28 -

دهستان اشن

6026

5382

1.12 -

دهستان حسین آباد

5396

5445

0.09

دهستان صادقیه

7179

7634

0.62

دهستان جوزدان

8456

9293

0.95


جمعیت شهرستان به تفکیک بخشداری مرکزی و مهردشت  

بر اساس آخرین آمار سرشماری رسمی نفوس و مسکن در سال 1385

شهرستان

خانوار

جنس

جمعیت

باسواد

بی سواد

شهری

روستایی

شهری

روستایی

شهری

روستایی

شهری

روستایی

نجف آباد

66761

7030

مرد

129850

141161

108907

10993

9401

1728

جمع کل

73791

زن

125105

13314

99465

9768

14531

2429

 

جمع

254955

27475

208372

20761

23932

4156

جمع کل شهرستان

73791

 

282430

 

سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385 بخش مرکزی

ردیف

شهرستان

خانوار

جنس

جمعیت

باسواد

بی سواد

شهری

روستایی

شهری

روستایی

شهری

روستایی

شهری

روستایی

1

مرکزی

62873

4304

مرد

122802

8514

103166

6757

8726

908

جمع کل

زن

     

جمع

   

سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385 بخش مهردشت

ردیف

شهرستان

خانوار

جنس

جمعیت

باسواد

بی سواد

شهری

روستایی

شهری

روستایی

شهری

روستایی

شهری

روستایی

1

مهردشت

3888

2726

مرد

7048

5647

5741

4236

675

819

جمع کل

6614

زن

6769

5148

4895

3481

1326

1255

جمع

13817

24612

 

جدول توزیع جمعیت در روستاهای شهرستان نجف آباد در سال 1385

دهستان

روستا

جمعیت سال 1375

جمعیت سال 1385

بخش مرکزی

دهستان صادقیه

نهضت آباد

2600

3016

حاجی آباد

1628

2449

جلال آباد

1266

1973

همت آباد

123

141

دهستان جوزدان

روستای رحمت آباد

1074

1701

روستای فیلور

786

939

بخش مهردشت

دهستان اشن

اشن

2939

2735

گلدره

677

1093

دماب

1130

773

خیرآباد

1148

750

مزرعه جنت آباد

20

17

مزرعه کوه لطف

51

14

دهستان حسین آباد

حسین آباد

2345

2965

خونداب

1896

1652

هسنیجه

479

433

علی اباد

550

363

جمع

16

18712

27475


میزان ازدواج و طلاق در شهرستان نجف آباد

 

سال

تعداد ازدواج

تعداد طلاق

درصد رشد ازدواج

درصد رشد طلاق

1384

3747

360

   

1385

3669

411

78/0 ٪

51/0٪

1386

3968

423

99/1٪

12/0٪

1387

3823

508

45/1٪

85/0٪

1388

3587

595

36/2 -٪

87/0 ٪

میزان  درصد وفات  در شهرستان نجف آباد

 

سال

میانگین درصد وفات

میانگین درصد ولادت

1384

46/0٪

54/1٪

1385

54/0٪

59/1٪

1386

55/0٪

71/1٪

1387

61/0٪

70/1٪

1388

56/0٪

77/1٪

متوسط درصد رشد

54/0٪

66/1٪


 

 

 

تقسیمات کشوری

 شهرستان نجف آباد دارای دو بخش مرکزی و مهردشت و ۶ شهر به نامهای:

 نجف آباد – کهریزسنگ – گلدشت – جوزدان – دهق و علویجه

 و ۱۴ روستا به نامهای:

 حسین آباد – هسنیجه – اشن – خونداب – علی آباد – گلدره – خیرآباد – دماب –  رحمت آباد – جلال آباد – فیلور – حاجی آباد – نهضت آباد و همت آباد

 و ۴ شهرک اقماری به نامهای:

 ویلاشهر – فیروزآباد – امیرآباد و یزدانشهرکه تابع شهر نجف آباد می باشد.

 شهر نجف آباد مرکز شهرستان می باشد.

 بخش مرکزی شامل شهرهای نجف آباد – کهریزسنگ گلدشت و جوزدان و بخش مهردشت شامل شهرهای دهق و علویجه است.

 این شهرستان دارای ۴ دهستان به نامهای صادقیه و جوزدان در بخش مرکزی و حسین اباد و اشن در بخش مهردشت می باشد.

 

ردیف

نام بخش

ردیف

نام شهر

ردیف

نام دهستان

ردیف

نام روستا

۱

مرکزی

۱

نجف آباد

۱

دهستان جوزدان

۱

روستای رحمت آباد

۲

روستای فیلور

شهرک

های قماری

شهرک اقماری یزدانشهر

۲

دهستان صادقیه

۳

روستای حاجی آباد

شهرک اقماری امیرآباد (صالح آباد)

۴

روستای نهضت آباد

شهرک اقماری فیروز آباد

۵

روستای همت آباد

شهرک اقماری ویلاشهر

۶

رو ستای جلال آباد

۲

شهر گلدشت و قلعه سفید

       

۳

شهر جوزدان

   

۴

شهر کهریزسنگ

۲

مهردشت

۵

شهر

علویجه

۳

دهستان حسین آباد

۷

روستای حسین آباد

۸

روستای هسنیجه

۹

روستای خونداب

۱۰

روستای علی آباد

۶

شهر

دهق

۴

دهستان اشن

۱۱

روستای اشن

۱۲

روستای خیرآباد

۱۳

روستای دماب

۱۴

روستای گلدره

   
   
   

تاريخچه شهر

پیشینه


مقدمه: 

در دوره صفوي شهر نجف آباد با طرح شيخ بهايي و به پيشنهاد او به عنوان يك شهر جديد احداث شده است انگيزه ايجاد شهر نجف آباد چه بوده است اظهار نظرات مختلف و ابهامات گوناگون وجود دارد و مشورترين اين قول نزورات و عايدات موقوفات منطقه به وسيله كارواني از اصفهان به سوي نجف اشرف مي رفت كه پس از پيمودن 25 كيلومتر از حركت باز ايستاد و ديگر پيش نرفت شيخ بهايي چاره را در اين ديد كه با اذن شاه عباس محمولات شتران را هزينه بناي شهري كنند به نام نجف آباد وچنين شد كه اين شهر متولد شد در حاشيه اين تاريخچه قصه هايي است كه از آن مي گذريم اما نام نجف آباد مويد اين نظريات و قول ديگر اين است كه توليد و گسترش صنايع نظامي كه صنعت نجف آباد به تازگي توسط برادران شرلي به ايران آمده بود نيازمند موفقيت جغرافيايي خارج از شهر اصفهان بود و نجف آباد احداث شد تا صنعت گران اطراف آن كشور در اين شهر گرد آيند و آمادگي دفاعي صفويان توسعه طلب را از طريق ساخت انواع سلاح هاي آتشين افزايش دهند سابقه صنايع دستي ريخته گري و فزوني صنايع ريخته گري نجف آباد در حال حاضر مويد اين قول است. (لغت نامه دهخدا / نشر سازمان لغت نامه ص 357)
نقل قول: راجر سيوري در كتاب خود مي نويسد: شاه عباس و طراح اصلي شيخ بهايي با ايجاد شبكه هاي كامل آبياري و ارتباطي و بنيان نهادن شهر بازرگاني و پر رونق نجف آباد در 25 كيلومتري غرب اصفهان براي تهيه آذوقه شهر (اصفهان) زير بناي زراعي استواري براي پايتخت جديد فراهم آورد سابقه تهيه مايحتاج خوراكي اصفهاني ها مانند: گوشت و ميوه ولبنيات از نجف آباد كه اكنون نيز كم وبيش ديده مي شود مويد اين نظريات. اگر قبول كنيم كه نجف آباد هر سه نظر فوق صحيح است پندار اشتباهي نيست يعني از نجف آباد با پولها واجناس باز مانده از سفر نجف اشرف احداث شده و صنعت گران از رواياي كشور در آن گرد آمده اند و شيخ بهايي با ايجاد يك قطب كشاورزي در اطراف مناطق مسكوني به شهر را قابل سكونت وخود كفا كرده است و يا اين وصف كه بزرگترين قنات ايران در زمان شاه عباس به نام قنات زرين كمر به طول 9 فرسخ توسط ايشان 11 جوي بزرگ مي شده كه اين 11 جوي به فاصله چند صد متر از يكديگر و بصورت موازي غرب تا شرق شهر را طي مي كرد و باغهاي محاط به شهر را ابياري مي كرد. لازم به تذكر است شمال و جنوب شهر نجف آباد در دو طرف جاده اصلي اصفهان و خوزستان به نام 5 جوبه و 6 جوبه نجف آباد نقشه معماري و شهر سازي پيشرفته اي دارد كه گفته مي شود و نسخ اصلي آن كه توسط شيخ بهايي ترسيم شده است و در موزه شهر ليسبون پايتخت پرتغال نگهداري مي شود. نويسنده كتاب شيخ بهايي در كتاب آينده عشق ذكر كرده كه طراحي و معماري و شيوه شهر سازي نجف اباد كه بوسيله شيخ بهايي صورت گرفت نه تنها در ان زمان بي نظير بوده بلكه پس از گذشت قريب به 4 قرن همچنان مطلوب است. كوچه ها و محلات از شيوه و روش بسيار پشرفته علمي پيروي نموده به طوري كه هنوز هم رفت و امد در كوچه هاي عموماً شمالي / جنوبي و شرقي و غربي آن شهر به صورت ساده و راحت انجام مي شود. محلات طوري طراحي شده كه مشكلات رايج در شهر هاي مشابه را ندارد و اصولاً در اين شهر درگيري هاي قديمي و محله اي وجود ندارد و طراحي و معماري شهر نجف اباد بيانگر قدرت و دانش بي نظير شيخ در زمينه شهر سازي و معماري است.
 
ديباچه شناخت نجف آباد
اين شهر در عهد صفويان يعني حدود 400 سال قبل پايه ريزي شده. طراح و معمار اين شهر، پيرفرزانه، معمار، رياضي دان و دانشمند زمانه مرحوم شيخ بهايي عليه الرحمه بوده است که با معماري اصولي و مهندسي بسيار پيش رفته خيابانها و کوچه هاي شهر داراي بناهاي معيشتي، باستاني مذهبي مختلفي از قبيل مسجد سقاخانه، عصارخانه، آسياب آبي، کاروانسرا، برج کبوترخانه، حمام و ... مي باشد.
به گمان خيلي ها اماکن تاريخي و ارزشمند بايستي قدمت چندين هزار ساله داشته باشند، در غير اين صورت هيچ ارزشي ندارند.
اين مسئله را بعضي از شهروندان نيز تاييد مي کنند، به عنوان مثال اگر از آنها سئوال شود به نظر شما در شهر نجف آباد آثار ارزشمندي از پيشينيان مي شناسيد؟ نه تنها پاسخ منفي است که مي گويند که مي گويندمگر شهر ما تاريخي است !!! غافل از اينکه ملاک ارزشمند بودن چيزي تنها قدمت آن نيست واگر اينطور بود شهر تهران با قدمت 200 ساله اش که داراي منازل، کاخ ها، ابنيه و عمارتهاي ارزشمند فراواني مي باشد، نبايستي اثر ارزشمندي به ثبت مي رسيد. خيلي از آثار به محض خلق، ارزشمند محسوب مي شوند. به عنوان مثال تابلوهاي نفيس استاد فرشچيان که به محض ابداع در رديف آثار ارزشمند قرار گرفت و ثبت مي گردد.
در شهرستان نجف آباد نيز آثار ارزشمندي وجود داشته و دارد که تعدادي از آنها ويران گرديدهو به دست فراموشي سپرده شده است و چندي هم حفظ گرديده اند.
شهرستان نجف آباد به لحاظ اينکه مردمي سخت کوش و فعال در عرصه اقتصادي داشته ابنيه تاريخي اش نيز در واقع به نوعي مربوط به مسائل معيشتي و اجتماعي مي شده و در اصل هنرشان را صرف ساختاماکن تجملي و اشرافي ننموده اند. شايد يکي از دلايل آن عرق مذهبي و دليل ديگر هم ميتواند نه چندان خوب بودن وضعيت اقتصادي آنها بوده باشد.
به جز منزل بسيار بسيار زيبا و ارزشمند که متعلّق به يکي از خوانين نجف آباد بوده است و تخريب شده آثار باشکوه و فوق العاده گزارش نشده است. در عوض اماکن زيباي معماري و در عين حال درآمد زایی فراواني وجود داشته از قبيل:
عصارخانه ها برجهاي کبوترخانه آسيابهاي آبي حمامهاي عمومي که در بخشهاي ديگر به طور کامل در مورد آنها بحث خواهد شد.
 

نجف آباد
 
در دوره افشاریه و زندیه دهکده ای کوچک بود که به دلیل داشتن شرایط و زمینه های بالقوه امکان رشد و توسعه در ادوار بعدی تاریخ را دارا بود. در آن دوران دهکده نجف آباد از جمعیت زیاد، وسعت گسترده، طبقات اجتماعی متفاوت، مشاغل گوناگون و سایر مشخصات جامعه شهری برخوردار نبود .
دوران قاجاریه مصادف با ورود بسیاری از سیاحان اروپایی به مناطق مختلف ایران است. سیاحان همزمان با بروز انقلاب صنعتی اروپا در جستجوی منابع اولیه کشورهای وابسته و شناسایی وضعیت آداب و سنن مردم آن ها به منظور فراهم ساختن بازارهایی مناسب جهت فروش کالاهای صنعتی خود بوده اند. گزارش جهانگردان از وضعیت شهرهایی که در مسیر بازدید آن ها بوده با عناوینی نظیر: خاطرات یا سفرنامه ها به چاپ رسیده است. گر چه در دوران افشاریه و زندیه کمتر از نجف آباد نامی برده شد با این حال، به لحاظ ورود تعداد زیادی از سیاحان اروپایی به نجف آباد در دوره قاجاریه، نام آن به کرات از زیان و قلم آنان نقل شده است» کنت دوسرسی سفیر فوق العاده فرانسه که در سال 1839م همزمان با حکومت محمد شاه قاجار جهت انجام یک ماموریت سیاسی به ایران آمده و خاطرات این سفر را تحت عنوان «ایران در 1840-1839م» به رشته تحریر در آورد از نجف آباد به عنوان دهکده ای بزرگ نام می برد. این سخن نشان می دهد که نجف آباد از عصر صفوی به بعد و پس از طی شدن دوران حکومت افشاریه و زندیه با سرعت متناسبی رشد یافته و به دهکده ای بزرگ تبدیل شده است. سخنان هنریش بروگش در زمینه وسعت، جمعیت و سایر ویژگی های شهر نجف آباد که در دوره حکومت ناصرالدین شاه گزارش نموده، دلیلی دیگر بر آغاز روند توسعه نجف آباد می باشد. بروگش در کتاب «سفری به دربار سلطان صاحب قرآن» می نویسد:
"باغ های نجف آباد به قدری وسیع هستند که ما مدت سه ربع ساعت در کوچه باغ های این شهر با اسب های خود می تاختیم تا بالاخره به خیابان ها و بازار شهر رسیدیم. نجف آباد را می توان یک شهر نامید. بنابر اظهارات اهالی، محیط شهر بالغ بر چهار فرسخ است و طبق اظهارات کدخدا، نجف آباد دارای دو هزار خانه (خانوار) و قریب 15000 نفر]علي يزداني،1375،ص 61 [ جمعیت است.]برگش،1367،صص 359-60 ["
گزارش بروگش از وضعیت اقتصادی- اجتماعی نجف آباد در دوره قاجاریه بیانگر آغاز دوره ای از تحولات است که با گذشت زمان منجر به تبدیل دهکده نجف آباد، به شهری با مشخصات ویژه در دوره پهلوی گردید.بروگش در باب مشاغل اقتصادی نجف آباد اینگونه می نویسد: " پس از گردش در چند کوچه و خیابان به بازار نجف آباد رسیدیم که بعد از ظهر هم مغازه های آن باز بود و کسبه به کار اشتغال داشتند. قسمت مهمی از صنایع و کاردستی مردم نجف آباد و کسبه بازار، پاک کردن پنبه و ریسندگی آن و رنگرزی بود. کارگاه های رنگرزی هم در بازار نجف آباد فراوان بود. پس از بازدید از بازار، کدخدا پرسید: " آیا میل دارید کارخانه روغن کشی نجف آباد را هم مشاهده کنید؟ جواب ما مثبت بود. " ]اسماعيلي،1387،ص41[
 
سیر تاریخی اصفهان از سوئی و تاثیرات رونق و رکود مقطعی بازار اصفهان، چگونگی تکوین شهر را تحت تاثیر قرار داده است. اما وزنه کشاورزی نجف آباد و نقش روزافزون آن در تامین نیازهای شهر اصفهان با توجه به افت و خیزهای تاریخی این شهر و نیز انباشت مازاد تولید مناطق اطراف و تجمع جمعیت دارای سوابق و زمینه های تولیدات صنعتی- ولو در سطح ابتدائی و منطبق با زمان- از جمله عواملی هستند که به شهر نجف آباد هویتی مستقل بخشیده اند.

تاريخچه شناخت نجف آباد
درامتداد زنجير متصلي از جوي ها و باغات ميوه و كشتزارهاي گسترده غرب شهر اصفهان در محصوره كمربند سبزي از دشتها و مزراع شهر نجف آباد در جنوب كوههايي كه از ارتفاعات سيد محمد در شمال غربي اصفهان شروع مي شود بنيان يافته است.
اين شهر از شمال به كوهستان خشك وعاري از پوشش گياهي از جنوب به جلگه تقريبا كوچك و حاصلخيزي كه اكثر مزراع جديد الاحداث به واسطه وفور آب تحت الارضي در آن قرار دارد و از غرب به زمينهاي لم يزرع و بياباني مجاور بلوك كرون و از شرق به روستاهايي كه تحت تاثير حوضه رودخانه زاينده رود و آبرفتهاي دشت نجف آباد از اقتصاد كشاورزي به مراتب بهتري برخوردارند منتهي مي گردد.
نجف آباد معروف و مشهور همه جا است از شهر اصفهان تا انتهاي آن سه فرسخ است و تا خود غصبه تا چهار فرسخ مي باشد.
مشرق آن بلوك ماربين و مغربش بلوك كرون و جنوب آن لنجان و شمالش نيز ماربين است. طول اراضي آن از مشرق به مغرب زياده از سه فرسخ مي باشد و متصل به كرون است و عرض اراضي زياده از يك فرسخ مي باشد.
سلاطين صفوي از ابتداي آن به طرف طول خياباني طرح انداخته به طرز چهار باغ و در دو طرف اشجار چنار كاشته اند و هردو جانب باغات انداخته و تا اواخر آن ممتد نموده اند و به كمال خوبي ساخته و اگر چه اكثر آن خراب شده است و درختان ضايع گشته معذالك هنوز شكوه و صفاي آن، خود حكايت بزرگي باني را مي نمايد ...
نجف آباد در حدود سال1022 هجري قمري همزمان با حاكميت شاه عباس اول صفوي در دشت وسيعي در بيست و نه كيلومتري غرب اصفهان بنا گرديده. در خصوص بناي آن روايات گوناگون ذكر شده:
بنابر عقيده علما در زمان سلاطين صفوي درحدود سال1022 هجري قمري از طرف شاه عباس) مقداري جواهر و پول نقد براي مقبره حضرت علي عليه السلام اختصاص داده و تصميم كرده شد كه وجوه مذبور به نجف ارسال شود در اين موقع مرحوم شيخ بهايي از اين قضيه آگاه مي شود و دريافت كه خروج اين ذخاير برخلاف مصالح ايران است و براي جلوگيري از ارسال وجوه تدبيري انديشيد...
به حضور شاه عباس كبير رسيد و گفت: ديشب در خواب حضرت علي را زيارت كردم به من فرمود كه نجف اشرف را به جواهرات شما حاجتي نيست جواهرات را صرف ساختمان شهري در نزديكي اصفهان به نام نجف آباد كنيد، شاه را سخن شيخ بهايي مقبول افتاد و با نظارت شيخ بهايي شهر نجف آباد ساخته شد).« به نقل ازعلي اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، نشر سازمان لغت نامه، تهران 1341، صفحه 357»
(همچنين عده اي براين عقيده اند كه شاه عباس خود تصميم به آباداني اين ناحيه داشت و علّت آن نيز چنين بوده كه چون گاه و بيگاه سلطان به اتفاق ملتزمين ركاب قصد شكار از اصفهان به ناحيه اي كه امروز به نام قمشلو معروف مي باشد جهت شكار مي رفته و با وسايل ان روز طي اين مسافرت خشك و خالي از پوشش گياهي مشكل وشاه و همراهان در بين راه احتياج به استراحت گاه و نيز محلي براي تهيه علوفه جهت دامهاي خود داشته اند لذا تصميم بر آبادي اين منطقه نمودند.) « به نقل از عشقعلي سليمي بني، جغرافياي شهري نجف آباد، دانشنامه ليسانس »

روايت ديگر بر آن است كه فارغ از انديشه شيخ بهايي شتران حامل وجوهات براي نجف اشرف در محلي كه بعدا قدمگاه خوانده شد از حركت باز ايستادند چون تلاش براي به حركت درآوردن آنها بي نتيجه ماند تدبير برآن قرار گرفت كه وجوه را در همين محل صرف بناي شهري نمايند بديهي است كه افسانه هايي از اين دست بسيار است كه در اين مقال نمي گنجد نويسنده تاريخ اردبيل نيز بر اين باور است كه شاه عباس نجف آياد را وقف روشناييي و فقرا و اهل علم نجف اشرف ساخت.
در خصوص ساكنين اوليه شهر گفته شده است كه قبل از بناي آن عده اي زردشتيان در كوهپايه هاي شمالي شهر ساكن بوده اند و اين محل مدتي پس از اينكه دولت اسلامي در اصفهان برقرار شد مسكن و مأواي گبران گرديد))
بعد از بناي نوين جمعي از سركشان به حكومت مركزي بنديان سياسي دراينجا اسكان داده ميشوند و صحن وبارگاه و باغات، قدمگاه ها مذكور به صورت بست درآمد تا معترضين به حكومت و سركشان درآن آسوده و در امان باشند.
نوسنده مقاله (سازگاري ايراني) معتقد است كه اين شهر به عنوان قورخانه ساخته شد و از كارگران اسلحه سازي مسكون گرديده است.

بستان السياحه دربيان معرفي اين شهر گويد:

(قصبه ايست خجسته بنياد در پنج فرسخي اصفهان ومحلي است بهجت توأمان. در زمين هموار واقع و سمت شمالش اندك گرفته و سه طرفش واسع است آبش از كاريز و هوايش فرح انگيز، باغاتش فراوان و فواكه سردسيريش ارزان. شاه عباس ماضي آن قصبه را احداث نموده و جميع خانه ها و بوستانهاي انجا را به طريق مهندسي طرح فرموده واز چهار طرف آنجا زياده از يك فرسخ خيابان كشيده ودرخت چنار و اشجار ميوه دار در آن خيابان نشانيده راقم در تماميت كشور ايران بدان اسلوب شهري و قصبه اي نديده غرب هزار باب خانه در اوست وچند مزرعه مضافات اوست مردمش شيعه مذهب و خوش مشرب اند.)
راقم چند روز را در آنجا بوده وبا خلقش مجالست نموده. عموما از فسق و فجور دور و از معاصي مشهوره مهجورند از فواكه بادام آنجا ممتاز و نا محصور است « حاج زين العابدين شيرواني، بستان السياحه، صفحه 572».
نجف آباد منطبق بر اصول خاص مهندسي و معماري زمان صفويه بنا گرديد و از آغاز در هيئت يك محل مسيوني بنيان يافت (خانه هاي نجف آباد خيلي مرتب وطبق اصول شهرسازي ساخته شده اند و شايد در اين امر نزديكي زياد به اصفهان موثر بوده است. « هنريش بروگش، سفري به دربار سلطان صاحب قران»
(كوچه هاي آنجا همه مستقيم و عريض و مشجر و عمود بر همديگر خيلي خوش وضع است در مقاله سازگاري ايراني از بخش الحاقي بر كتاب (روح ملتها)
بي نظمي حاكم بر شهر سازي ايران را حاصل تبديل مزارع و باغها و حياطها و امارات دانسته و هيچ قانون و هدف پيش بيني شده اي را در ساخت آن متأثر ندانسته، تنها شهر نجف اباد را از اين قانون مستثني خوانده مي نويسد.
.... فقط شهر نجف آباد اصفهان را از اين جهت مستثني ديدم، اول دفعه كه آنجا رفتم تصور مي كردم شهرداري نجف آباد شهر قديم را يك سره كوبيده و خيابان كشي و كوچه بندي تازه منظمي كرده است ، بسيار متعجب شدم كه چه شانسي مساجد نسبتا با روح و ميدانهاي مشجر مصفاي انجا داشته اند كه تصادفا( برِ) خيابانهاي احداثي يا موازي آنها قرار گرفته اندهچ گوشه اي از آنها بريده يا پريده نشده است. ولي پس از مختصر گردشي در شهر معلوم شده كه شهر سازي نجف آباد به هيچ وجه تازه و مربوط به دوران اخير نيست.
شهري است كه در زمان شاه عباس به دستور ونقشه شيخ بهايي به عنوان قورخانه ساخته اند و از كارگران اسلحه سازي مسكون گرديده است.
مي گفتند كه دكانهاي چاقو سازي وكارد وچنگالهاي معروف فعلي نجف آباداز بقاياي آن ايام اند نجف آباد تنها محلي يا يكي از محلهاي نادري است كه چون به منظور خاص و طبق نقشه عمومي با فكر واحد بوجود آمده است داراي نظام و قائده اي است. « آندره زيگفريد، روح ملتها، مقاله سازگاري ايراني»
شهر بر ساختار بنايي اصفهان ايجاد گرديده و خيابانهاي طويل وعرض آن شهر اصفهان را در نظر به بيننده مجسم مي سازد. اين شهر كه بر روي شاهراه اصفهان به مناطق غربي و شمال غربي و جنوب كشور قرار دارد و از اين جهت نقش اقتصادي وارتباطي ويژه اي را به عهده گرفته ، تا چند دهه پيش قصبه اي بيش نبود.
در سال1337 شمسي طبق تصويب وزارت كشور به صورت شهر در آمده و در آن ايجاد فرمانداري گرديد .با اين حال ارتباط خويش را با مجامع روستايي قطع نكرده. بسيارند كساني كه ازكشاورزي و دامداري كه مشخصه جامعه روستايي است نبريده و گذاشته از فعاليت هاي شهري از قبيل كارهاي تجاري صنعتي واداري به دامداري و زراعت مشغولند و در قطعه زميني به كشت و ذرع مي پردازند، يا پس از بازنشستگي خود را با اين گونه امور مشغول مي دارند.
در سالهاي اخير در اثر تاسيسات مسكوني و غيره بسياري از باغات و مزارع و فضاهاي سبز قديمي مورد هجوم ساختماني قرار گرفته و به صورت مراكز اسكان يا كارگاههاي توليدي درآمده است.
حتي باغات وقفي معروف به باغشاه كه در زمان صفويه احداث گرديده و مي توانست در صورت دست نخوردگي فضاي سبز ديدني و جالبي را به نمايش بگذارد از اين گزند و تعرض مصون نمانده است.
با اين وجود، اين باغ روبيها، احداث مزارع جديد را در پيش داشت كه ادامه آن مي تواند در حفظ اصالتهاش روستايي وفضاي سبز، هرچند ناتوان كارآمد باشد.
دكتر هينريش برگش كه در حدود سال 1861ميلادي از اين منطقه گذشته است مي نويسد باغهاي نجف آباد به قدري وسيع هستند كه ما مدت سه ربع ساعت در كوچه باغهاي اين شهر با اسبهاي خود مي تاختيم تا بالاخره به خيابانها و بازار شهر رسيديم.
هنوز گذر گوسفندان و كشاورزان الاغ سوار از كوچه ها و خيابانهاي شهر روح روستايي و برخورد محافل قرائي را در خاطره ها زنده نگه مي دارد.
آب و هواي نجف آباد، معتدل گرم و خشك مي باشد اراضي آن اكثرا شني و شني رسي و ميزان بارندگي و آب آن كم و به واسطه شني بودن زمين آب تحت الارضي آن در طبقات پايين قرار دارد. مقدار رطوبت آن ناچيز بوده كه آن هم بر اثر شني بودن زمين و گرما پذيري آن از بين مي رود. گذشته از آن توده هاي عظيم هواي گرم در جذب رطوبت بي تاثير نيست.
به علت كمي آب و ناچيز بودن رطوبت و عدم مرغوبيت خاك، كشاورزي در اين منطقه به سختي امكان پذير است. ولي تلاش وكوشش مردم، باعث رشد زراعتي ان گرديده و توانسته باغات و مزارع سبزي را تعبيه نمايد متاسفانه به خاطر موقعيتهاي خاص اين گونه مزارع كه اكثرا قطعات كوچكي هستند درآمدهاي اقتصادي آن ناچيز و محدود است.
مزارع اين شهر اكثرا بوسيله چاههاي عميق و نيمه عميق قنواتي كه عموما از سوي غرب جاري ميشوند آبياري می گردنند گذشته از اين كانال آبرساني منشاء از زاينده رود توانسته حوضه زراعتي شرق شهر را مورد آبنوشي قرار دهد.
صاحب ( نصف جهان في تعريف الاصفهان) در باره وضعيت كشاورزي و محصولات ان مي نويسد:
آب آن از قناتي است معروف و خاص خود .از طرف كرون و آن يازده رشته است و متصل به يكديگر مي شود و تمام اراضي آن را سيراب مي سازد الا قليلي كه كشت و زراعت مي شود. زمين اكثرا مشجر و معنب است.
انواع حبوبات در آن ميكارند و ترياك نيز نيزدر قديم به عمل مي آوردند. درباغات آن انواع ميوه ها موجود است و هلوي آن از اكثر هلوهاي ايراني بهتر و معروف تر است و هلوي خوب اصفهان از آنجا است. باغهاي انار آن بسيار و همه اصفهان و اغلب قريه را انار مي دهد. ديگر اصفهان محل نزديك انار ندارد و انگور نجف آباد معروف و از قسم انگور مثقالي و اين قسم انگور در هيچ جايي به اين خوبي و شيريني نمي شود.
 


سابقه تاریخی نجف‌آباد
دکتر نعمت‌الله ایزدی
رئیس انجمن دوستداران میراث فرهنگی نجف آباد

شهر نجف آباد منتسب به مولا علی‌ابن‌ابیطالب بوده و بنا بر روایت و اقوالی گوناگون در زمان صدارت شیخ بهائی و به توصیه شاه عباس هدایایی جهت مرمت و بازسازی صحن و بقعه و بارگاه حضرت مولا و کمک به مستمندان ان دیار راهی نجف اشرف بود.در منزلگاه اول چون کاروان جهت استراحت اطراق نموده،در موقع بارگیری و حرکت مجدد اشتران از محل خود حرکتی نکرده و جنب و جوشی نشان نداده و این امر به نظر کاروانیان این چنین تلقی شد که شاید مولا صلاح نمی‌داند که بارگاه ملکوتی حضرتش با اموال مجهول شاهی زینت شود.بدین منظور با پرسش از وزیر اعظم این نظر محقق شد که با این پول و جواهرا ت،کوشکی در این محل احداث شود و نجف‌ابادش گویند و بدین‌سان نجف‌آباد بر صحنه جفرافیا جای گرفت و چنین شد و محل اطراق اشتران را قدمگاه نامیدند و صحن و بارگاهی و رواقی بنا نهاده،این محل مامن و زیارتگاه مشتاقان و مریدان و مخلصان مولا قرار گرفت و این جایگاه در محل فعلی ساختمان شهرداری نجف‌اباد است که هنوز ارادتمندان به قدمتگاه بر نرده‌های شهرداری بند به ناز گره زده و حاجت می‌خواهند.
این قصبه را جهانگرد المانی (هانریش بروکش) در سفرنامه خود به نام (سیری در دربار سلطان صاحب قران) مرقوم داشته چنین تعریف می‌نماید که نجف‌اباد را شهری کوچک و نظیف و مهندسی دیدم که دارای خیابان‌های طویل و درختان کهن چنار و زیارتگاهی زیبا که قدمتگاهش گفته‌اند دارای صحن و رواق و درگاه و ضریحی که مامن زائرین بوده در داخل رواق سنگ سیاه بزرگی بر دیوار نصب بوده که جای پائی در ان تراشیده شده و مورد احترام مردم بوده است.
اما از دیدگاه بعضی از صاحبنظران که دنبال سرنخی بوده و قصد داشتند که این تاریخ را از زمان شیخ بهائی و شاه عباس فراتر برده موفق بوده و باید بگویم که سالیان دراز پیش از اطراق کاروان شاهی در محل فوق برادرانی چون صندل و مندل و کندل و کباد (قباد) و خواهری بنام خارو در این محل سکنی داشته و مذهب زرتشت را پیرو کرده بوده و وجود خانه‌های گبری و خرف‌خانه و اتشکده وجود زرتشتیان را در این محل ثابت می‌نماید

در سرشماری سال 1330 حدود 1930 زرتشتی در نجف‌آباد و حومه سرشماری شده و یکی از برادران فوق‌الذکر به نام صندل قناتی را در محوطه نجف‌اباد حفر نموده و آب آن را به نجف‌آباد هدایت کرده که هنوز در اسناد و نوشته‌های دولتی به نام خود او صندل ثبت شده و خواهر او هم رشته قناتی را ایجاد نموده که چون به سطح زمین وارد می‌شده به جوی خارون مهروف شده و هنوز باقی است که موید وجود قصبه در این محل قبل از نجف‌اباد فعلی بوده و این زرتشتیان با ظهور اسلام عده‌ای مسلمان شده و اعقاب انها با فامیل‌های مختلف در نجف‌اباد زندگی می‌کنند و عده‌ای کوچ کرده و به نقاط مختلف رفته‌اند.اما راجع به جمعیت و توسعه نجف‌اباد باید گفت که این شهر دارای مردمی خوش‌سلیقه با ذوق هنری مخصوص است.

خون‌گرم و مهمان‌نواز و ارام دارای جمعیتی معادل 260000 نفر از نظر وسعت اولین شهر استان اصفهان و از نظر جمعیت دومین شهر محسوب می‌گردد.دارای شهرک‌های متعدد مانند ویلاشهر،امیراباد،یزدانشهر،فیروزاباد،شیخ‌اباد و صالح اباد است.از نظر شهر سازی و معماری شهری است با تفکر شهر سازی سنتی شیخ بهائی،دارای خیابان‌های مرتب و کوچه‌های منظم و موازی است و دارای حرف قدیمی و سنتی چون:

 چاقوسازی،قیچی‌سازی،نمدمالی،سبدبافی،کلاه‌مالی،خورجین‌بافی و از همه مهمتر قالی‌بافی است.(لازم به ذکر است که چاقوی ساخت استاد علی نجف‌ابادی زینت‌بخش غرفه صنایع دستب موزه لورژور فرانسه است.)

اهالی این شهر با وجود درامد کم و عدم بضاعت،قانع ولی با بازوی توانا و همت خود اثاری چون مساجد و حمام،اسیای ابی و کاروانسرای و برج و باروهای متعدد و عصارخانه‌های چندی احداث نموده که بعضی از ان‌ها میراثی منحصر به فرد بوده و اثار باقیمانده عبارتند از:چند حمام،پنج عصارخانه،کاروانسرا و مسجد و حسینیه و اثار دیگری چون مسجد جامع جوزدان،قلعه سنگی،چاله سیاه و کاروانسرای حسنیجه و مجموعه نفیس قمشلو و حیات وحش زیبای ان که در وقت مناسب به بررسی و نگرشی بر صفحه و پرده گسترده خواهیم پرداخت باید گفت که در چند سال اخیر با کمک دوستان انجمنی به نام انجمن دوستداران میراث فرهنگی در نجف آباد تشکیل و به ثبت رسانیده شده است که در شناساندن و ثبت این اثار نقش بسیار مهمی ایفا نموده است.


وجه تسميه و پيشينه تاريخي

در چگونگی نام گذاری شهر نجف آباد گفته اند، كه در حدود سال 1022 هـ . ق، شاه عباس اول صفوی، مقدار زيادی پول و جواهرات برای آرامگاه حضرت علی (ع) در نجف اشرف اختصاص داده و تصميم می گيرد به شهر نجف در عراق بفرستد. در اين هنگام شيخ بهايی از جريان آگاه شده درمی يابد كه خروج پول و جواهر برخلاف مصالح كشور است و برای جلوگيری از آن، نزد شاه عباس رفته اظهار می دارد كه ديشب در خواب حضرت علی (ع) را زيارت كردم، به من امر فرمودند كه نجف را به جواهر شما نيازی نيست، پول و جواهر را صرف ساختمان شهری به نام نجف آباد، در نزديک اصفهان كنيد. شاه عباس اين گفته شيخ بهايی را پذيرفته دستور ساختمان اين شهر را می دهد. به اين ترتيب شهر در دشت پهناوری در 29 كيلومتری باختر اصفهان ايجاد گرديد و نجف آباد خوانده شد. پيش از بنای اين شهر، خانواده های زرتشتی، در كوه پايه های شمال شهر ساكن بوده اند. اين شهر كه در مسير شاه راه اصفهان به نواحی باختری، شمال باختری و جنوب كشور قرار دارد، از جای گاه استراتژيک، ارتباطی و اقتصادی مهمی برخوردار است. نجف آباد تا چند دهه پيش قصبه ای بيش نبود و در سال 1337 هـ . ش به عنوان مركز شهرستان شناخته شد. 
 درامتداد زنجير متصلي از جوي ها و باغات ميوه و كشتزارهاي گسترده غرب شهر اصفهان در محصوره كمربند سبزي از دشتها و مزراع شهر نجف آباد در جنوب كوههايي كه از ارتفاعات سيد محمد در شمال غربي اصفهان شروع مي شود بنيان يافته است.
اين شهر از شمال به كوهستان خشك وعاري از پوشش گياهي از جنوب به جلگه تقريبا كوچك و حاصلخيزي كه اكثر مزراع جديد الاحداث به واسطه وفور آب تحت الارضي در آن قرار دارد و از غرب به زمينهاي لم يزرع و بياباني مجاور بلوك كرون و از شرق به روستاهايي كه تحت تاثير حوضه رودخانه زاينده رود و آبرفتهاي دشت نجف آباد از اقتصاد كشاورزي به مراتب بهتري برخوردارند منتهي مي گردد.
نجف آباد معروف و مشهور همه جا است از شهر اصفهان تا انتهاي آن سه فرسخ است و تا خود غصبه تا چهار فرسخ مي باشد.
مشرق آن بلوك ماربين و مغربش بلوك كرون و جنوب آن لنجان و شمالش نيز ماربين است. طول اراضي آن از مشرق به مغرب زياده از سه فرسخ مي باشد و متصل به كرون است و عرض اراضي زياده از يك فرسخ مي باشد.
سلاطين صفوي از ابتداي آن به طرف طول خياباني طرح انداخته به طرز چهار باغ و در دو طرف اشجار چنار كاشته اند و هردو جانب باغات انداخته و تا اواخر آن ممتد نموده اند و به كمال خوبي ساخته و اگر چه اكثر آن خراب شده است و درختان ضايع گشته مع ذالك هنوز شكوه و صفاي آن ، خود حكايت بزرگي باني را مي نمايد ...
نجف آباد در حدود سال1022 هجري قمري همزمان با حاكميت شاه عباس اول صفوي در دشت وسيعي در بيست و نه كيلومتري غرب اصفهان بنا گرديده. در خصوص بناي آن روايات گوناگون ذكر شده:
بنابر عقيده علما در زمان سلاطين صفوي درحدود سال1022 هجري قمري از طرف شاه عباس) مقداري جواهر و پول نقد براي مقبره حضرت علي عليه السلام اختصاص داده و تصميم كرده شد كه وجوه مذبور به نجف ارسال شود در اين موقع مرحوم شيخ بهايي از اين قضيه آگاه مي شود و دريافت كه خروج اين ذخاير برخلاف مصالح ايران است و براي جلوگيري از ارسال وجوه تدبيري انديشيد...
به حضور شاه عباس كبير رسيد و گفت: ديشب در خواب حضرت علي را زيارت كردم به من فرمود كه نجف اشرف را به جواهرات شما حاجتي نيست جواهرات را صرف ساختمان شهري در نزديكي اصفهان به نام نجف آباد كنيد، شاه را سخن شيخ بهايي مقبول افتاد و با نظارت شيخ بهايي شهر نجف آباد ساخته شد).« به نقل ازعلي اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، نشر سازمان لغت نامه، تهران 1341، صفحه 357»
(همچنين عده اي براين عقيده اند كه شاه عباس خود تصميم به آباداني اين ناحيه داشت و علّت آن نيز چنين بوده كه چون گاه و بيگاه سلطان به اتفاق ملتزمين ركاب قصد شكار از اصفهان به ناحيه اي كه امروز به نام قمشلو معروف مي باشد جهت شكار مي رفته و با وسايل ان روز طي اين مسافرت خشك و خالي از پوشش گياهي مشكل وشاه و همراهان در بين راه احتياج به استراحت گاه و نيز محلي براي تهيه علوفه جهت دامهاي خود داشته اند لذا تصميم بر آبادي اين منطقه نمودند.) « به نقل از عشقعلي سليمي بني، جغرافياي شهري نجف آباد، دانشنامه ليسانس »

روايت ديگر بر آن است كه فارغ از انديشه شيخ بهايي شتران حامل وجوهات براي نجف اشرف در محلي كه بعدا قدمگاه خوانده شد از حركت باز ايستادند چون تلاش براي به حركت درآوردن آنها بي نتيجه ماند تدبير برآن قرار گرفت كه وجوه را در همين محل صرف بناي شهري نمايند بديهي است كه افسانه هايي از اين دست بسيار است كه در اين مقال نمي گنجد نويسنده تاريخ اردبيل نيز بر اين باور است كه شاه عباس نجف آياد را وقف روشناييي و فقرا و اهل علم نجف اشرف ساخت.
در خصوص ساكنين اوليه شهر گفته شده است كه قبل از بناي آن عده اي زردشتيان در كوهپايه هاي شمالي شهر ساكن بوده اند و اين محل مدتي پس از اينكه دولت اسلامي در اصفهان برقرار شد مسكن و مأواي گبران گرديد))
بعد از بناي نوين جمعي از سركشان به حكومت مركزي بنديان سياسي دراينجا اسكان داده ميشوند و صحن وبارگاه و باغات، قدمگاه ها مذكور به صورت بست درآمد تا معترضين به حكومت و سركشان درآن آسوده و در امان باشند.
نوسنده مقاله (سازگاري ايراني) معتقد است كه اين شهر به عنوان قورخانه ساخته شد و از كارگران اسلحه سازي مسكون گرديده است.

بستان السياحه دربيان معرفي اين شهر گويد

(قصبه ايست خجسته بنياد در پنج فرسخي اصفهان ومحلي است بهجت توأمان. در زمين هموار واقع و سمت شمالش اندك گرفته و سه طرفش واسع است آبش از كاريز و هوايش فرح انگيز، باغاتش فراوان و فواكه سردسيريش ارزان. شاه عباس ماضي آن قصبه را احداث نموده و جميع خانه ها و بوستانهاي انجا را به طريق مهندسي طرح فرموده واز چهار طرف آنجا زياده از يك فرسخ خيابان كشيده ودرخت چنار و اشجار ميوه دار در آن خيابان نشانيده راقم در تماميت كشور ايران بدان اسلوب شهري و قصبه اي نديده غرب هزار باب خانه در اوست وچند مزرعه مضافات اوست مردمش شيعه مذهب و خوش مشرب اند.)
راقم چند روز را در آنجا بوده وبا خلقش مجالست نموده. عموما از فسق و فجور دور و از معاصي مشهوره مهجورند از فواكه بادام آنجا ممتاز و نا محصور است « حاج زين العابدين شيرواني، بستان السياحه، صفحه 572».
نجف آباد منطبق بر اصول خاص مهندسي و معماري زمان صفويه بنا گرديد و از آغاز در هيئت يك محل مسيوني بنيان يافت (خانه هاي نجف آباد خيلي مرتب وطبق اصول شهرسازي ساخته شده اند و شايد در اين امر نزديكي زياد به اصفهان موثر بوده است. « هنريش بروگش، سفري به دربار سلطان صاحب قران»
(كوچه هاي آنجا همه مستقيم و عريض و مشجر و عمود بر همديگر خيلي خوش وضع است در مقاله سازگاري ايراني از بخش الحاقي بر كتاب (روح ملتها)
بي نظمي حاكم بر شهر سازي ايران را حاصل تبديل مزارع و باغها و حياطها و امارات دانسته و هيچ قانون و هدف پيش بيني شده اي را در ساخت آن متأثر ندانسته، تنها شهر نجف آباد را از اين قانون مستثني خوانده مي نويسد.
.... فقط شهر نجف آباد اصفهان را از اين جهت مستثني ديدم، اول دفعه كه آنجا رفتم تصور مي كردم شهرداري نجف آباد شهر قديم را يك سره كوبيده و خيابان كشي و كوچه بندي تازه منظمي كرده است ، بسيار متعجب شدم كه چه شانسي مساجد نسبتا با روح و ميدانهاي مشجر مصفاي انجا داشته اند كه تصادفا( برِ) خيابانهاي احداثي يا موازي آنها قرار گرفته اندهچ گوشه اي از آنها بريده يا پريده نشده است. ولي پس از مختصر گردشي در شهر معلوم شده كه شهر سازي نجف آباد به هيچ وجه تازه و مربوط به دوران اخير نيست.
شهري است كه در زمان شاه عباس به دستور ونقشه شيخ بهايي به عنوان قورخانه ساخته اند و از كارگران اسلحه سازي مسكون گرديده است.
مي گفتند كه دكانهاي چاقو سازي وكارد وچنگالهاي معروف فعلي نجف آباداز بقاياي آن ايام اند نجف آباد تنها محلي يا يكي از محلهاي نادري است كه چون به منظور خاص و طبق نقشه عمومي با فكر واحد بوجود آمده است داراي نظام و قائده اي است. « آندره زيگفريد، روح ملتها، مقاله سازگاري ايراني»
شهر بر ساختار بنايي اصفهان ايجاد گرديده و خيابانهاي طويل وعرض آن شهر اصفهان را در نظر به بيننده مجسم مي سازد. اين شهر كه بر روي شاهراه اصفهان به مناطق غربي و شمال غربي و جنوب كشور قرار دارد و از اين جهت نقش اقتصادي وارتباطي ويژه اي را به عهده گرفته ، تا چند دهه پيش قصبه اي بيش نبود.
در سال1337 شمسي طبق تصويب وزارت كشور به صورت شهر در آمده و در آن ايجاد فرمانداري گرديد .با اين حال ارتباط خويش را با مجامع روستايي قطع نكرده. بسيارند كساني كه ازكشاورزي و دامداري كه مشخصه جامعه روستايي است نبريده و گذاشته از فعاليت هاي شهري از قبيل كارهاي تجاري صنعتي واداري به دامداري و زراعت مشغولند و در قطعه زميني به كشت و ذرع مي پردازند، يا پس از بازنشستگي خود را با اين گونه امور مشغول مي دارند.
در سالهاي اخير در اثر تاسيسات مسكوني و غيره بسياري از باغات و مزارع و فضاهاي سبز قديمي مورد هجوم ساختماني قرار گرفته و به صورت مراكز اسكان يا كارگاههاي توليدي درآمده است.
حتي باغات وقفي معروف به باغشاه كه در زمان صفويه احداث گرديده و مي توانست در صورت دست نخوردگي فضاي سبز ديدني و جالبي را به نمايش بگذارد از اين گزند و تعرض مصون نمانده است.
با اين وجود، اين باغ روبيها، احداث مزارع جديد را در پيش داشت كه ادامه آن مي تواند در حفظ اصالتهاش روستايي وفضاي سبز، هرچند ناتوان كارآمد باشد.
دكتر هينريش برگش كه در حدود سال 1861ميلادي از اين منطقه گذشته است مي نويسد باغهاي نجف آباد به قدري وسيع هستند كه ما مدت سه ربع ساعت در كوچه باغهاي اين شهر با اسبهاي خود مي تاختيم تا بالاخره به خيابانها و بازار شهر رسيديم.
هنوز گذر گوسفندان و كشاورزان الاغ سوار از كوچه ها و خيابانهاي شهر روح روستايي و برخورد محافل قرائي را در خاطره ها زنده نگه مي دارد.
آب و هواي نجف آباد، معتدل گرم و خشك مي باشد اراضي آن اكثرا شني و شني رسي و ميزان بارندگي و آب آن كم و به واسطه شني بودن زمين آب تحت الارضي آن در طبقات پايين قرار دارد. مقدار رطوبت آن ناچيز بوده كه آن هم بر اثر شني بودن زمين و گرما پذيري آن از بين مي رود. گذشته از آن توده هاي عظيم هواي گرم در جذب رطوبت بي تاثير نيست.
به علت كمي آب و ناچيز بودن رطوبت و عدم مرغوبيت خاك، كشاورزي در اين منطقه به سختي امكان پذير است. ولي تلاش وكوشش مردم، باعث رشد زراعتي ان گرديده و توانسته باغات و مزارع سبزي را تعبيه نمايد متاسفانه به خاطر موقعيتهاي خاص اين گونه مزارع كه اكثرا قطعات كوچكي هستند درآمدهاي اقتصادي آن ناچيز و محدود است.
مزارع اين شهر اكثرا بوسيله چاههاي عميق و نيمه عميق قنواتي كه عموما از سوي غرب جاري ميشوند آبياري می گردنند گذشته از اين كانال آبرساني منشاء از زاينده رود توانسته حوضه زراعتي شرق شهر را مورد آبنوشي قرار دهد.
صاحب ( نصف جهان في تعريف الاصفهان) در باره وضعيت كشاورزي و محصولات ان مي نويسد:
آب آن از قناتي است معروف و خاص خود .از طرف كرون و آن يازده رشته است و متصل به يكديگر مي شود و تمام اراضي آن را سيراب مي سازد الا قليلي كه كشت و زراعت مي شود. زمين اكثرا مشجر و معنب است.
انواع حبوبات در آن ميكارند و ترياك نيز نيزدر قديم به عمل مي آوردند. درباغات آن انواع ميوه ها موجود است و هلوي آن از اكثر هلوهاي ايراني بهتر و معروف تر است و هلوي خوب اصفهان از آنجا است. باغهاي انار آن بسيار و همه اصفهان و اغلب قريه را انار مي دهد. ديگر اصفهان محل نزديك انار ندارد و انگور نجف آباد معروف و از قسم انگور مثقالي و اين قسم انگور در هيچ جايي به اين خوبي و شيريني نمي شود.

تاریخچه نجف آباد

شهرستان نجف‌آباد‌در غرب شهر زیبای اصفهان در 45 درجه و 36 دقیقه طول شرقی و 31 درجه و 5 دقیقه عرض شمالی با ارتفاع 1650 متر از سطح دریا واقع شده است. این شهر چهار قرن پیش یعنی میان سالهای 1010-1022 هجری قمری همزمان با حاکمیت شاه عباس اول صفوی و به همت دانشمند بزرگ مرحوم شیخ بهایی (ره) بنا گردیده است. شهر بر اساس اسلوب خاص مهندسی و معماری دوره صفویه بنا گردیده است

درخصوص بنای آن روایات گوناگون ذکر شده است .بنا بر عقیده علما در زمان سلاطین صفوی در حدود سال 1022 هجری قمری از طرف شاه عباس اول مقداری جواهر و پول نقد برای حضرت علی(ع) اختصاص داده و تصمیم گرفته شد که وجوه مزبور به نجف ارسال شود. در این موقع مرحوم شیخ بهایی (ره) از این قضیه آگاه شد و دریافت که خروج ذخایر به خلاف مصالح ایران است و برای جلوگیری از ارسال وجوه تدبیری اندیشید. به حضور شاه‌عباس کبیر رسید و گفت دیشب در خواب حضرت علی (ع)را زیارت کردم، به من فرمودند که نجف‌اشرف را به جواهرات شما حاجتی نیست. جواهرات را صرف ساختمان شهری در نزدیکی اصفهان به نام نجف‌آباد کنید شاه را سخن شیخ بهایی مقبول افتاد و با نظارت شیخ بهایی شهر نجف‌آباد ساخته شد.

این شهر که برروی شاهراه اصفهان به مناطق غربی و شمال غربی و جنوب کشور قرار دارد، از این جهت نقش اقتصادی و ارتباطی ویژه‌ای را به عهده گرفته و تا چند دهة پیش قصبه‌ای بیش نبود. در سال 1337 هجری شمسی طبق تصمیم وزارت کشور به صورت شهر درآمد و در آن فرمانداری ایجاد گردید. است.از مهمترین صنایع این شهر بایستی به فرش دست بافت اشاره نمودکه از شهرتی خاص در دنیا برخوردار است.

مردم این شهر به علم دوستی وعالم‌پروری شهره هستند این شهر موطن متفکران واندیشمندان بسیاری است که در این شهررشد کرده و در آسمان ادب و علم و هنر ایران زمین درخشیده اند. نقش علما ومردم این شهر در به ثمر رسیدن انقلاب وحفظ وحراست از ارزشهای اسلامی به خصوص طی هشت سال دفاع مقدس بر همگان روشن وواضح است.

مى گویند در ایران قرن نوزده میلادى چه بسیار مردم شهرها که در سراسر عمر یکدیگر را نمى دیدند. چه بسیار اصفهانى که تبریزى ها را و چه بسیار کرمانى که رشتى ها را نمى دیدند و اگر نبود اصرار شاه عباس صفوى در ایام ماضى براى سفر به مشهد و حج فقرا نامیدن زیارت امام رضا(ع) شاید نسل ایرانگردى حداقل براى ایرانیان منقرض مى شد. اما امسال گفته اند ایرانى ها چهل میلیون سفر ملى انجام داده اند. یعنى دوسوم جمعیت ایران طى پانزده روز نوروز جابه جا شده است؛ از یسار به یمین و از باختر به خاور. اما ایران هنوز همان ایران قرن نوزده میلادى (آغاز عصر سلطنت قاجارى) است. نه اینکه رشد و توسعه اى در این صدساله رخ نداده باشد که تهران از قریه اى به کلان شهرى تبدیل شده و اصفهان و تبریز و مشهد و شیراز و رشت هنوز پررونق و آبادند بلکه هنوز شهریت در ایران محدود به این چند شهر و چند شهر بزرگ دیگر است و دیگر شهرها درواقع قریه هایى بیش نیستند. قریه هایى که بانک و سوپرمارکت و آژانس تلفنى و دانشگاه آزاد اسلامى دارند اما هنوز بوى کاهگلى و روستایى خود را حفظ کرده اند. اگر در جوار کلان شهرى مانند تهران حاشیه اى به نام رى و ورامین و شهرهاى کوچک پیرامون آن وجود دارد که از دل آن بیجه ها و عسکرها متولد مى شوند در حاشیه شهر بزرگى مانند اصفهان هم حاشیه اى به نام نجف آباد وجود دارد که نامش را در منازعات سیاسى قبل و بعد از انقلاب بسیار شنیده ایم. و بر خلاف حاشیه هاى دیگر چه بسیار رجال سیاسى بزرگ که از نجف آباد برخاسته اند. برخى از آنها در مقاطعى از ربع قرن اخیر مصدر قدرت و دولت بوده اند. از دکتر مصطفى معین و از اصفهانى خواننده موسیقى پاپ تا مهندس محمود حجتى که وزیر کشاورزى در دولت قبلی و نیز محسن میردامادى که از رهبران حزب مشارکت و سران مجلس ششم بود و... اما نجف آباد جزء حاشیه اصفهان نیست.

ساختمان هایى که به زحمت به سه طبقه مى رسند و دیوارهایى که به ندرت از سنگ مرمر ساخته مى شوند و میدان هایى که شعاعى اندک دارند و بازارهایى که در حکم پاساژهایى محقرند. خونگرمى و میهمان نوازى و تعداد بى رقیب شهداى مردم نجف آباد هم نمى تواند رنج آنان از توسعه نیافتگى شهرى را جبران کند.(نجف آباد بیشترین شهداى جنگ ایران با عراق را دارد) نیم ساعت فرصت اما لازم است تا در انتهاى بلوارى همچون برهوت به اصفهان برسى. در اینجا فاصله توسعه نیافتگى و توسعه در حد یک پل است.. تاریخ دگرگون مى شود. از خوراک گرفته تا حجاب و از خانه گرفته تا رستوران دگرگون مى شود. گویى به دنیایى دیگر در فاصله اى اندک پا نهاده اى.  اینکه در عهد شاه عباس صفوى و به هنگام پایتختى اصفهان او فرمان مى دهد زندانیان و اسیران ارتش ایران را که از اقوام مختلف ترک و عرب و گرجى و ارمنى و... بوده اند به اطراف اصفهان یعنى همین نجف آباد تبعید کنند همانند شهرهاى اطراف تهران و ورامین که برخى مردم خراسان و شاید افغان و ترک به آن مهاجرت کردند. این گونه است که حاشیه اى در کنار متن ایجاد مى شود. برخى در همان حاشیه مى مانند و بر بى توجهى متن به خود افسوس مى خورند و شاید هم خشمگین شوند گروهى هم از زادگاه مى برند و مى گریزند و مرکزنشین مى شوند. حاشیه ها در حاشیه مى مانند و مرکزها مرکزتر و فربه تر مى شوند. شاید روزى اصفهان نجف آباد را از درون خود هضم کند همان طور که تهران شهررى را به درون خود خواند اما حتى در آن صورت هم حاشیه در حاشیه مى ماند. هزاران کیلومتر آن طرف از سرزمین هاى خشک مرکز ایران اما دنیایى یکسره متفاوت از نجف آباد و اصفهان برقرار است. در شمال ایران جهانى سبز بنا شده است که شاید کمتر مردمى از کویر ایران آن را به تمامى درک کرده باشند. اگر همه افتخار اصفهان به زاینده رود آن است چه رودها که گیلان و مازندران و گلستان را در دامان خود سیراب مى کند. در گیلان و مازندران درست به همین دلیل و نیز دلایلى از این دست مرکزى وجود ندارد که پیرامونى در اطراف آن شکل بگیرد. سرتاسر این دو استان (و شاید گلستان) در حکم شهر بزرگى است که بلوارهایى سبز آن را از هم جدا مى کند.

شاید اغراق باشد اما مى دانیم که سر توماس مور متفکر بریتانیایى در ترسیم مدینه فاضله خویش شهرهایى را تصور کرده بود که درى به دریا و دروازه اى به کوه داشته باشند و این همان شهرهاى شمال است. در نور و چالوس و رویان و نمک آبرود و... شگفت آن که چه شهرهاى گمنامى در شمال ایران که از شهرهاى مشهور نه فقط زیباتر که توسعه یافته تر باشند. زیبایى محصول طبیعت است اما توسعه برآیند تمدن و شهرنشینى... بلوارهاى زیبا، خانه هاى بسیار، ماشین هاى آخرین سیستم، پمپ بنزین ها، سوپرمارکت ها، دکه هاى روزنامه فروشى، روزنامه هاى محلى، دانشگاه آزاد اسلامى، رستوران هاى مدرن، فروشگاه هاى جدید، کافى نت و... در شمال حتى تا روستاها هم رفته است.

من روستایى را در گیلان مى شناسم که تاکسى تلفنى دارد و آمدن از آن به شهر از رفتن ما مردم تهران به نازى آباد سریع تر ممکن است. مسافت شهرها در گیلان و مازندران عجیب کوتاه است. تاکسى هاى میدان شهردارى رشت با هزینه اى که مردم تهران باید براى خط تجریش- انقلاب پرداخت کنند دوبار مى توانند به لاهیجان بروند و برگردند. اینچنین است که در شمال ایران متن و مرکز و متروپل وجود ندارد تا حاشیه و پیرامون شکل بگیرد. باران و کشتزار در همه جا یافت مى شود. کسى نمى تواند با سلطه بر منابع انحصارى زندگى (مانند زاینده رود که به راستى همه حیات اصفهان را تضمین مى کند) به قدرت برسد و دم از اقتدار بزند. در شمال ایران نه فقط هر شهر که هر خانه اى مى تواند مستقل زندگى کند. این گونه است که همچنان مى توان ایران را جان هاى بسیار در یک جهان یا جهان هاى فراوان در یک جان دانست. از اصفهان تا گیلان و از نجف آباد تا نمک آبرود راه بسیار است و این همان توسعه نامتوازنى است که صد سال آزگار است به آن مبتلا هستیم.

 

وجه تسمیه

در فرهنگ دهخدا و تذکره شعرای نجف آباد و بنا به عقیده علما در زمان سلاطین صفوي در حدود سال ۱۰۲۲ هجري قمري از طرف شاه عباس مقداري جواهر و پول نقد براي مقبره حضرت علي(ع) اختصاص داده و تصميم گرفته شد که وجوه مزبور به نجف ارسال شود در اين موقع مرحوم شيخ بهايي از اين قضيه آگاه شد و دريافت که خروج اين ذخاير برخلاف مصالح ايران است و براي جلوگيري از ارسال وجوه تدبيري انديشيد.

به حضور شاه عباس کبیر رسید و گفت دیشب در خواب حضرت علي(ع) را زيارت کردم به من فرمودند که نجف اشرف را به جواهرات شما حاجتي نيست. جواهرات را صرف ساختمان شهري در نزديكي اصفهان به نام نجف آباد كنيد. شاه را سخن شيخ بهايي مقبول افتاد و با نظارت شيخ بهايي شهر نجف آباد ساخته شد.

در راستای اهداف و برنامه های علامه فرزانه جناب شیخ بهايي ، بنياد شهري با نقشه کامل وجامع گذاشته شد که بعدها ميداني جديد براي کار و فعاليت ساكنان آن به عنوان يك مركز مهاجر پذير و داراي آداب و سنن و فرهنگ خاص و تا حدودي مستقل و جداي از اصفهان سامان يافت و شكل گرفت. با برنامه اي بسيار دقيق و با احداث ۱۷ رشته قنات از ۶۰ كيلومتري نجف آباد آب شرب ساكنان و توسعه و آباداني شهر فراهم گرديد.

با فکر خلاق و ابتکار،نوآوری و مهارت و تخصص مردمان چرخه های تولید و صنعت شهر پا گرفت. انديشه و دستان توانمند شيخ بهايي نقشه و بافت شهري را با شکل و نظام شهري امروزي و از همان ابتدا در هيات يك محل مسكوني پايه ريزي نمود.

در سال ۱۳۰۹ ساختمان شهرداری نجف اباد و تشکیل آن در محل فعلی بنيان گذاشته شد و در سال ۱۳۳۷ شمسي طبق تصويب وزارت کشور به صورت شهرستان درآمده و در آن فرمانداري احداث گرديد.

وجه تسمیه برخی از شهرها و روستاهای بخش مرکزي :

وجه تسمیه شهر جوزدان :

جوزدان متشکل از دوکلمه ی "جوز" به اضافه "دان" میباشد کلمه جوز در لغت عرب به معنی گردو ميباشد و اين جوزدان بعلت دارا بودن از درختان گردو فراوان ، جوزدان نام گرفته كه دان آن پسوند دارا بودن ميباشد . جوزدان تركيب يافته از نام هاي مختلف است كه به ترتيب عبارتنداز جوزجان – جوزان ( به نقل از كتاب مرده كشان جوزان نوشته ابوالقاسم پاينده) - جوزدان ميباشد البته بعضي ها نيز اين چنين استنباط ميكنند بعلت گرماي زياد و خشك بودن هواي اين جوزدان به جزدان معروف بوده است و كم كم به جوزدان تغير نام داده است ولي اين برداشت ريشه و سند معتبر ندارد.

وجه تسمیه شهر کهریزسنگ :

کَهریزسَنگ شهری است در بخش مرکزی شهرستان نجف آباد استان اصفهان ايران. کهريزسنگ از قدمتي چند هزار ساله برخوردار است همانگونه كه در يادداشتهاي بجا مانده از زرتشتيان ساكن كوه آتشگاه بر ميآيد قدمت اين شهر به زمان هخامنشيان بر ميگردد.

کهریزسنگ محلی است که ساسانیان در آنجا به انبار سلاح و آذوقه جنگي اهتمام ميورزيدند. نامگذاري کهريزسنگ به اين دليل است كه نخستين انسانهائي كه وارد اين شهر شدند براي بدست آوردن آب اقدام به حفر كهريز ميكردند اما هر آنچه ميكندند به تكه هاي بزرگ سنگ برخورد ميكردند. به همين دليل نام اين شهر را كهريز سنگ گذاشتند يعني محل كهريزهاي پر از سنگ. در سال ۱۳۷۹ نام اين شهر به صفائيه تغيير پيدا كرد كه دوباره و با مخالفت اهالي اين شهر همان كهريز سنگ گذاشته شد.

وجه تسمیه شهر گلدشت :

نام قدیم آن قلعه شاه می باشد که در کتاب فرهنگ جغرافیاي ايران جلد ۱۰ در مورد قلعه شاه اينگونه نوشته شده :‌ دهي است از بخش نجف آبادشهرستان اصفهان واقع در ۶هزار گزي خاور نجف اباد متصل به شوسه ي اصفهان به نجف اباد. موقع جغرافيايي آن جلگه و هواي آن معتدل است. سکنهء آن ۱۰۰۶ تن است.آب آن از قنات وچاه ومحصول آن حبوبات، انگور، سيب زميني،هندوانه،پسته،هلو، زردآلو، گوجه وشغل اهالي زراعت وصنايع دستي زنان كرباس بافي است .

بعد از انقلاب اسلامی ایران ابتدا به شهرک امام و سپس در سال ۱۳۷۱ باتفاق محله های گلشهر و قلعه سفيد با مجوز هيات دولت به شهر گلدشت تغيير نام داده است .

وجه تسمیه روستای رحمت آباد

بنا به نظر برخی از بزرگان نام روستای رحمت آباد که در قدیم سلطان آباد ( سلطون آباد ) ناميده مي شده برگرفته از اين موضوع مي باشد که در گذشته هاي دور ظل السلطان در اين روستا قلعه اي بنا نموده که بعدا" به قلعه كهنه مشهور مي شود . لذا با توجه به اقدام ظل السلطان از آن موقع اين روستا به اين نام ناميده مي گردد . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي با تغيير شرايط اجتماعي و فرهنگي نام اين روستا به رحمت آباد تغيير مي يابد . از قديم الايام شغل غالب مردم روستاي رحمت آباد كشاورزي و دامداري بوده و اين شغل ها در سالهاي اخير نيز حفظ گرديده كه شايد بتوان علت آن را سه عامل مهم خاك مناسب – آب زاينده رود و مردم زحمت كش اين روستا دانست .

وجه تسمیه روستای حاجی آباد

ساخت و تاسیس این روستا در زمان قاجاریه و توسط شخصي که به خانه خدا مشرف و حاجي ناميده مي شده شکل گرفته است . لذا با توجه به نامي بودن شخص مذکور بنام حاجي ، روستاي فوق به حاجي آباد مشهور مي گردد . ساخت روستاي اوليه در كنار محل فعلي روستا بوده كه در حال حاضر مخروبه و فاقد سكنه مي باشد . از ديگر اماكن معروف روستا كه توسط شخص مذكور تاسيس گرديده مي توان به قنات بزرگ حاجي آباد اشاره نمود .

وجه تسمیه روستای جلال آباد

روستای جلال آباد با ۷۵۰ سال قدمت از بدو تاسیس تاکنون در سه مرحله تاریخي در طول عمر خود تخريب شده ، لاکن بالاخره در مکان فعلي و در اوايل دوره قاجار اين روستا به صورت قلعه مسكوني ساخته شده و تا سال ۱۳۰۷ با نام علي آباد ناميده مي شده است . و چون اين روستا يكي از روستاهاي متعلق به صارم الدوله بوده نامبرده حين ثبت دادن اراضي اين روستا با توجه به فرآواني روستاهاي منطقه به اين نام ، با پيشنهاد اداره ثبت آن زمان به دليل بزرگي و عظمت املاك و اراضي ، اين روستا به نام جلال آباد نامگذاري مي نمايد و از سال ۱۳۱۵ اهالي و مسئولين محلي اين روستا را با اين نام عنوان مي كنند .

وجه تسمیه روستای همت آباد

طبق اطلاعات بدست آمده و بر اساس بررسیهای محلی در زمانهاي گذشته تعدادي از مردم متدين و معتقد جهت کسب روزي حلال نسبت به تاسيس قناتي در محدده فعلي روستا همت نموده و موجب آباداني روستاها و مناطق همجوار شده اند ، از اين رو روستاي مذکور را همت آباد ناميده اند .

وجه تسمیه روستای نهضت آباد ( شاهدان )

در لغت نامه دهخدا جلد (۱۰)‌ صفحه ۱۶۲ حرف (ش) خیلی کامل و دقیق به اين روستا اشاره و بيان شده در صورت تلفظ کلمه شاهدان با کسره زير (ه) مي توان آن را به دو كلمه شاهد + ان تجزيه كه در اين صورت نيز نظرات متفاوتي وجود دارد . شاهد در زبان عربي به معني مشاهده كننده يا كسي كه واقعه اي را مي بيند معني شده است . برخي افراد بر اين عقيده اند كه مردم آن منطقه شاهد يك واقعه اي بوده اند كه در اين مورد اظهارات گوناگوني ابراز مي شود و يكي از آنها اين است كه از اين مكان امام زاده مي گذشته و وجود قدمگاهي در جنوب شرق شاهدان را دليل بر آن مي دانند . و برخي ديگر دان را مخفف دانه و شاهدان را برگرفته از كلمه شاهدانه مي دانند و دليل آن را كشت شاهدانه در روزگاران گذشته در اين منطقه ذكر مي كنند . لاكن تحقيقات و بررسي هاي صورت گرفته كشت شاهدانه را منتفي زيرا سابقه اي از آن در دست نيست. از ديگر اظهارات در خصوص وجه تسميه روستاي فوق مي توان گفت . شاهد در زبان فارسي به معناي زيبا و خوش رويي است و شاهدان جمع آن به معناي زيبا رويان يا خوش رويان است و اين به اين معناست كه ساكنين قديم روستاي مذكور انسانهاي خوش روي و خوش سيرتي بوده اند و شايد در برخورد با امامزاده فوق مهمان نوازي كرده و اين صفت به آنها داده شده است . با پيروزي انقلاب اسلامي ايران نام اين روستا با توجه به شرايط موجود در آن زمان به روستاي نهضت آباد تغيير يافت .

وجه تسمیه روستای فیلور

نظرات مختلفی در مورد کلمه فیلور وجود دارد . تلفظ کلمه فیلور نزديک به پيلور و با تلفظ مانوس تر به ذهن پيله ور است و براي پيله در فرهنگ ها معاني مختلف و بسيار آورده اند و از جمله اين معاني مي توان به نخوز ابريشم كه كرم تنيده شده و يا كرم ابريشم مي باشد اشاره نمود .

دلیل دیگر این که در دهستان اشترجان دهي داريم به نام فيلورجان و در دهستان برآن جنوبي هم ده ديگري داريم بنام پيله وران و اين هر دو خوب توضيح و توجيه مي کنند که فيلور به چه معني است . در معاني موجود فيلور جان معادل فيلورگان معادل كلمه پليه وران است . و فيلو (Filevar ) هم صورت و تلفظ ديگري است از پيله ور . از ديگر توصيفات و وجه تسميه روستاي فوق مي توان از ( فيل + ور ) نام برد كه در جزء اول آن مي توان به معني حيوان بزرگ اشاره نمود .

وجه تسمیه شهرها و روستاهای بخش مهردشت :

شهر علویجه :‌

الف )‌ در ارتباط با این روایت که نام علویجه برگرفته از علويون صدر اسلامي و طرفداران و شيعيان امام علي (ع) مي باشد ،ترديدي نيست و شدت علاقه شيعيان اين منطقه به اهل سنت (ع) ، نقش موثري در تغيير نام اين شهر از " الويجه " به " علويجه " داشته است .

ب ) لاویجه یا لویجه يعني دره منسوب به آب قليل و "لاوج " نام يکي از مراتع ناحيه غربي بخش مهردشت مي باشد . يعني دره اي رسوبگير با آب قليل .

شهر دهق :

نظرات مختلفی در مورد وجه تسمیه شهر دهق وجود دارد که در این جا دو مورد را که از همه قوي تر است بيان مي شود :‌

الف ) در گذشته مردم این مکان جسور و به حقیقت خواهی و حقيقت گويي مشهور بوده و در بيان حقايق هيچ پروايي نداشتند که به اين مکان " ده حق " گفته مي شده است .

ب ) این شهر در قرون گذشته دهک (‌به معنای ده کوچک )‌بوده و " ك " آن كاف تصغیر بوده است . كه به مرور زمان به " ق" بدل شده است .

روستای اشن :

الف )‌از دو بخش ا+شن که " ا" به معنی آب و "شن " همانند گلشن یعنی جاي گل که اشن به معني " جاي آب و گل " مي باشد .

ب ) اشن در فرهنگ دهخدا و معین به معانی خربزه نارس و نام درختی شبيه سپيدار آورده شده است که به نظر مي رسد نام درختي شبيه سپيدار معقول تر و دقيق تر و معتبرتر مي باشد .

ج ) اشن در ابتدا ( ا + شن ) بوده که معنای آن آب روان روی شن زار است که به تدریج به اشن تغيير يافته است .

روستای گلدره :

الف ) نام گلدره ماخوذ از شرایط طبیعی و اقليمي آن بوده و از دو جزء " گل " + " دره تشکيل شده که به معناي " دره پرگل " مي باشد .

ب ) در زبان عامیانه مردم این روستا را گرگیدر مي گفتند که شايد به خاطر گرگ هاي زيادي که ناشي از کوهستاني بودن منطقه بوده به آن " گرگ دره " مي گفتند كه به مرور به گلدره تغيير يافته است .

روستای دمآب :

نام اصلی و قدیمی آن " دمبو " بوده که از دو واژه "دمب + او " ترکيب يافته است که به معناي " انتها و آخر آب " مي باشد كه به دليل قرار داشتن اين روستا در قسمت انتهايي حوزه آبخيز رودخانه خشكرود به نام " دمبو " يا " دم آب " نامگذاري شده است .

روستای علی آباد و حسین آباد و خير آباد :

بسیاری از روستاهای ايران در خاتمه نام خود واژه " آباد " دارند که نشاني از قدمت نسبتا" کم آنها در مقايسه با ساير آبادي هاي ايراني دارد . قرار داشتن واژه " آباد " نشان از وجود آب و بهره مندي مردم از مواهب آن در امر کشت و كار و دامپروري مي باشد . در بخش مهردشت روستاهاي علي آباد ، حسين آباد وجود دارد كه معمولا با نام صاحب يا بنيان گذار آن + كلمه آباد به وجود آمده و تدريجا" توسعه و رشد داشته است .

روستای هسنیجه :

الف ) این آبادی متعلق به خانمی به نام "هسني " يا حسني بوده است که براي مزارع خود رعيت هايي استخدام کرد که در اين روستا ساكن شدند . ابتدا به اين آبادي "هسني جا " گفته مي شد كه به تدريج به هسنيجه تغيير كرده است .

ب ) واژه "‌یج + ه " علامت نسبت و به معنای "دیه " منسوب به آب کوچک است که مشابه قسمت آخر علويجه مي باشد . تركيب اين دو واژه به معناي مكان كشت و زرع تلقي ميگردد .

روستای خونداب :‌

الف ) از دو واژه " خواند + او " به معنای فراخواندن آب است و امروزه در علم آبخیزداری به نام آبخوان هم مشابهت زيادي به اين واژه دارد . که خواندن آب به مفهوم اين است که به علت موقعيت آبادي و شيب همه جانبه اي که به سمت خود دارد قادر است آبهاي سطحي و زيرزميني را به سوي خود جذب نمايد .

ب ) در اوایل " خانی آباد " گفته می شده و به تدريج به خونداب تغيير کرده است .

ج ) در ابتدا این روستا مزرعه ای بوده که در وسط آن خانه ای در کنار جوي آب قرار داشته که به آن " خانه ي آب " گفته مي شد .

دیگر خبرها

  1. محله ها

تمام حقوق این پایگاه محفوظ و متعلق به شهرداری نجف آباد می باشد .
نجف آباد - خیابان امام(ره) ٫ ساختمان مرکزی شهرداری _کدپستی:14661_85146
تلفن : 3-03142640041 ارتباطات مردمی:137-سامانه ارسال پیامک:30001360