آيت الله سيد محمد مدرس ( نجف آبادي)
مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد نجف آبادي از علماء، مراجع، مدرسين و محققين بزرگ، معروف به مدرس، فرزند سيد محمد حسين حسيني، در سال 1294هـ.ق در يکي از خانواده هاي روحاني و اهل علم نجف آباد متولد شد. مقدمات را در زادگاه خود و اصفهان نزد ميرزا هاشم چهارسوقي و ميرزا بديع آموخت. در هجده سالگي به نجف اشرف مهاجرت نموده و به درس فقها و اعاظم زير حاضر شده و استفاده برده است:
شيخ محمد کاظم خراساني، سيد محمد کاظم يزدي، سيد محمد فشارکي، حاج آقا رضا فقيه همداني، حاج سيد اسماعيل صدر اصفهاني، وي با پيمودن مدارج علمي و عملي از شاگردان نمونه و طراز اول مرحوم آخوند خراساني گرديد و بعد از ده سال کسب علم در نجف اشرف با دريافت درجه اجتهاد از اساتيد عصر خود، به اصفهان بازگشت و به تدريس فقه و اصول، اقامه جماعت و مرجعيت در فتوا، مرافعات و استفتاء مشغول گرديد. اکثر علماء و دانشمندان حوزه علميه اصفهان به درس او حاضر مي شدند.
به گفته ي بزرگان و نويسندگان (همانند نويسنده ي کتاب الاصفهان) مهمترين حلقه درس خارج فقه و اصول حوزه علميه اصفهان آن زمان، مربوط به آيت الله سيد محمد مدرس نجف آبادي بوده است. تمام کساني که در اصفهان و اطراف به شهرت علمي دارند از محضر درس او بهره و خوشه گرفته اند.
سرانجام وي در سه شنبه 25 ذيقعده سال 1358هـ.ق در سن 65 سالگي بدرود حيات گفت و در تخت فولاد اصفهان در بقعه سيد العراقين به خاک سپرده شد.
تاريخ وفاتش به شمسي چنين گفته شده است «مدرس رفته دي نزد پيمبر» به قمري «في الخلد اَرقَبَني جدي و اوفينا».
آيت الله شيخ محمود يوسفي غروي نجفي نجف آبادي از آيت الله فاني اصفهاني نقل مي کردند:«که در تشييع جنازه سيد محمد در اصفهان که زمان اوج استبداد رضا خان بود مأمورين به مردم چوب و کتک مي زدند و مردم با دويدن، جنازه سيد محمد را تا تخت فولاد تشييع کردند.» زماني که تظاهرات، اجتماعات، عمامه گذاشتن و روضه خواندن ممنوع بود.
از آثار قلمي اوست :
1-دو جلد شرح کفايه الاصول استادش مرحوم آخوند خراساني که در زمان حيات مرحوم سيد محمد، به همّت فرزند دانشمندش حاج آقا حسين مدرس به طبع رسيده است و يکي از بهترين حواشي بر کفايه الاصول است. صاحب تذکره القبور از آقاي مدرس چهاردهي نقل مي کند اين کتاب خلاصه اي است از نظريات اساتيدش، مرحوم آخوند خراساني، سيد محمد فشارکي و شريعت اصفهاني .
2-تقريرات درس خارج فقه و اصول ايشان که به وسيله شاگردان او نوشته شده مانند تقريرات قسمتي از بيع را که مرحوم آيت الله فياض و تقريراتي که مرحوم آيت الله شيخ حيدر علي محقق نوشته ولي چاپ نشده .
گفته ها و نظريات در رابطه با آيت الله سيد محمد مدرس نجف آبادي
1-آيت الله منتظري مي فرمايند:
«يکي از علماي مشهور اصفهان در آن زمان مرحوم حاج سيد محمد مدرس نجف آبادي بود که حاشيه ايشان بر کفايه چاپ شده، از شاگردان مرحوم آخوند خراساني بودند در مدرسه جده بزرگ درس خارج اصول مي گفتند. درس خارج ايشان شلوغ ترين درس آن زمان بود، بيشترين جمعيت را داشت».
2-آيت الله شيخ عبدالجواد جبلآملي هم درس آيت الله منتظري گويد:
»من رسائل و مکاسب و مقدار زيادي از کفايه الاصول را در خدمت فقيه و مجتهد معروف آيت الله سيد محمد نجف آبادي خواندم . ايشان استادي بزرگ بودند و در درس کفايه مدرس مبرّز بودند. «
3- آيت الله مشکوة گويد:
»من کفايه الاصول را خدمت مرحوم آيت الله سيد محمد نجف آبادي شاگرد مرحوم آخوند خراساني خوانده ام. آن بزرگوار (سيد محمد) در کفايه استاد بود و مي گفت بعضي از جاهاي کفايه را خودم بيان کرده ام يعني من عنوان کردم و مرحوم آخوند نوشتند. «
4-آيت الله شيخ احمد فياض اصفهاني گويد:
«من خدمت آيت الله سيد محمد اصفهاني(نجف آبادي) در مدرسه جده بزرگ درس رسائل، کفايه و خارج را خواندم و بعضي تقريرات (درس فقه بيع) ايشان را نوشته ام ولي خطي است چاپ نشده و تصميمي هم به تدوين آن ندارم.»
5-آيت الله مرحوم شيخ حيدر علي محقق اصفهاني گويد:
«کفايه الصول و خارج را از محضر استاد بزرگوار آيت الله سيد محمد نجف آبادي استفاده کردم . ايشان در کفايه مسلط بود، از شاگردان خوب و مبرّز مرحوم آخوند خراساني بود. تقريرات درس آخوند را نوشته بود بر همين اساس درس که مي گفت خيلي منظم و مرتب بود. در مدتي کوتاه مطالب اصلي و اساسي را بيان مي کرد و از ذکر اقوال مشابه پرهيز داشت. علاوه براين که فهم مطلب را ساده مي کرد، تقرير درس ايشان هم براي شاگردان آسان مي شد و من تقريرات درس ايشان به طور كامل نوشته ام . جهت ديگر ايشان كه ما را جذب كرده بود تقوا و بي اعتنايي ايشان به دنيا بود. در زمان ما طلبه ها در سختي زندگي مي کردند و گاهي بدون شام مي گذرانديم با اين همه وضع زندگي اين استاد(سيد محمد مدرس نجف آبادي) و سختي هايي که متحمل مي شد براي ما سر مشق بود و تحمّل دشواري ها را آسان مي ساخت. »
6-مرحوم آيت الله سيد حسن مدرس اصفهاني گويد:
«من سطح و خارج کفاية الاصول را از محضر آيت الله سيد محمد نجف آبادي استفاده کردم. ايشان يگانه مدرس اصفهان بود و خيلي منظم درس مي داد.»
7-آيت الله سيد مرتضي ابطحي اصفهاني مي فرمايند:
«من درس سطح کفايه و خارج فقه و اصول را نزد اساتيد بزرگوار آيت الله سيد محمد نجف آبادي و... خواندم، مرحوم سيد محمد خيلي منقَّح و منظّم درس مي گفت، جمع کثيري در درس ايشان حاضر مي شدند».
8-آيت الله شيخ عباس اديب اصفهاني گويد:
«سطح کفايه و خارج را نزد آيت الله سيد محمد نجف آبادي خواندم. بسيار خوب درس مي گفت، تمام حرف آخوند خراساني دستش بود. براستي درس ايشان خصوصيات درس آخوند را داشت. هنگام درس ايشان، احساس مي کردي محضر آخوند خراساني به تلمّذ نشته اي. من بيشتر مباحث را نزد اين بزرگوار (سيد محمد نجف آبادي) خواندم و از ايشان اجازه نامه گرفتم.»
شاگردان آيت الله سيد محمد نجف آبادي
حضرات آيات و حجج اسلام:
علي مشکوة، حيدر علي محقق، احمد فياض ، عباس اديب اصفهاني ، عبدالجواد جبل آملي ، سيّد حسن مدرس هاشمي اصفهاني ، سيد اسماعيل صدر اصفهاني ، شهيد اشرفي اصفهاني ، مرتضي اردکاني ، محمد تقي فشارکي ، محمد تقي نجفي ، محمد حسين مهدوي اردکاني ، سيد علي فاني ، مجتبي مير محمد صادقي، سيد مرتضي ابطحي ، ابوالحسن موسوي شمس آبادي ، روح الله خاتمي، حسين خادمي ، عبدالرسول قائمي ، علي اکبر صالحي کرماني ، سيد محمد باقر نحوي، مرتضي دهکردي، سيد کاظم گلپايگاني ، علي بن حاج زين الدين خوزاني ، محمود شريعت فرزند شيخ جلال الدين، مصطفي ارسطويي نجف آبادي، سيد مهدي حجازي، حيدر علي خان برومند گزي، فضل الله حجازي، محمد حسن سه چهاري، محمد حسن همداني، محمد حسين مشکيني ، حاج امير آقا فلاورجاني، امجد الدين نجفي، سيد مصطفي زانياني ، مصطفي مير عمادي ، هبة الله هرندي، مرتضي نجفي ، محمد آل رسول ، مرتضي ملّا باشي حجازي ، مهدي مير عمادي ، حيدر علي صلواتي ، ميرزا علي مهرباني کرماني ، شمس الدين خادمي ، نصرالله قضائي، ابراهيم رياضي، سيد جعفر طباطبايي نجف آبادي، محمد حبيب اللهي نجف آبادي ، غلامحسين منصور، سيد محمود مدرس و شريف روحاني نجف آبادي.
*******************************************
حاج آقا مجتبی آیت
موسس کتابخانه زهرائیه نجف آباد مرحوم سید مجتبی آیت بودند. در ادامه زندگینامه حاج آقا مجتبی آیت از نویسنده گرامی آقای مصطفی ایزدی تحت عنوان از کرباس فروشی تا کتابفروشی تقدیم می شود.
سید مجتبی آیت در سال ۱۲۹۴ خورشیدی در خانواده ای عالم پرور در نجف آباد پا به عرصه وجود نهاد. پدرش به کار کشاورزی اشتغال داشت و در میان مردم به نیک نامی و صداقت شناخته شده بود. عموی وی مرحوم آیت الله حاج سید علی آیت نجف آبادی از علمای بزرگ منطقه اصفهان و از شاگردان مبرز آخوند خراسانی و استاد مجتهد شهیر اصفهان، خانم امین، مشهور به بانوی ایرانی بود. سید مجتبی تحصیلات ابتدایی را در یک مدرسه دولتی به نام دهقان گذراند و به دبیرستان ستاره صبح در اصفهان رفت. اما دبیرستان را به پایان نرسانده بود که درس را رها کرد و به شغل خیاطی روی آورد. شوق فراگیری درس او را از کارگاه خیاطی بیرون آورد و وادار به ادامه تحصیل در حوزه ی علمیه کرد. در نجف آباد نزد مرحومان حاج شیخ احمد حججی و حاج شیخ ابراهیم ریاضی و حاج علی منتظری و حاج سید حسن مدرس و حاج غلامحسین مویدی دروس مقدماتی را فراگرفت و رهسپار حوزه ی علمیه ی اصفهان شد. در حوزه ی پر آوازه ی اصفهان به مدت چهار سال در محضر علمای بزرگواری چون آقا سید آقاجان نحوی، حاج محمد علی حبیب آبادی، آقا شیخ احمد فیاض، آیت الله منتظری و حاج شیخ محمد حسن عالمی تلمذ کرد و به نجف آباد بازگشت. در دیار خویش بر حسب ضرورت خانوادگی مجددا تحصیل را رها کرد و به کسب و کار روی آورد. در گفت و گویی که سال ها قبل نگارنده با وی داشت، در مورد این برهه از زندگی خویش می گوید: "تقریبا سی ساله بودم وقتی به نجف آباد بازگشتم سال ۱۳۲۲ بود. در این سال به کار خرید و فروش کرباس مشغول شدم، اما همیشه دلم می خواست در مقابل فرقه های ضاله ای که در نجف آباد فعالیت می کردند کاری انجام بدهم. دو سه نفر از اعضای یک فرقه ی منحرف که متاسفانه آن وقت ها در شهرمان تعدادشان زیاد بود، کنار مسجد بازار کتابفروشی داشتند. جوان ها و با سواد ها که می رفتند از آنها کتاب های خوب بخرند، کتاب گمراه کننده به جای کتاب خوب به جوانان می فروختند و حتی گاهی اوقات به جای قرآن یا کتاب دعا به خانم ها کتاب ضاله می فروختند. بالاخره تصمیم گرفتم جلوی فعالیت این افراد منحرف بایستم و برای مردم کتاب مذهبی بیاورم و بفروشم. مرحوم حاج شیخ ابراهیم ریاضی ۱۰۰ تومان به من کمک کرد و من هم کتابفروشی اسلامی را برای فروش کتاب های دینی و علمی راه انداختم."
. وبدین گونه حاج آقا مجتبی آیت شغل کتابفروشی را به جای کرباس فروشی، به منظور پیگیری یک هدف مقدس علمی و دینی برگزید و از آن تاریخ تا روز قبل از رحلتش یعنی بیش از شصت سال به طلاب و محصلین و به فرهنگ اسلامی خدمت کرد. او می گوید: :« انگیزه اصلی من از تغییر شغل کرباس فروشی به کتاب فروشی، ترویج کتاب های مذهبی در نجف آباد بود » اما اصلی ترین خدمتی را که آقای آیت شروع کرد و یادگار گرانبهایی را از خود به یادگار گذاشت، از همین سال و با همین تغییر شغل شروع شد. اگرچه مغازه ی حاج آقا مجتبی در میانه ی بازار نجف آباد به ظاهر یک کتابفروشی بود، اما در واقع یک کانون پر رونق گسترش علم و پایه گذاری یک کتابخانه بزرگ برای دانشجویان و دانش پژوهان آن دیار بود. وی کتابفروشی را نه برای سود آوری و ارتزاق، بلکه برای در اختیار گذاشتن کتاب به اهل علم و علاقه مندان به مطالعه برپای داشت.از طرفی این کتابفروشی زمینه ی جمع آوری و نگهداری ده ها هزار جلد کتاب از سراسر کشور برای تاسیس کتابخانه ی زهراییه بود که با هزینه ی شخصی او خریداری می شد.
در رابطه با شروع به کار کتابفروشی اسلامی از آقای آیت سوال کردم که قبل از شما کس دیگری اقدام به فروش کتاب های مذهبی در شهر کرده بود؟ وایشان پاسخ داد که : « نه، فقط شخصی به نام حاج ملا محمد باقر بود که چهار تا تقویم و چندتا کتاب کوچک و دفتر می آورد و به ندرت هم مشتری داشت. اولین کسی که رساله های مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم آیت الله بروجردی را آورد من بودم. یادم هست که یک نفر از نجف اشرف سه جلد وسیله النجات آقا سید ابوالحسن اصفهانی را برایم به قیمت ۱۰ تومان آورد.جلدی ۳۳ ریال و در آن موقع من قرآن، رساله، مفاتیح و غیره و حتی رمان های خوب و آموزنده می آوردم. با این کار در مقابل کتابفروشی های منحرف قیام کردم. از من هزینه کردن بود و از آنها تبلیغ ولی بالاخره زور من به آنها رسید.» حاج آقا مجتبی آیت به دلیل برخورداری از روحیه ی خیرخواهانه و عمل در راستای ترویج علوم اسلامی، در تاسیس مدارس علمیه نقش فعالی ایفا می کرد.از جمله در دورانی که تحصیل علوم دینی و تشکیل حوزه های علمیه صرفا در اختیار مردها بود ایشان با تاسیس یک حوزه ی علمیه بانوان، با حمایت آیت الله منتظری توانست فضای مناسبی را برای تحصیل دختران جوان فراهم سازد.
آرامگاه حاج آقا مجتبی آیت
خادم فرهنگ اسلامى و پایه گذار كتابخانه زهرائیه
از جمله خادمان مخلص و بزرگواران فرهنگ مكتوب میهن اسلامییمان، حاجآقا مجتبى آیت است
كه نزدیك به 60 سال از عمر پرخیر خویش را در نجفآباد به شغل شریف كتابفروشى گذراند و با
همت والاى خود توانسته است كتابخانهاى عمومى نیز در این شهر تأسیس كند. خداوند او را
قرین رحمت خود سازدآمین
******************************
میر سید علی آیت نجف آبادی
علّامه آيت الله سيد علي نجف آبادي، مرجع بزرگ عصر خود معروف به آيت، فرزند حسن بن سيد محمد بن حسين بن عزيز بن عظيم بن نصير بن حکيم ميرزا محمد مؤمن بن محمد زمان حسيني تنکابني، سال 1287 هـ . ق در نجف آباد ديده به جهان گشود. از همان کودکي آثار نبوغ و رشد در چهره اش ظاهر بود. در بيست سالگي در نجف آباد نزد پدرش سيد حسن، به تحصيل علوم ديني پرداخت. سپس به حوزه اصفهان که در آن عصر پر رونق بود، وارد شد و سطوح عاليه را نزد اساتيد فرا گرفت. پس از آن به حوزه علميه نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر مراجع و بزرگان زير در نجف اشرف: ميرزا محمد تقي شيرازي، حاج ميرزا زين الدّين مازندراني، سيد محمد فشارکي، آخوند ملا محمد کاظم هروي خراساني از فقها، مراجع و رهبران بزرگ زمان مشروطيت، سيد محمد کاظم يزدي وشيخ هادي تهراني تلمّذ نمود.
سيد علي نجف آبادي به خاطر استعداد، حافظه سرشار و پشتکار، مدتي که در حوزه علميه نجف اشرف بود، از شاگردان مشهور و بنام آخوند خراساني به شمار مي رفت. پس از کسب علوم منقول و معقول، در اوج مشروطيت و استبداد صغير و جنگ بين الملل اول، به دنبال درگذشت استادش آيت الله العظمي آخوند خراساني در سال 1329 هـ .ق به اصفهان مراجعت مي نمايد، و در مدرسه صدر و جده بزرگ به تدريس سطح و خارج فقه، اصول، فلسفه،تفسير و کلام مي پردازد و از مراجع طراز اول و صاحب فتوا ميگردد.
درس او مجمع فضلاء و دانشمندان بود. اکثر علماء معاصر حوزه اصفهان از محضر پر فيض او بهره بردند، حتي خانم مجتهده بانوي امين اصفهاني صاحب تفسير مخزن العرفان سالها فقه، اصول، تفسير و حکمت را از خرمن او بر چيند.
وي با داشتن کمال دانش و مقام شامخ مرجعيّت و جامعيّت به علتي که توضيح آن خواهد آمد، به وعظ و سخنراني مي پردازد و با بيانات شيوا و دلنشين خود مردم را راهنمايي ميکند. به گفتهي سيّد مصلح الدين در رجال: «وي در موقع جنگ بين الملل اول و استبداد صغير رنجها کشيده و مدتي مجبور شده است در بختياري و اطراف متواري شود و بعد دوباره به اصفهان باز گردد. نامبرده با نهايت زهد و تقوا و اعراض از دنيا زندگي کرد و بعد از ساليان سال، فقر، سختي و حجره نشيني، سرانجام با دلي پر از درد و غم در 75 سالگي صبح جمعه 13 ماه صفر 1362 هـ . ق چشم از جهان فرو بست و با تشييع جنازه عظيم در تخت فولاد اصفهان، بقعه تکيه تويسرکاني به خاک سپرده شد. »
فهرست مندرجات
• ۱ خواب عجیب
• ۲ از آثار اوست
• ۳ ديدگاه ها درباره ي آيت الله ميرسيد علي نجف آبادي
• ۴ شاگردان آيت الله مير سير علي نجف آبادي
خواب عجیب
نويسندهي گنجينه دانشمندان گويد: « مرحوم سيد علي نجف آبادي که تا آخر عمر در مدرسه صدر بود يکي از مفاخر نجف آباد است. حجت الاسلام حاج سيد اسماعيل هاشمي اصفهاني، يکي از فضلاء اصفهان براي حقير، حکايت کرد، شب در عالم خواب ديدم جنازه اي را تشييع مي کنند و هزاران نفر از علماء و مردم اصفهان شرکت کرده اند، من هم شرکت نموده و تعجب مي کردم که جنازه کيست؟ شنيدم صدايي از جنازه بلند است! که ميگويد کم است کم است! ناگاه آقاي سيد علي نجف آبادي را ديدم گفتم آقا شما از دنيا رفته ايد؟ گفتند آري. گفتم شما مي فرموديد کم است؟ گفتند آري. گفتن يعني چه؟ فرمود که مقدّر شد که جمعي از مشيعين جنازه مرا بيامرزند من گفتم کم است کم است همه بايد آمرزيده شوند. پس از خواب برخاسته و آمدم به طرف حجره سيد ديدم عده اي ايستاده و گريه مي کنند گفتم چه خبر است؟ گفتند الساعه سيد علي از دنيا رفت!.. »
از آثار اوست
1- حواشي بر کفايه الاصول –که ظاهراً در دسترس نيست و آنچه وجود دارد از آيت الله سيد محمد نجف آبادي است.
2- تقريرات درس خارج فقه و اصول ايشان که به وسيله شاگردانش نوشته شده ولي چاپ نشده است.
] ديدگاه ها درباره ي آيت الله ميرسيد علي نجف آبادي
1-امام خميني: آيت الله منتظري مي فرمايند امام خميني راجع به سيد علي فرموند:«وقتي علماي اصفهان در زمان مشروطيت، همراه آيت الله حاج آقا نور الله مسجد شاهي و آيت الله ميرزا محمد صادق خاتون آبادي که در اصفهان مرجع تقليد بود و در ادامه مبارزاتي با رضا خان داشتند به قم آمده بودند، آيت الله سيد علي نجف آبادي هم با آنها به قم آمده بود، حاج ميرزا محمد صادق گفت: سيد علي مي خواهد بگويد که من از آقاي نائيني و سيد ابوالحسن اصفهاني کمتر نيستم و بيراه هم نمي گويد(يعني درست مي گويد.)»
2- آيت الله منتظري مي فرمايند: « يکي از علماء مهم آن زمان (اصفهان)آيت الله سيد علي آيت نجف آبادي بود. روزي چهار پنج درس مي گفت شوارق، خارج فقه و اصول. بعد از درس آيت الله سيد محمد نجف آبادي مهم ترين درس اختصاص به آيت الله سيدعلي داشت. زمان سختي بود عمامه ها را مي بردند يا پاره مي کردند. يک دفعه سيد علي به هر يک از طلبه هاي نجف آباد يک تومان، به وسيله حواله داد. زن و بچه اش در نجف آباد بودند و با آن مقام علمي در مدرسه صدر، يک حجره داشت. منبر هم مي رفت و روضه مي خواند زيرا گفته بود من در مبارزاتي که با انگليسي ها داشتم در عراق به زندان افتادم و بنا بود مرا اعدام کنند. نذر کردم، اگر از زندان انگليسي ها نجات پيدا کردم، تا آخر عمر براي امام حسين«ع» منبر بروم. لذا در عين حالي که درس خارج مي گفتند و شخصيت بزرگ و محترمي بودند، هرجا ايشان را دعوت مي کردند منبر مي رفتند و مجالس دو و سه هزار نفري هم داشتند و روي منبر شوخي هم مي کردند.»
3-آيت الله شيخ عبدالجواد جبل عاملي اهل خميني شهر اصفهان مي گويد: «من قسمت زيادي از قوانين را نزد آيت الله سيد علي خواندم».
4-آيت الله مشکوة اصفهاني گويد: «من درس خارج اصول و فقه و بحث تقليد و طهارت و شوارق را نزد آيت الله ميرسيد علي نجف آبادي خواندم، حوزه علميه اصفهان افراد نابغه ملاّ مثل ايشان داشت، دارالعلم بود.»
5-آيت الله شيخ احمد فياض مي گويد: «درس آيت الله سيد علي نجف آبادي شرکت کرديم. مرد زاهد، متواضع و بي آلايش بود. در علوم و فنون گوناگون جامع بود. هم درس مي داد و هم منبر مي رفت و هم خوش بزم و خوش مجلس و اهل شوخي بود. خوش فهم و خوش درک بود، هر چه را مي پرسيدي حاضر جواب بود و سرعت انتقال خوبي داشت. در جنگ جهاني اول صدماتي ديده بود و همان باعث شده بود که مقداري حواسش جمع نباشد. حاجيه خانم مرحومه (امين)که از بزرگان بود از سيد علي نجف آبادي تقاضا کرده بود که در منزل براي او درس بگويد و سيد علي مي رفت به خانه خانم و درس کفايه و خارج مي گفت.»
6-آيت الله سيد حسن مدرس هاشمي اصفهاني گويد: «فقه، اصول و شوارق را خدمت آيت الله سيد علي نجف آبادي فرا گرفتم، انصافاً جامع، معقول و منقول بود. پراکنده و با حواشي درس مي گفت. يادم هست قوانين را پيش ايشان شروع کرده بوديم صفحه اول آن يک ماه به طول انجاميد. از خصوصيات اين مرد بزرگ اين بود که با آن همه فضل و کمال، اهل منبر هم بود و به وعظ و ارشاد مردم اهميت مي داد.»
7-آيت الله سيد مرتضي ابطحي اصفهاني گويد: «من درس خارج آيت الله سيد علي نجف آبادي مي رفتم. سيد علي نابغه بود يک وقتي درباره بحث (رضا) پيرامون يک سطر يک ماه صحبت کرد و مطلب ارائه داد. من به ايشان گفتم آقا شما علامّه ايد بحث را طوري مطرح مي کنيد که جاي هيچ گونه سوال و پرسش نمي ماند. خوب است اين مطالب را بنويسيد، فرمود همان مطالبي که ديگران نوشته اند کفايت مي کند. متأسّفانه مطالب و نکات علمي دقيقي را که ايشان مي فرمود کسي نبود بنويسد. من حدود يازده سال در درس فقه، اصول تفسير و رجال ايشان شرکت کردم. او مردي صريح و شجاع بود. ماه رمضان ها در مدرسه صدر همه ساله تفسير مي گفت . ايشان اجتهادي درس مي داد. معتقد بود مجتهد بايد در تمام زمينه ها فقه، اصول، منطق، رجال و ... صاحب نظر باشد. سيد علي در رتبه مرجعيت بود و عده اي نمي خواستند آن بزرگوار به اين مقام برسد، يک سال ماه رمضان ثابت شده بود و حکم به اول ماه بود. عده اي از آقايان علماء مخالفت کردند و حتي روي منابر به او ناسزا گفتند. عاقبت همين ها سبب مرگ ايشان شد وقتي (در اواخر) ايشان را ديدم احساس کردم که خطر سکته در او وجود دارد. يک وقت که سيد سرابي که از مشهد به اصفهان آمده بود و در منبر خود حرف هايي بر عليه دستگاه زده بود او را دستگير کرده بودند، سيد علي اقدام کرد او را آزاد کردند. سيد علي خيلي براي حوزه زحمت کشيد. چند درس مي داد که نگويند کسي نيست درس بدهد، آخر هفته به دهات اطراف مثل نجف آباد و ... مي رفت و مردم را تشويق مي کرد که بچه هاي پر استعداد را بفرستند طلبه شوند».
8-مرحوم آيت الله شيخ حيدر علي محقق اصفهاني گويد: «اساتيد خارج ما از جمله آيت الله سيد علي نجف آبادي بود. او مرد فاضلي بود، دربارهي ايشان شبهه اعلميّت بود. بسياري از فضلاء اصفهان در درس ايشان شرکت مي کردند.»
9- علامّه آيت الله العظمي سيد علي فاني اصفهاني مي فرمايند: «من آنچه از علوم آموخته ام از برکات انفاس مرحوم آيت الله سيد علي نجف آبادي مي باشد.» مرحوم فاني، همان گونه که شيخ آقا بزرگ تهراني در نقباء البشر فرموده است، در مدت 13 سال فقه، اصول، فلسفه، کلام و تفسير را از محضر سيد علي نجف آبادي استفاده نموده است و بعد از فوت استاد سال 1362 هـ .ق به نجف اشرف رفته است.
10-آيت الله شيخ محمد علي احمديان از آقا ضياء عراقي (اراکي )نقل مي کرد که ايشان مي فرمودند :«اگر در نجف آباد فرد باسواد باشد سيد علي طباطبايي نجف آبادي است».
مقام علمي ايشان در آن زمان شناخته نشد. گمنام زيست و گمنام چهره در نقاب خاک کشيد.
شاگردان آيت الله مير سير علي نجف آبادي
آيات و حجج اسلام: سيد علي فاني اصفهاني از فقها و مراجع بزرگ معاصر که داراي تأليفات زياد مي باشد،سيد حسين خادمي اصفهاني، محمود يوسفي غروي نجف آبادي، شيخ احمد فياض، علي مشکوه سدهي، خانم نصرت امين صاحب تفسير مخزت العرفان كه بيشتر علوم خود را به صورت خصوصي از دانش بيکران آيت الله سيد علي نجف آبادي فرا گرفت، سيد مرتضي پسنديده (برادر امام خميني)، سيد مرتضي موحد ابطحي، شيخ حيدر علي محقق اصفهاني، سيد حسن مدرس هاشمي، شيخ عبدالجواد جبل عاملي سدهي اصفهاني، سيد روح الله خاتمي اردکاني يزدي امام جمعه اردکان و يزد، شيخ علي اکبر صالحي کرماني، سيد ابوالحسن شمس آبادي، سيد مصطفي مهدوي هرستاني، شيخ ابراهيم رياضي نجف آبادي، شيخ حيدر علي يوسفان، محمد حسين فاضل کوهاني، محمد حسين اردکاني، ميرزا محمود شيدا، عبدالرسول قائمي، محمد جواد اصولي فريدني، سيد مهدي حجازي، ملا محمد دهاقاني، سيد محمد تقي فشارکي، علي قديري کفراني، مرتضي اردکاني، مرتضي ارسطويي نجف آبادي، حاج آقا نورالله امامي سدهي، سيد مصطفي زانياني، هبة الله هرندي، محمد ال رسول، مرتضي ملا باشي، حيدر علي خان برومندگزي، امير آقا فلاورجاني، سيد ضياء الدين تجويدي، سيد جعفر طباطبايي نجف آبادي، نصرالله قضايي نجف آبادي و شيخ محمد حبيب اللهي نجف آبادي.
***********************************************
آيت الله مولي عبد الرحيم نجف آبادي
از تأليفات اوست:
1-کتاب مهم و پر حجم «حقايق الاصول»کتابي مفصّل، از اول مباحث اصول تا آخر آن که تقريباً در اواخر عمرش سال 1286 هـ.ق بعد از طبع کتاب اصول شيخ انصاري چاپ شده است. مولي عبد الرحيم آيت الله العظمي مولي عبد الرّحيم نجف آبادي از فقها ء، اصوليين و مجتهدين بسيار بزرگ، معروف به فاضل، فرزند مولي علي در نجف آباد چشم به جهان گشود. در زادگاهش و اصفهان تحصيلات حوزوي خود را ادامه داد و براي تکميل دروس به نجف مهاجرت نمود. در زمان حيات و مرجعيت صاحب جواهر به درس بزرگاني همچون سيد مجاهد حاضر شد و عمده بهره خود را از محضر شريف العلماء مازندراني برد. مولي عبدالرحيم معاصر شيخ انصاري بوده است، و از شيخ محمد نبي تويسرکاني صاحب کتاب «لئالي الاخبار» استفاده کرد و در سال 1279هـ.ق از وي اجازه اي دريافت نمود. مرحوم آيت الله علامه شيخ آقا بزرگ تهراني در الذّريعه مي فرمايد:«حاج مو لي عبد الرحيم نجف آبادي، عالم، فاضل، مجتهد، فقيه و اصولي بود.»
وي بعد از کسب درجه اجتهاد و رسيدن به درجات و کمالات علمي و عملي در نجف اشرف به اصفهان مراجعت و در آنجا مورد توجه همدرس خود آيت الله سيد اسدالله بيد آبادي که در نجف با هم بودند قرار مي گيرد. پس از چندي در نجف آباد ساکن مي گردد و به تأليف ،تدريس و تبليغ دين مي پردازد. صاحب «المآثر والاثار» از او به عنوان «رئيس و شخصيت بزرگ و مجتهدي فحل (قوي و نيرومند)نام مي برد».
مولي عبد الرحيم معاصر صاحب فصول (شيخ محمد حسين رازي اصفهاني ) بوده است و صاحب فصول در زمان قحطي و وبا به خاطر پاره اي از مشکلات از نجف اشرف به اصفهان و نجف آباد مي آيد و بعد از يک سال اقامت در نجف آباد از آنجا خارج مي گردد. اينکه در بعضي نوشته ها آمده است که او مورد مخالفت مولي عبد الرحيم قرار گرفته است صحت ندارد، زيرا صاحب فصول به خاطر بي اعتنايي مولي عبد الرحيم از نجف آباد نمي رود بلکه آيت الله منتظري به روايت از آيت الله سيد علي نجف آبادي براي اينجانب نقل کردند: «وقتي فتحعلي شاه به نجف آباد مي آيد و وضع صاحب فصول را مي بيند او را اکرام کرده و به اصفهان مي برد».
از آثار ملا عبد الرحيم در نجف آباد مسجدي در محله حکيم کنار خيابان حکيم (قدس)است.
در اين کتاب زحمت زيادي کشيده و آراء جديدي را در حدود هزار صفحه عرضه کرده است.
اينجانب يک نسخه اين کتاب را از مرحوم حجت الاسلام سيد حسين اسماعيليان گرفتم که خدمت استاد آيت الله مرعشي نجفي براي کتابخانه معظم له ببرم ايشان فرمودند از آن اطلاع دارم و يک نسخه آن در کتابخانه موجود است.
آري اين کتاب نشان دهنده مظهر نبوغ و همّت والاي نويسنده آن مي باشد. متأسفانه در رابطه با مؤلف و اين کتاب سخن کم گفته شده است و تاريخ نويسان کمتر به عظمت علمي مولي عبدالرحيم پرداخته اند. لذا نقاط مبهم زيادي درباره ي او وجود دارد.
2-نوشته اي را در فقه (باب طهارت) به او نسبت مي دهند که موجود نمي باشد ولي از مرحوم آيت الله مير سيد علي آيت نجف آبادي نقل شده که فرمو ده اند :
«مولي عبد الرحيم کتابي را در فقه نوشته بود که من گاهي مي آمدم منزل مرحوم حاج شيخ جعفر (نوه ايشان) و از آن استفاده مي کردم»
تاريخ وفات فقيه و اصولي بزرگ آيت الله العظمي مولي عبد الرحيم معلوم نيست منتهي بعد از سال 1286 هـ.ق که کتاب حقايق الاصول خود را چاپ کرده از دنيا رحلت کرده است و جنازه آن مرحوم را طبق وصيتش به نجف اشرف منتقل کردند و در وادي السلام به خاک سپردند.
از مولي عبد الرحيم دو فرزند دانشمند به نام هاي مولي محمد و مولي محمد باقر باقي مانده، بعد از آنها در نجف اشرف ساکن بودند و فاميل اولاد و احفاد آنها در نجف آباد به فاضل و تديّن معروفند.
**********************************
حاج علي منتظري
حاج علي منتظري فرزند حسينعلي معروف به «رضا ميرزا محمد»در سال 1275هـ.ش در نجف آباد متولد شد و به کشاورزي اشتغال ورزيد. در کنار آن علوم ديني را نزد آيت الله شيخ احمد حججي فرا گرفت و به اقامه جماعت و ارشاد مردم پرداخت. در نجف آباد به عنوان يکي از شخصيتهاي علمي به شمار مي رفت. مردم در مشکلات از ايشان کمک گرفته و در مجالس گوناگون دعوتش مي کردند. حاج محمد علي منتظري پيوسته مورد اعتماد مردم نجف آباد بود. در زمان طاغوت که آيت الله منتظري را زنداني و بقيّه ي روحانيون را هم از برگزاري نماز جمعه ممنوع کرده بودند، ايشان مدتي از طرف آيت الله منتظري، به اقامه ي نماز جمعه نجف آباد و ايراد خطبه و روشن گري مردم پرداختند. در پيروزي انقلاب نقش مهمي در بسيج مردم داشتند. در زمان جنگ تحميلي نيز مدت زيادي در جاهاي مختلف جبهه ها رزمندگان از وجود ايشان بهره بردند و حضور ايشان در جبهه ها باعث دلگرمي رزمندگان بود. حقير شاهد بودم که او با مهارت لازم به سؤلات فقهي رزمندگان پاسخ مي دادند. سرانجام اين انسان سخت کوش در سن 99 سالگي در خرداد 1368هـ.ش به رحمت ايزدي پيوست و طي يک تشييع جنازه باشکوهي پيکر آن مرحوم با شرکت مردم استان اصفهان و شهرستان شهيد پرور نجف آباد، مَدخل ورودي جنِت الشهداء به خاک سپرده شد و بعداً آيت الله ايزدي امام جمعه ي نجف آباد نيز در کنار ايشان آرميد.
**********************************
آيت الله محمود يوسفي غروي
آيت الله شيخ محمود يوسفي غروي نجف آبادي فرزند جعفر در سال 1303 هـ.ش در نجف آباد پا به عرصه ي وجود نهاد. در سال 1318 هـ.ش به تشويق شيخ احمد حججي نجف آبادي وارد حوزه علميه نجف آباد و سپس اصفهان گرديد و مدتي خدمت آيت الله سيد علي آيت نجف آبادي شاگردي کرد.
در سال 1319هـ.ش زماني که آيت الله حائري يزدي به رحمت ايزدي پيوسته بود به حوزه ي علميه ي قم رفت، با امام خميني آشنا شد و خدمت ايشان امتحان داد. شرايع را نزد مرحوم شيخ ابو القاسم حججي برادر شيخ احمد حججي خواند. در ايام جنگ جهاني دوم سال 1361هـ.ش براي تکميل تحصيلات و زيارت عتبات عاليات از راه کويت عازم نجف اشرف گرديد.
ايشان مي فرمودند: «از راه دريا به نجف رفتم روز هفت روز در دريا بودم. دريا متلاطم شد، براي رفتن به نجف اشرف هر روز زيارت عاشورا را مي خواندم و پول مسافرت از ايران به نجف را نداشتم لذا لحاف و وسيله مختصري که در مدرسه فيضيه داشتم به صد تومان فروختم و به عراق رفتم. در نجف اشرف حلقه نشين درس حضرات عظام: فاضل قائيني (پدر زن آيت الله رحمتي سير جاني )، ميرزا باقر زنجاني، شيخ حسين حلّي، ميلاني، سيد جمال گلپايگاني ، سيد ابوالقاسم خويي، مرحوم سيد محمود شاهرودي، امام خميني، سيد محسن حکيم ، سيد عبدالهادي شيرازي، سيد کاظم شيرازي و مدرس افغاني شد. عمده درس خود را از محضر آيت الله شاهرودي فرا گرفت. به خاطر شدت علاقه اي که از قم به امام خميني پيدا کرده بود در نجف اشرف به دعوت امام يکي از اعضاء هيأت استفتاء منزل ايشان شد.»
ارتباط با شهيد مصطفي خميني
آيت الله شيخ محمود يوسفي غروي مي فرمودند: «شهيد آيت الله سيد مصطفي خميني، فرزند امام مي خواستند حاشيه اي بر عروة الوثقي بنويسند، به من گفتند شما را براي اين کار از بقيه افضل مي دانم. مايل هستم با من همکاري کنيد و جلساتي داشته باشيم (من قبول کردم ). اين همکاري ادامه داشت تا شب قبل از رحلت آن بزرگوار در مجلس ترحيمي، قرار گذاشتيم فردا همديگر را ببينيم. من دو شب قبل از رحلت آن بزرگوار خوابي ديدم، که در مقبره سيد ابوالحسن اصفهاني در جوار علي«ع»با سيد مصطفي هستم و مسئول تشريفات آن مقبره، براي ما قالي پهن کرد و آقا مصطفي نشست. به نظرم رسيد که حضرت امير المؤمنين و مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن از ايشان دعوت کرده اند و اتفاقاً در مقبره اي کنار حضرت علي «ع» به خاک سپرده شد. بعد از آنکه امام خميني به پاريس رفت ما در مدرسه صدر نجف مجلس گرفتيم و چون سخنران به امام دعا نکرد من به او اعتراض کردم. اينجانب اين ايام در نجف اشرف رنجها کشيدم. دو فرزندم را صدام کشت ابتدا پسرم شيخ محمد سجاد را گرفتند و فرداي آن روز مرا تهديد کردند که تو را دستگير مي کنيم، از اين رو مدتي مخفي شدم. فرزندم را زير شکنجه کشتند. پسر ديگرم (بدون اطلاع من) جسد آن شهيد را تحويل گرفته و دفن کرده بود تاشش ماه شهادت او را به من خبر ندادند، مدتي نگذشت که اقدام به دستگيري فرزند ديگرم به نام محمد مهدي کردند، زيرا وي در مجالس مختلف داستان شهادت مظلومانه برادرش را نقل کرد. او سعي کرد به ايران بيايد که پيش از رسيدن به مرز ،دستگير شد و مأموران صدام او را به شهادت رساندند».
بعد از حدود 50سال اقامت در جوار حرم امير المؤمنين «ع» و تحصيل و تدريس در حوزه علميه نجف اشرف پس از پايان جنگ سال 1371هـ.ش به دنبال فشار رژيم بعث عراق به ناچار به ايران باز گشت و در حوزه عليمه قم به اشتغالات علمي و درسي پرداخت .
نامبرده از اصحاب استفتاء حضرات آيات حسينعلي منتظري و سيد محمد شاهرودي (فرزند مرحوم آيت الله العظمي سيد محمود شاهرودي) مي باشد. وي از حافظه قوي برخوردار است تمام حکايات و قصه هاي دوران جواني را به ياد دارد. او يک فقيه خوش فکر، حاضر جواب، با تقوي، پرهيز گار و بدون هر گونه شهرت طلبي مي باشد. با قناعت و سادگي زندگي مي کند. اهل مزاح و شوخي و مطايبه هم هست و بعد از آنکه داغ چند فرزند را ديده است در اواخر به مرض قند،ضعف بينايي و پروستات مبتلا شده اند.با وجود همه اين سختي ها و مشکلات از قوت حافظه همچون سابق برخوردارند.
از تأليفات ايشان است:
1-«آيات الانوار في فضائل النبي والائمة الاطهار»، در يک جلد به عربي که تکميلي است بر کتاب سيد شرف الدين، پيرامون آياتي که در قرآن درباره معصومين وارد شده است.
2-تحقيق و تعليقه بر سه جلد کتاب بحار الانوار مرحوم علامه مجلسي قسمت مطاعن خلفاء
*****************************
حجت الاسلام و المسلمين شيخ غلامحسين منصور استاد و مدرس بزرگ
فرزند ابراهيم، سال 1278هـ.ش در نجف آباد متولد شد. بعد از گذراندن دروس مقدماتي با راهنمايي حاج احمد حججي به تحصيل دروس حوزوي پرداخت. بعد از فرا گيري سطوح عازم نجف اشرف شد گرديد. با حجت الاسلام شيخ محمد حبيب اللهي به درس آيت الله ابوالحسن اصفهاني و مرحوم نائيني حاضر شد. پس از کسب فيض از محضر اساتيد نجف، به حوزه علميه اصفهان و سپس حوزه علميه قم آمد و همراه شيخ ابراهيم رياضي به درس آيت الله حائري يزدي و حجّت حاضر گرديد. آيت الله منتظري درباره استاد خود چنين مي فرمايند:
«شيخ غلامحسين منصور و شيخ ابراهيم رياضي هر دو تربيت شده حاج شيخ احمد حججي بودند، در واقع شيخ احمد آنها را براي طلبگي آورده بود. من بيشتر دروس ادبياتم را پيش حاج غلامحسين منصور در نجف آباد، اصفهان و قم خواندم، مانند؛ کتاب «جامي» که در مدت 25 روز براي من درس داد. حاشيه، رياضيات و تاريخ را در قم نزد او خواندم. شيخ غلامحسين منصور با شيخ ابراهيم رياضي درس آيت الله حجّت مي رفتند. و با هم مباحثه مي کردند.»
شيخ غلامحسين منصور بعد از مدتي که در قم به درس حضرات آيات مراجع شرکت کردند، به نجف آباد بازگشتند و در کنار شيخ ابراهيم رياضي در حوزه علميه نجف آباد (مدرسه الحجّه) به تدريس، تبليغ و تربيت طلّاب پرداختند.
سرانجام ايشان در 35 شعبان سال 1350هـ.ش از دنيا رفت و بر پيکر ايشان، توسط شاگرد ممتاز و تربيت شده او آيت الله شيخ حسينعلي منتظري نماز خوانده شد و در قبرستان قديم (شش جوبه) نجف آباد به خاک سپرده شد. که متأسفانه قبر ايشان همراه قبر سيد محمود مدّرس نجف آبادي به پارک تبديل شد.
******************************
نصرالله قضائي
حجت السلام و المسلمين شيخ نصر الله قضائي مشهور به (حاج آقا امام) يا (امام نجف آبادي) فرزند حاج ميرزا جعفر سال 1279هـ.ش برابر با 1310هـ.ق در نجف آباد ديده به جهان گشود بعد از دوره ابتدايي در زادگاهش به اصفهان رفت و در مدرسه ميرزا حسن، چهار باغ و عربان، سطح فقه، اصول و فلسفه را نزد حضرات آيات: شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي، محمد رضا مسجد شاهي، محمود مفيد و سيد آقا جان ريزي فرا گرفت.
سپس به درس خارج فقه و اصول مراجعه و فقهاء بزرگ: مير سيد علي نجف آبادي و مير سيد محمد مدرس نجف آبادي رفت سالها از محضر آن بهره برد و به مقامات بالايي دست يافت بعد از درگذشت استادش مرحوم آيت الله مير سيد محمد مدرس نجف آبادي در سال 1362هـ.ش به مدت 6 سال در اصفهان به تدريس سطوح عاليه فقه، اصول و ساير علوم پرداخت و از مدرسين مشهور گرديد. سپس به دنبال درخواست مکرر مردم نجف آباد به زادگاه خود مراجعه کرد و در حوزه علميه مدرسه(الحجه)به تدريس و تربيت طلبه مشغول شد در کنار آن به اقامت جماعت و بر طرف ساختن مشکلات مردم پرداخت. با در گذشت مرحوم آيت الله رياضي عهده دار زعامت روحانيت و حوزه علميه نجف آباد گرديد. بعد از مدتي از مسئوليت مدرسه کناره گيري نمود و به تبليغ ارشاد مردم و تدريس اشتغال ورزيد. آيت الله منتظري مي فرمايند: «وقتي آقاي رياضي رحلت کرد، مردم نجف آباد نزد آيت الله بروجردي آمدند که مرا به آنجا ببرند و من بعد از آنکه مدتي به نجف آباد رفتم شيخ نصرالله قضائي را ترويج و تقويت کردم، و پس از مدّتي کارها را به او سپردم و دوباره به قم بر گشتم.»
نامبرده به زراعت و کشاورزي اشتغال داشت. در اواخر عمر قدرت تشخيص و سخن گفتن نداشت فرزند ايشان شيخ عباس قضائي مي گفت عجيب اينکه نماز و وقت آن را تشخيص مي دهد شيخ نصرالله قضائي در 18تير ماه سال1364 هـ.ش در سن 85 سالگي دار فاني را دواع گفت و در يک تشييع جنازه با شکوه در جنت الشهداء نجف آباد به خاک سپرده شد.
********************************
ابراهیم امینی
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهرداری نجف آباد
بیوگرافی
بسم الله الرحمن الرحيم
اينجانب ابراهيم امينى فرزند حسين در سال 1304 در نجف آباد متولد شدم. در حدود شش سالگى پدرم وفات كرد. تا كلاس ششم ابتدايى در يكىاز مدارس شبانه غير دولتى درس خواندم، از همان زمان به تحصيلات علوم دينى علاقه داشتم. در فروردين 1321 به قصد تحصيل علوم دينى به حوزه علميه قم آمدم. در حدود سه ماه در قم توقف داشتم، دوران خوش و زيبايی بود، مخصوصاً شركت در درس اخلاق امام خمينى (حاج آقا روح الله) برايم بسيار جالب بود. با فرارسيدن تعطيلات تابستانى ناچار به نجف آباد مراجعت كردم. تابستان را در نجف آباد به تحصيلات ادامه دادم. به دليل كميابى و گران بودن ارزاق (در اثر اشغال ايران بوسيله سپاه متفقين) ناچار شدم براى ادامه تحصيلات به حوزه علميه اصفهان بروم. به همان دليل معيشت در اصفهان نيز دشوار بود. ولى از جهت مدارس محل سكونت و وجود اساتيد دانشمند مخصوصاً دروس ادبيات در سطح بسيار غني و ممتاز بود. ابتدا در مدرسه نوريه و بعد از چندی در مدرسه كاسه گران و در نهايت در مدرسه جده بزرگ مسكن گزيدم.
دوران تحصيل
آيتالله امينی دروس كلاسيك را تا ششم ابتدايی در يكي از مدارس غير دولتي و شبانه به پايان رساند و در جلسات قرآن كه در مساجد تشكيل میشد، شركت جدی داشت. از همان سالها عاشق طلبگی و تحصيل علوم دينی شد و در فروردين 1321 پس از كسب رضايت مادر همراه دو تن از دوستان خود به حوزة علميه قم آمد و در مدرسه حاج ملا صادق سكونت داشت. روزگار او همزمان با اشغال ايران به دست نيروهای متفقين بود و از اين رو ارزاق عمومی كمياب شده بود و مردم در معيشت دچار مشكلات فراوان شده بودند. او در اين مدت در روزهای پنجشنبه و جمعه در درس اخلاق امام(ره) شركت میكرد و شبهای جمعه نيز به درس اخلاق آقا حسين قمی میرفت. نماز مغرب و عشا را در فيضيه به امامت آيتالله سيد محمد تقي خوانساری ميخواند تا اينكه ايام تعطيلی حوزههای علميه و فصل تابستان فرا رسيده و دورة سه ماهه حضور او در قم به سر آمد.
در تابستان آن سال به زادگاه خود بازگشت، امّا در سال تحصيلی بعد به دليل كمبود و گراني ارزاق عمومی و مشكلات معيشتی نتوانست به قم برود و به سفارش از استادان و دوستان به حوزه علميه اصفهان رفت و در مدرسه نوريه ساكن شد. حوزه علميه اصفهان در آن روزگار رونق فراواني داشت و در امور معنوی نيز بسيار شگفتآور بود. آيتالله امينی در اين سالها به تكميل دروس دوره سطح مشغول شد و همواره از محضر استادان اخلاق، همچون حاج ميرزا علي شيرازی بهره میبرد. مدت حضور او در اصفهان نزديك به شش سال بود.
در سال 1326 براي ادامة تحصيل به حوزه علميه قم رفت تا از محضر استادان آن ديار نيز كسب فيض نمايد. در آنجا نيز از محضر آيات عظام و استادان بسياری در فقه و اصول و حكمت بهره برد و در كنار آن به تهذيب نفس و بهرهمندی از دروس اخلاق اشتغال داشت. در اين مدت از تدريس دروس فرا گرفته نيز غافل نماند.
استادان و دوستان
آیتالله ابراهیم امینی در طول سالهای تحصیل خود، به محضر علما و استادان بسیاری شرفیاب شد. او دروس دورة مقدمات را در محضر استادانی چون آقا شیخ رمضانعلی ملایی، آقا شیخ هاشم جنّتی، آقا سید محمد هاشمی قهدیجانی فرا گرفت و بیشتر شرح لمعه و نیز معالم الاصول را نزد حاج شیخ محمد حسن عالم آموخت. برای آموختن منطق منظومه نیز به درس حاج آقا صدر هاطلی كوهپایی رفت. او رسائل را نزد آقا سید عباس دهكردی و حیدر علی برومند و قوانین را نزد آقا سید علی اصغر محقق و مكاسب را نزد آقایان شیخ محمد حسین جرقویهای و آقا شیخ مرتضی اردكانی و حاج آقا رحیم ارباب فرا گرفت. در قم نیز ادامه رسائل و مكاسب را نزد آقای سلطانی، حاج آقا رضا بهاءالدینی و آقای مجاهدی خواند. جلد اول كفایه را نزد آیتالله مرعشی و جلد دوم را نزد آیتالله گلپایگانی و بخش حكمت منظومه را نزد آیتالله سید محمد حسین طباطبایی به اتمام رساند. در درسهای خصوصی علامه طباطبایی كه در شبهای پنجشنبه و جمعه تشكیل میشد شركت میكرد و بخشی از كتاب اسفار و كتاب تمهید القواعد و چند جلد از بحارالانوار و منطق شفا را در آنجا فرا گرفت.
وی در درسهای خارج فقه و اصول آیتالله بروجردی(ره) و در درس خارج اصول امام خمینی(ره) شركت مینمود. بعدها كه درس خارج فقه امام(ره) نیز تشكیل شد، در آن شركت میجست.
آیتالله امینی در طی این سالها با طلاب فاضل بسیاری رابطه دوستی و رفاقت داشت و دروس آموخته را مباحثه میكرد كه از جمله آنها آقایان سید كمال الدین موسوی، شیخ ابوالقاسم محمدی، شیخ عبدالله جوادی آملی و شیخ عباس ایزدی را میتوان نام برد. وی در سالهای تحصیل خود از امر تدریس نیز غافل نماند و بسیاری از كتب درسی را تدریس میكرد.
فعاليتهاي علمي و فرهنگي
فعاليتهاي علمي و فرهنگي آيتالله اميني فراوان است. از جمله ميتوان به سفرهاي تبليغي او در مناطق مختلف كشور اشاره كرد. همچنين معظم له در بسياري از سمينارهاي علمي داخل و خارج كشور حضور داشته و به ايراد سخن پرداخته است كه برخي از آنان به چاپ رسيده است.
او در سال 1344 كتاب «دادگستر جهان» را نوشت. اين كتاب در زماني به چاپ رسيد كه حملات دشمن به مسأله مهدويت بسيار بود و بسياري از جوانان ميخواستند با زندگي حجّت دوازدهم آشنا شوند.
برخی از تأليفات آيتالله امينی
1. بررسي مسائل كلي امامت؛
2. همه بايد بدانند؛
3. بانوی نمونه اسلام فاطمه زهرا (سلام الله عليها)؛
4. اسلام و تمدن غرب؛
5. آموزش دين (4 جلد)؛
6. آيين همسرداری؛
7. آيين تربيت؛
8. خودسازی؛
9. دروس، من الثقافة الاسلامية؛
10. انتخاب همسر؛
11. اسلام و تعليم و تربيت؛
12. آشنايي با مسائل كلی اسلام؛
13. وحي در اديان آسماني؛
14. در كنفرانسها؛
15. تعليمات ديني دورة ابتدايی و راهنمایی تحصیلی.
16. الگوهای فضیلت؛
17. خداشناسی؛
18. پيامبرشناسی و پيامبر اسلام؛
19. زن در اسلام؛
20. آشنایی با مسائل كلی اسلام؛
21. نماز نور چشم پیامبر اعظم(ص)؛
22. همه باید بدانند؛
23. مهمترین واجب فراموش شده؛
24. دادگستر جهان؛
25. امامت و امامان علیهم السلام؛
26. تربیت.
27. پرتوی از اسلام
28. گفتارهای اخلاقی و اجتماعی
29. جهاد با نفس
30. انضباط اقتصادی
تدریس
كتاب هاى سطح فقه و اصول، فلسفه و كلام را در حوزه، تدريس كردم.
در اوائل پيروزى انقلاب، با توجّه به اسلامى بودن نظام، توجّه همگان بويژه فرهنگيان و دانشجويان براى شناخت صحيح آراء اسلامى به سوى حوزه علميه جلب شد. نظر اسلام را در همه چيز حتى ورزش و كشتى خواستار بودند و با حرص و ولع پى گيرى مى كردند. اين تقاضا در بين مسئولين آموزش و پرورش و دانشگاهيان بيشتر مشاهده مى شد. ولى متأسفانه حوزه علميه در آن زمان براى پاسخگويى بدين نيازها آمادگى كامل نداشت ، چون جزء برنامه رسمى حوزه نبود. تأمين اين نياز ضرورى و فورى به دو چيز نياز داشت يكى مطالعه و تحقيق در علوم مربوطه و تهيه متون لازم . ديگرى مسافرت به شهرهاى مختلف ايران و شركت در سمينارها و جلسات فرهنگى جهت عرضه مطالب به علاقه مندان و پاسخگويى به پرسشهاى گوناگون آنها، و احياناً سفر به كشورهاى خارجى به همين منظور و انجام اين مسئوليت هاى جديد با ادامه درس و بحث هاى حوزوى چندان سازگار نبود. ناچار بايد يكى از اين دو امر انتخاب مى شد:
ادامه درس و بحث حوزوى كه امرى ضرورى بود يا رها كردن بحث هاى حوزوى و صرف همه اوقات در تأمين نيازهاى جديد. اكثر فضلاء روش اول را انتخاب كردند، ولى من روش دوم را لازم تر ديدم و برگزيدم. بدين علت كه احساس كردم حوزه علميه از لحاظ استاد كمبودى ندارد، در صورتى كه تأمين نيازهاى فرهنگى جديد امرى ضرورى تر مى باشد، بويژه مسائل تعليم و تربيت ، جوانان و خانواده. در همين راستا اكثر اوقاتم را صرف مطالعه در مسائل جديد، تأليف كتاب هاى مورد نياز، مسافرت به شهرهاى مختلف ايران ، سخنرانى در مجامع فرهنگى و پاسخگويى به سؤالات مربوطه كردم. و در همين رابطه سفرهاى فراوانى به كشورهاى خارجى و حضور در سمينارها، دانشگاه ها و مجامع فرهنگى داشتم . كه زمان آن ها غالباً كمتر از پانزده روز نبود و گاهى به بيش از چهل روز مى كشيد. و از انتخاب اين روش پشيمان نيستم.
جلسات پر بركت علامه طباطبايى
اين جلسه شب هاى پنجشنبه و جمعه و به طور سيار در منزل افراد تشكيل مى شد. شركت كنندگان عبارت بودند از: آقايان: شيخ حسينعلى منتظرى ، شيخ مرتضى مطهرى، سيد محمد بهشتى، سيد عباس ابوترابى قزوينى ، شيخ عبدالكريم نيرى ، شيخ ناصر مكارم شيرازى ، شيخ جعفر سبحانى ، شيخ عباس ايزدى نجف آبادى ، شيخ على اصغر علامه تهرانى ، شيخ على قدوسى نهاوندى، سيد مرتضى جزائرى تهرانى ، شيخ عبدالحميد شربيانى، شيخ محمد تقى مصباح يزدى، شيخ عبدالله جوادى آملى، شيخ حسن حسن زاده آملى، شيخ مهدى حائرى تهرانى، شيخ يحيى انصارى شيرازى، شيخ ابوالقاسم محجوب شيرازى، شيخ اسماعيل صائنى ، اويسى قزوينى ، محمد مفتح همدانى . جلسه بسيار سودمند و پربركتى بود. مطالب گوناگون فلسفى، عرفانى، اخلاقى، تفسيرى، علمى ، حديثى، تاريخى ، فقهى و... مطرح و به طور دقيق مورد بررسى قرار مى گرفت. يكى از نتايج اين جلسات تأليف كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم بود كه با پاورقى هاى محققانه شهيد مطهرى و در پنج مجلد به چاپ رسيد. جلسه مذكور سال ها و حتى تا اواخر عمر علامه ادامه داشت، ولى افراد شركت كننده تغيير مى كردند. بنده نيز از آغاز تا نهايت به طور مرتب در جلسات شركت مى كردم و آن را يكى از توفيقات الهى مى دانم .
زندگی سیاسی (از زبان آیت الله امینی)
در سال 1341 شمسى در جلسه اى سرّى شركت كردم كه اعضاى آن، آقايان: حاج شيخ عبدالرّحيم ربّانى شيرازى، شيخ على مشكينى، شيخ على قدّوسى، شيخ حسينعلى منتظرى، شيخ محمد تقى مصباح يزدى ، شيخ مهدى حائرى تهرانى ، شيخ على اكبر هاشمى رفسنجانى و شيخ احمد آذرى قمى و سيد محمد خامنه اى و سيد على خامنه اى بودند.
اساس نامه ، مفصّلى داشت و اهدافى را كه دنبال مى كرد به قرار زير بود:
1. اصلاح حوزهء علميّهء قم؛
2. تبليغ اسلام؛
3. امر به معروف و نهى از منكر؛
4. سعى در اجراى احكام سياسى، اجتماعى و اقتصادى اسلام.
جلسه كاملاً سرّى و منظّم بود و مسئوليّت ها بين افراد تقسيم شده بود. بعدها همين جلسه هستهء مركزى جامعهء مدرّسين راتشكيل داد.
در سال 1342 شمسى كه مبارزات ضدّ رژيم پهلوى شروع شد، تشكّل مذكور بدون اين كه خودش را به صورت يك جمعيّت متشكّل معرّفى كند با جدّيّت تمام در خدمت امام خمينى(قدس سره) بود و از او حمايت مى كرد. در چاپ و نشر اعلاميه ها، در تشويق علما و مراجع براى همكارى ، تشويق مردم به اعتصاب ، در مسافرت به شهرستان ها، در اعزام طلاّب به شهرستان ها، در تشويق مدرّسان به امضاى اعلاميه ها، جدّى و فعّال بودند. بنده نيز در اين تشكّل و گاهى به تنهايى انجام وظيفه مى كردم.
بعد از بازداشت امام خمينى در پانزدهم خرداد 1342 نيز در روشن كردن افكار مردم و تشويق مراجع و علماى قم و شهرستان ها نيز فعّال بودم . همين تشكّل بعد از تبعيد امام به تركيه و بعداً به نجف اشرف ، مسئوليّت ارتباط امام با مردم وهدايت مردم و گرم نگه داشتن ميدان مبارزه را بر عهده داشت. در همهء اين مراحل بنده هم مانند ساير آقايان فعّال بودم.
بعد از بازداشت امام در پانزدهم خرداد 1342 و هجرت جمعى از علماى بزرگ به تهران براى آزاد كردن حضرت امام، بنده نيز به تهران رفتم و در جمع آنان فعّال بودم. در دعوت به تشكيل جلسات مشترك، درتشويق آنان به اقدامات مناسب، در تهيّهء اطلاعيه ها، در تشويق به توقّف در تهران و اقدامات لازم براى آزادى امام و پيش گيرى از تبعيد و ادامهء زندان و اعدام احتمالى امام ، نقش فعّالى داشتم.
يكى از يازده نفرى بودم كه بعد از وفات آية الله حكيم اعلاميهء مرجعيّت امام خمينى را امضا كردند. زمانى كه امام از نجف اشرف به پاريس تشريف برد به پاريس رفتم و با امام در بارهء حوادث ايران ملاقات و گفتگو داشتم.
بعد از پيروزى انقلاب همراه با اعضاى جامعهء مدرّسين يا به تنهايى، در خدمت امام و انقلاب بودم. پانزده روز بعد ازپيروزى انقلاب از سوى امام مأموريّت يافتم كه به استان هرمزگان بروم و به امور نهادهاى نوپا و اوضاع ارتش و ادارات بندرعبّاس ، جزيرهء كيش و ديگر جزاير استان و وضع علماى اهل سنّت و حوزه هاى علميّه رسيدگى كنم. از اين رو، چندماه در آن جا توقّف كردم و در بين طلاّب و علماى اهل سنّت مبلغى تقسيم نمودم كه بعد از آن به دستور امام به صورت شهريّهء مستمر در آمد.
بعد از مراجعت از هرمزگان بار ديگر از سوى حضرت امام مأمور شدم به استان مازندران به ويژه تركمن صحرا بروم و به امور آن جا رسيدگى كنم و به دستور امام اوّلين شهريّهء رسمى را به طلاّب و علماى اهل سنّت پرداختم. براى اجراى فرمان عفو امام سفرى به همدان، ملاير و نهاوند و مأموريّت ديگرى نيز به نائين داشتم.
سه دورهء هشت ساله، به نمايندگى مجلس خبرگان رهبرى از استان چهارمحال و بختيارى انتخاب شدم . در مقام نائب رئيسى و در كميسيون ها و در اداره دبيرخانه خبرگان انجام وظيفه كردم و فعال بودم . ولى در دورهء چهارم ، با همه اصرارى كه دوستان ، در كانديداتورى از تهران داشتند به عللى كه مهمترين آنها عدم قدرت بر انجام وظيفه بود امتناع ورزيدم و از الطافشان تشكر مى كنم .
علاوه بر اين ها، عضو هيئت امناى دانشگاه امام صادق(ع) عضو هيئت امناى مجمع جهانى علوم اسلامى طلاّب غيرايرانى ، عضو هيئت علمى و برنامه ريزى مجمع جهانى علوم اسلامى بودم و در جامعهء مدرّسين حوزهء علميّهء قم كه يك نهاد علمى ـ سياسى است، چه قبل از پيروزى انقلاب و چه بعد از آن، همواره يك عضو فعّال بوده ام. مدّت ها به عنوان دبير و گاهى به عنوان نايب رئيس به قدر وسع و توانايى انجام وظيفه مى كردم و نيز مسئول بخش فرهنگى اين نهاد بودم.
در طول فعّاليّت هاى سياسى، اجتماعى ، چه در جامعهء مدرّسين يا غير آن ، همواره فردى آزاد و معتدل بوده ام و سعى كرده ام از مرز حق تجاوز نكنم، از افراط و تفريطها و گروه گرايى ها و جناح بازى ها خوددارى كرده ام. در تعريف و تمجيد يا انتقاد از شخصيّت هاى روحانى و سياسى نيز سعى كرده ام از مرز حق تجاوز نكنم.
از ارديبهشت 1371 به دستور مقام معظّم رهبرى آية الله خامنه اى ـ مدّظلّه العالى ـ به امامت جمعه شهر قم منصوب شدم و به اتفاق آية الله مشكينى و آية الله جوادى آملى ، هر سه هفته يك مرتبه، به نوبت نماز جمعه قم را اقامه مى كنيم كه بعد از ارتحال آية الله مشكينى(قدس سره) با انتصاب آيةالله استادى به امامت جمعه قم، همين نوبت ادامه دارد. در مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز عضويّت دارم.
اكثر اوقاتِ من به مطالعه، تحقيق، نگارش كتاب، نظارت بر تحقيقات دبيرخانه خبرگان و ادارهء دبيرخانه، شركت درسمينارهاى علمى و فرهنگى صرف مى شد.
يكى از توفيقات من اين بوده كه براى تبليغ اسلام و تبيين ارزش هاى جمهورى اسلامى ايران و روشن كردن افكارعمومى و دفاع از حكومت اسلامى به چند كشور خارجى سفر كرده ام و در بعضى سمينارها و كنگره ها و مجامع علمى شركت نموده ام و با لطف خدا موفق بوده ام كه مى توان به كشورهاى نيجريه ، ساحل عاج ، گابون، سرالئون، گينه ، اتيوپى، غنا، زيمباوه، كنيا، اوگاندا، اندونزى، بنگلادش، تايلند، سوريه، سريلانكا، هندوستان، پاكستان، چين، مالزى ، سنگاپور، استراليا، زلاندنو، فرانسه، انگلستان، ايرلند، اتريش، آلمان ، كانادا و ژاپن اشاره كرد.
دركلّيّهء سفرهاى خارج از كشور از لحاظ فرهنگى وسياسى موفق بودم واين سفرها متناسب با هزينهء در نظر گرفته شده كه نسبتاً كم بود، به حال اسلام و انقلاب مفيد بود.
برخی از مسؤوليتهای آیت الله امینی
1. نماينده امام(ره) در امور استان هرمزگان؛
2. نماينده امام(ره) در امور استان مازنداران؛
3. نماينده امام(ره) در اجراي فرمان عفو در همدان، ملاير و نهاوند؛
4. عضويت در شورای بازنگری قانون اساسی با حكم امام(ره)؛
5. سه دوره نمايندگی در مجلس خبرگان از چهار محال و بختياری؛
6. نايب رئيس مجلس خبرگان؛
7. رياست دبيرخانه مجلس خبرگان؛
8. عضويت در هيأت امناي دانشگاه امام صادق و مجمع جهانی علوم اسلامی؛
9. عضويت در جامعه مدرسين حوزه علميه قم؛
10. امام جمعه شهر قم با حكم مقام معظم رهبري از سال 1371 تا كنون؛
آيتالله امينی هم اكنون امام جمعه شهر قم است و بيشتر اوقات او به فعاليت در دبيرخانه مجلس خبرگان سپری ميشود.