جمعه, 20 مهر 1403 - Friday, 11 October 2024
پورتال شهرداری نجف آباد پورتال شهرداری نجف آباد

عالمان ديني

آيت الله سيد محمد مدرس ( نجف آبادي)

مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد نجف آبادي از علماء، مراجع، مدرسين و محققين بزرگ، معروف به مدرس، فرزند سيد محمد حسين حسيني، در سال 1294هـ.ق در يکي از خانواده هاي روحاني و اهل علم نجف آباد متولد شد. مقدمات را در زادگاه خود و اصفهان نزد ميرزا هاشم چهارسوقي و ميرزا بديع آموخت. در هجده سالگي به نجف اشرف مهاجرت نموده و به درس فقها و اعاظم زير حاضر شده و استفاده برده است:
شيخ محمد کاظم خراساني، سيد محمد کاظم يزدي، سيد محمد فشارکي، حاج آقا رضا فقيه همداني، حاج سيد اسماعيل صدر اصفهاني، وي با پيمودن مدارج علمي و عملي از شاگردان نمونه و طراز اول مرحوم آخوند خراساني گرديد و بعد از ده سال کسب علم در نجف اشرف با دريافت درجه اجتهاد از اساتيد عصر خود، به اصفهان بازگشت و به تدريس فقه و اصول، اقامه جماعت و مرجعيت در فتوا، مرافعات و استفتاء مشغول گرديد. اکثر علماء و دانشمندان حوزه علميه اصفهان به درس او حاضر مي شدند.
به گفته ي بزرگان و نويسندگان (همانند نويسنده ي کتاب الاصفهان) مهمترين حلقه درس خارج فقه و اصول حوزه علميه اصفهان آن زمان، مربوط به آيت الله سيد محمد مدرس نجف آبادي بوده است. تمام کساني که در اصفهان و اطراف به شهرت علمي دارند از محضر درس او بهره و خوشه گرفته اند.
سرانجام وي در سه شنبه 25 ذيقعده سال 1358هـ.ق در سن 65 سالگي بدرود حيات گفت و در تخت فولاد اصفهان در بقعه سيد العراقين به خاک سپرده شد.
تاريخ وفاتش به شمسي چنين گفته شده است «مدرس رفته دي نزد پيمبر» به قمري «في الخلد اَرقَبَني جدي و اوفينا».
آيت الله شيخ محمود يوسفي غروي نجفي نجف آبادي از آيت الله فاني اصفهاني نقل مي کردند:«که در تشييع جنازه سيد محمد در اصفهان که زمان اوج استبداد رضا خان بود مأمورين به مردم چوب و کتک مي زدند و مردم با دويدن، جنازه سيد محمد را تا تخت فولاد تشييع کردند.» زماني که تظاهرات، اجتماعات، عمامه گذاشتن و روضه خواندن ممنوع بود.
از آثار قلمي اوست :
1-دو جلد شرح کفايه الاصول استادش مرحوم آخوند خراساني که در زمان حيات مرحوم سيد محمد، به همّت فرزند دانشمندش حاج آقا حسين مدرس به طبع رسيده است و يکي از بهترين حواشي بر کفايه الاصول است. صاحب تذکره القبور از آقاي مدرس چهاردهي نقل مي کند اين کتاب خلاصه اي است از نظريات اساتيدش، مرحوم آخوند خراساني، سيد محمد فشارکي و شريعت اصفهاني .
2-تقريرات درس خارج فقه و اصول ايشان که به وسيله شاگردان او نوشته شده مانند تقريرات قسمتي از بيع را که مرحوم آيت الله فياض و تقريراتي که مرحوم آيت الله شيخ حيدر علي محقق نوشته ولي چاپ نشده .
گفته ها و نظريات در رابطه با آيت الله سيد محمد مدرس نجف آبادي
1-آيت الله منتظري مي فرمايند:
«يکي از علماي مشهور اصفهان در آن زمان مرحوم حاج سيد محمد مدرس نجف آبادي بود که حاشيه ايشان بر کفايه چاپ شده، از شاگردان مرحوم آخوند خراساني بودند در مدرسه جده بزرگ درس خارج اصول مي گفتند. درس خارج ايشان شلوغ ترين درس آن زمان بود، بيشترين جمعيت را داشت».
2-آيت الله شيخ عبدالجواد جبل‌آملي هم درس آيت الله منتظري گويد:
»من رسائل و مکاسب و مقدار زيادي از کفايه الاصول را در خدمت فقيه و مجتهد معروف آيت الله سيد محمد نجف آبادي خواندم . ايشان استادي بزرگ بودند و در درس کفايه مدرس مبرّز بودند. «
3- آيت الله مشکوة گويد:
»من کفايه الاصول را خدمت مرحوم آيت الله سيد محمد نجف آبادي شاگرد مرحوم آخوند خراساني خوانده ام. آن بزرگوار (سيد محمد) در کفايه استاد بود و مي گفت بعضي از جاهاي کفايه را خودم بيان کرده ام يعني من عنوان کردم و مرحوم آخوند نوشتند. «
4-آيت الله شيخ احمد فياض اصفهاني گويد:
«من خدمت آيت الله سيد محمد اصفهاني(نجف آبادي) در مدرسه جده بزرگ درس رسائل، کفايه و خارج را خواندم و بعضي تقريرات (درس فقه بيع) ايشان را نوشته ام ولي خطي است چاپ نشده و تصميمي هم به تدوين آن ندارم.»
5-آيت الله مرحوم شيخ حيدر علي محقق اصفهاني گويد:
«کفايه الصول و خارج را از محضر استاد بزرگوار آيت الله سيد محمد نجف آبادي استفاده کردم . ايشان در کفايه مسلط بود، از شاگردان خوب و مبرّز مرحوم آخوند خراساني بود. تقريرات درس آخوند را نوشته بود بر همين اساس درس که مي گفت خيلي منظم و مرتب بود. در مدتي کوتاه مطالب اصلي و اساسي را بيان مي کرد و از ذکر اقوال مشابه پرهيز داشت. علاوه براين که فهم مطلب را ساده مي کرد، تقرير درس ايشان هم براي شاگردان آسان مي شد و من تقريرات درس ايشان به طور كامل نوشته ام . جهت ديگر ايشان كه ما را جذب كرده بود تقوا و بي اعتنايي ايشان به دنيا بود. در زمان ما طلبه ها در سختي زندگي مي کردند و گاهي بدون شام مي گذرانديم با اين همه وضع زندگي اين استاد(سيد محمد مدرس نجف آبادي) و سختي هايي که متحمل مي شد براي ما سر مشق بود و تحمّل دشواري ها را آسان مي ساخت. »
6-مرحوم آيت الله سيد حسن مدرس اصفهاني گويد:
«من سطح و خارج کفاية الاصول را از محضر آيت الله سيد محمد نجف آبادي استفاده کردم. ايشان يگانه مدرس اصفهان بود و خيلي منظم درس مي داد.»
7-آيت الله سيد مرتضي ابطحي اصفهاني مي فرمايند:
«من درس سطح کفايه و خارج فقه و اصول را نزد اساتيد بزرگوار آيت الله سيد محمد نجف آبادي و... خواندم، مرحوم سيد محمد خيلي منقَّح و منظّم درس مي گفت، جمع کثيري در درس ايشان حاضر مي شدند».
8-آيت الله شيخ عباس اديب اصفهاني گويد:
«سطح کفايه و خارج را نزد آيت الله سيد محمد نجف آبادي خواندم. بسيار خوب درس مي گفت، تمام حرف آخوند خراساني دستش بود. براستي درس ايشان خصوصيات درس آخوند را داشت. هنگام درس ايشان، احساس مي کردي محضر آخوند خراساني به تلمّذ نشته اي. من بيشتر مباحث را نزد اين بزرگوار (سيد محمد نجف آبادي) خواندم و از ايشان اجازه نامه گرفتم.»
شاگردان آيت الله سيد محمد نجف آبادي
حضرات آيات و حجج اسلام:
علي مشکوة، حيدر علي محقق، احمد فياض ، عباس اديب اصفهاني ، عبدالجواد جبل آملي ، سيّد حسن مدرس هاشمي اصفهاني ، سيد اسماعيل صدر اصفهاني ، شهيد اشرفي اصفهاني ، مرتضي اردکاني ، محمد تقي فشارکي ، محمد تقي نجفي ، محمد حسين مهدوي اردکاني ، سيد علي فاني ، مجتبي مير محمد صادقي، سيد مرتضي ابطحي ، ابوالحسن موسوي شمس آبادي ، روح الله خاتمي، حسين خادمي ، عبدالرسول قائمي ، علي اکبر صالحي کرماني ، سيد محمد باقر نحوي، مرتضي دهکردي، سيد کاظم گلپايگاني ، علي بن حاج زين الدين خوزاني ، محمود شريعت فرزند شيخ جلال الدين، مصطفي ارسطويي نجف آبادي، سيد مهدي حجازي، حيدر علي خان برومند گزي، فضل الله حجازي، محمد حسن سه چهاري، محمد حسن همداني، محمد حسين مشکيني ، حاج امير آقا فلاورجاني، امجد الدين نجفي، سيد مصطفي زانياني ، مصطفي مير عمادي ، هبة الله هرندي، مرتضي نجفي ، محمد آل رسول ، مرتضي ملّا باشي حجازي ، مهدي مير عمادي ، حيدر علي صلواتي ، ميرزا علي مهرباني کرماني ، شمس الدين خادمي ، نصرالله قضائي، ابراهيم رياضي، سيد جعفر طباطبايي نجف آبادي، محمد حبيب اللهي نجف آبادي ، غلامحسين منصور، سيد محمود مدرس و شريف روحاني نجف آبادي.

*******************************************

حاج‌ آقا مجتبی آیت


موسس کتابخانه زهرائیه نجف آباد مرحوم سید مجتبی آیت بودند. در ادامه زندگینامه حاج آقا مجتبی آیت از نویسنده گرامی آقای مصطفی ایزدی تحت عنوان از کرباس فروشی تا کتابفروشی تقدیم می شود.
سید مجتبی آیت در سال ۱۲۹۴ خورشیدی در خانواده ای عالم پرور در نجف آباد پا به عرصه وجود نهاد. پدرش به کار کشاورزی اشتغال داشت و در میان مردم به نیک نامی و صداقت شناخته شده بود. عموی وی مرحوم آیت الله حاج سید علی آیت نجف آبادی از علمای بزرگ منطقه اصفهان و از شاگردان مبرز آخوند خراسانی و استاد مجتهد شهیر اصفهان، خانم امین، مشهور به بانوی ایرانی بود. سید مجتبی تحصیلات ابتدایی را در یک مدرسه دولتی به نام دهقان گذراند و به دبیرستان ستاره صبح در اصفهان رفت. اما دبیرستان را به پایان نرسانده بود که درس را رها کرد و به شغل خیاطی روی آورد. شوق فراگیری درس او را از کارگاه خیاطی بیرون آورد و وادار به ادامه تحصیل در حوزه ی علمیه کرد. در نجف آباد نزد مرحومان حاج شیخ احمد حججی و حاج شیخ ابراهیم ریاضی و حاج علی منتظری و حاج سید حسن مدرس و حاج غلامحسین مویدی دروس مقدماتی را فراگرفت و رهسپار حوزه ی علمیه ی اصفهان شد. در حوزه ی پر آوازه ی اصفهان به مدت چهار سال در محضر علمای بزرگواری چون آقا سید آقاجان نحوی، حاج محمد علی حبیب آبادی، آقا شیخ احمد فیاض، آیت الله منتظری و حاج شیخ محمد حسن عالمی تلمذ کرد و به نجف آباد بازگشت. در دیار خویش بر حسب ضرورت خانوادگی مجددا تحصیل را رها کرد و به کسب و کار روی آورد. در گفت و گویی که سال ها قبل نگارنده با وی داشت، در مورد این برهه از زندگی خویش می گوید: "تقریبا سی ساله بودم وقتی به نجف آباد بازگشتم سال ۱۳۲۲ بود. در این سال به کار خرید و فروش کرباس مشغول شدم، اما همیشه دلم می خواست در مقابل فرقه های ضاله ای که در نجف آباد فعالیت می کردند کاری انجام بدهم. دو سه نفر از اعضای یک فرقه ی منحرف که متاسفانه آن وقت ها در شهرمان تعدادشان زیاد بود، کنار مسجد بازار کتابفروشی داشتند. جوان ها و با سواد ها که می رفتند از آنها کتاب های خوب بخرند، کتاب گمراه کننده به جای کتاب خوب به جوانان می فروختند و حتی گاهی اوقات به جای قرآن یا کتاب دعا به خانم ها کتاب ضاله می فروختند. بالاخره تصمیم گرفتم جلوی فعالیت این افراد منحرف بایستم و برای مردم کتاب مذهبی بیاورم و بفروشم. مرحوم حاج شیخ ابراهیم ریاضی ۱۰۰ تومان به من کمک کرد و من هم کتابفروشی اسلامی را برای فروش کتاب های دینی و علمی راه انداختم."
. وبدین گونه حاج آقا مجتبی آیت شغل کتابفروشی را به جای کرباس فروشی، به منظور پیگیری یک هدف مقدس علمی و دینی برگزید و از آن تاریخ تا روز قبل از رحلتش یعنی بیش از شصت سال به طلاب و محصلین و به فرهنگ اسلامی خدمت کرد. او می گوید: :« انگیزه اصلی من از تغییر شغل کرباس فروشی به کتاب فروشی، ترویج کتاب های مذهبی در نجف آباد بود » اما اصلی ترین خدمتی را که آقای آیت شروع کرد و یادگار گرانبهایی را از خود به یادگار گذاشت، از همین سال و با همین تغییر شغل شروع شد. اگرچه مغازه ی حاج آقا مجتبی در میانه ی بازار نجف آباد به ظاهر یک کتابفروشی بود، اما در واقع یک کانون پر رونق گسترش علم و پایه گذاری یک کتابخانه بزرگ برای دانشجویان و دانش پژوهان آن دیار بود. وی کتابفروشی را نه برای سود آوری و ارتزاق، بلکه برای در اختیار گذاشتن کتاب به اهل علم و علاقه مندان به مطالعه برپای داشت.از طرفی این کتابفروشی زمینه ی جمع آوری و نگهداری ده ها هزار جلد کتاب از سراسر کشور برای تاسیس کتابخانه ی زهراییه بود که با هزینه ی شخصی او خریداری می شد.
در رابطه با شروع به کار کتابفروشی اسلامی از آقای آیت سوال کردم که قبل از شما کس دیگری اقدام به فروش کتاب های مذهبی در شهر کرده بود؟ وایشان پاسخ داد که : « نه، فقط شخصی به نام حاج ملا محمد باقر بود که چهار تا تقویم و چندتا کتاب کوچک و دفتر می آورد و به ندرت هم مشتری داشت. اولین کسی که رساله های مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم آیت الله بروجردی را آورد من بودم. یادم هست که یک نفر از نجف اشرف سه جلد وسیله النجات آقا سید ابوالحسن اصفهانی را برایم به قیمت ۱۰ تومان آورد.جلدی ۳۳ ریال و در آن موقع من قرآن، رساله، مفاتیح و غیره و حتی رمان های خوب و آموزنده می آوردم. با این کار در مقابل کتابفروشی های منحرف قیام کردم. از من هزینه کردن بود و از آنها تبلیغ ولی بالاخره زور من به آنها رسید.» حاج آقا مجتبی آیت به دلیل برخورداری از روحیه ی خیرخواهانه و عمل در راستای ترویج علوم اسلامی، در تاسیس مدارس علمیه نقش فعالی ایفا می کرد.از جمله در دورانی که تحصیل علوم دینی و تشکیل حوزه های علمیه صرفا در اختیار مردها بود ایشان با تاسیس یک حوزه ی علمیه بانوان، با حمایت آیت الله منتظری توانست فضای مناسبی را برای تحصیل دختران جوان فراهم سازد.

آرامگاه حاج آقا مجتبی آیت

 

خادم فرهنگ اسلامى و پایه‏ گذار كتابخانه زهرائیه
از جمله خادمان مخلص و بزرگواران فرهنگ مكتوب میهن اسلامییمان، حاج‏آقا مجتبى آیت است
كه نزدیك به 60 سال از عمر پرخیر خویش را در نجف‏آباد به شغل شریف كتابفروشى ‏گذراند و با
همت والاى خود توانسته است كتابخانه‏اى عمومى نیز در این شهر تأسیس كند. خداوند او را
قرین رحمت خود سازدآمین

******************************

                                            میر سید علی آیت نجف آبادی

علّامه آيت الله سيد علي نجف آبادي، مرجع بزرگ عصر خود معروف به آيت، فرزند حسن بن سيد محمد بن حسين بن عزيز بن عظيم بن نصير بن حکيم ميرزا محمد مؤمن بن محمد زمان حسيني تنکابني، سال 1287 هـ . ق در نجف آباد ديده به جهان گشود. از همان کودکي آثار نبوغ و رشد در چهره اش ظاهر بود. در بيست سالگي در نجف آباد نزد پدرش سيد حسن، به تحصيل علوم ديني پرداخت. سپس به حوزه اصفهان که در آن عصر پر رونق بود، وارد شد و سطوح عاليه را نزد اساتيد فرا گرفت. پس از آن به حوزه علميه نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر مراجع و بزرگان زير در نجف اشرف: ميرزا محمد تقي شيرازي، حاج ميرزا زين الدّين مازندراني، سيد محمد فشارکي، آخوند ملا محمد کاظم هروي خراساني از فقها، مراجع و رهبران بزرگ زمان مشروطيت، سيد محمد کاظم يزدي وشيخ هادي تهراني تلمّذ نمود.
سيد علي نجف آبادي به خاطر استعداد، حافظه سرشار و پشتکار، مدتي که در حوزه علميه نجف اشرف بود، از شاگردان مشهور و بنام آخوند خراساني به شمار مي رفت. پس از کسب علوم منقول و معقول، در اوج مشروطيت و استبداد صغير و جنگ بين الملل اول، به دنبال درگذشت استادش آيت الله العظمي آخوند خراساني در سال 1329 هـ .ق به اصفهان مراجعت مي نمايد، و در مدرسه صدر و جده بزرگ به تدريس سطح و خارج فقه، اصول، فلسفه،تفسير و کلام مي پردازد و از مراجع طراز اول و صاحب فتوا مي‌گردد.
درس او مجمع فضلاء و دانشمندان بود. اکثر علماء معاصر حوزه اصفهان از محضر پر فيض او بهره بردند، حتي خانم مجتهده بانوي امين اصفهاني صاحب تفسير مخزن العرفان سالها فقه، اصول، تفسير و حکمت را از خرمن او بر چيند.
وي با داشتن کمال دانش و مقام شامخ مرجعيّت و جامعيّت به علتي که توضيح آن خواهد آمد، به وعظ و سخنراني مي پردازد و با بيانات شيوا و دلنشين خود مردم را راهنمايي مي‌کند. به گفته‌ي سيّد مصلح الدين در رجال: «وي در موقع جنگ بين الملل اول و استبداد صغير رنجها کشيده و مدتي مجبور شده است در بختياري و اطراف متواري شود و بعد دوباره به اصفهان باز گردد. نامبرده با نهايت زهد و تقوا و اعراض از دنيا زندگي کرد و بعد از ساليان سال، فقر، سختي و حجره نشيني، سرانجام با دلي پر از درد و غم در 75 سالگي صبح جمعه 13 ماه صفر 1362 هـ . ق چشم از جهان فرو بست و با تشييع جنازه عظيم در تخت فولاد اصفهان، بقعه تکيه تويسرکاني به خاک سپرده شد. »
فهرست مندرجات
• ۱ خواب عجیب
• ۲ از آثار اوست
• ۳ ديدگاه ها درباره ي آيت الله ميرسيد علي نجف آبادي
• ۴ شاگردان آيت الله مير سير علي نجف آبادي

خواب عجیب
نويسنده‌ي گنجينه دانشمندان گويد: « مرحوم سيد علي نجف آبادي که تا آخر عمر در مدرسه صدر بود يکي از مفاخر نجف آباد است. حجت الاسلام حاج سيد اسماعيل هاشمي اصفهاني، يکي از فضلاء اصفهان براي حقير، حکايت کرد، شب در عالم خواب ديدم جنازه اي را تشييع مي کنند و هزاران نفر از علماء و مردم اصفهان شرکت کرده اند، من هم شرکت نموده و تعجب مي کردم که جنازه کيست؟ شنيدم صدايي از جنازه بلند است! که مي‌گويد کم است کم است! ناگاه آقاي سيد علي نجف آبادي را ديدم گفتم آقا شما از دنيا رفته ايد؟ گفتند آري. گفتم شما مي فرموديد کم است؟ گفتند آري. گفتن يعني چه؟ فرمود که مقدّر شد که جمعي از مشيعين جنازه مرا بيامرزند من گفتم کم است کم است همه بايد آمرزيده شوند. پس از خواب برخاسته و آمدم به طرف حجره سيد ديدم عده اي ايستاده و گريه مي کنند گفتم چه خبر است؟ گفتند الساعه سيد علي از دنيا رفت!.. »

از آثار اوست
1- حواشي بر کفايه الاصول –که ظاهراً در دسترس نيست و آنچه وجود دارد از آيت الله سيد محمد نجف آبادي است.
2- تقريرات درس خارج فقه و اصول ايشان که به وسيله شاگردانش نوشته شده ولي چاپ نشده است.

] ديدگاه ها درباره ي آيت الله ميرسيد علي نجف آبادي
1-امام خميني: آيت الله منتظري مي فرمايند امام خميني راجع به سيد علي فرموند:«وقتي علماي اصفهان در زمان مشروطيت، همراه آيت الله حاج آقا نور الله مسجد شاهي و آيت الله ميرزا محمد صادق خاتون آبادي که در اصفهان مرجع تقليد بود و در ادامه مبارزاتي با رضا خان داشتند به قم آمده بودند، آيت الله سيد علي نجف آبادي هم با آنها به قم آمده بود، حاج ميرزا محمد صادق گفت: سيد علي مي خواهد بگويد که من از آقاي نائيني و سيد ابوالحسن اصفهاني کمتر نيستم و بيراه هم نمي گويد(يعني درست مي گويد.)»
2- آيت الله منتظري مي فرمايند: « يکي از علماء مهم آن زمان (اصفهان)آيت الله سيد علي آيت نجف آبادي بود. روزي چهار پنج درس مي گفت شوارق، خارج فقه و اصول. بعد از درس آيت الله سيد محمد نجف آبادي مهم ترين درس اختصاص به آيت الله سيدعلي داشت. زمان سختي بود عمامه ها را مي بردند يا پاره مي کردند. يک دفعه سيد علي به هر يک از طلبه هاي نجف آباد يک تومان، به وسيله حواله داد. زن و بچه اش در نجف آباد بودند و با آن مقام علمي در مدرسه صدر، يک حجره داشت. منبر هم مي رفت و روضه مي خواند زيرا گفته بود من در مبارزاتي که با انگليسي ها داشتم در عراق به زندان افتادم و بنا بود مرا اعدام کنند. نذر کردم، اگر از زندان انگليسي ها نجات پيدا کردم، تا آخر عمر براي امام حسين«ع» منبر بروم. لذا در عين حالي که درس خارج مي گفتند و شخصيت بزرگ و محترمي بودند، هرجا ايشان را دعوت مي کردند منبر مي رفتند و مجالس دو و سه هزار نفري هم داشتند و روي منبر شوخي هم مي کردند.»
3-آيت الله شيخ عبدالجواد جبل عاملي اهل خميني شهر اصفهان مي گويد: «من قسمت زيادي از قوانين را نزد آيت الله سيد علي خواندم».
4-آيت الله مشکوة اصفهاني گويد: «من درس خارج اصول و فقه و بحث تقليد و طهارت و شوارق را نزد آيت الله ميرسيد علي نجف آبادي خواندم، حوزه علميه اصفهان افراد نابغه ملاّ مثل ايشان داشت، دارالعلم بود.»
5-آيت الله شيخ احمد فياض مي گويد: «درس آيت الله سيد علي نجف آبادي شرکت کرديم. مرد زاهد، متواضع و بي آلايش بود. در علوم و فنون گوناگون جامع بود. هم درس مي داد و هم منبر مي رفت و هم خوش بزم و خوش مجلس و اهل شوخي بود. خوش فهم و خوش درک بود، هر چه را مي پرسيدي حاضر جواب بود و سرعت انتقال خوبي داشت. در جنگ جهاني اول صدماتي ديده بود و همان باعث شده بود که مقداري حواسش جمع نباشد. حاجيه خانم مرحومه (امين)که از بزرگان بود از سيد علي نجف آبادي تقاضا کرده بود که در منزل براي او درس بگويد و سيد علي مي رفت به خانه خانم و درس کفايه و خارج مي گفت.»
6-آيت الله سيد حسن مدرس هاشمي اصفهاني گويد: «فقه، اصول و شوارق را خدمت آيت الله سيد علي نجف آبادي فرا گرفتم، انصافاً جامع، معقول و منقول بود. پراکنده و با حواشي درس مي گفت. يادم هست قوانين را پيش ايشان شروع کرده بوديم صفحه اول آن يک ماه به طول انجاميد. از خصوصيات اين مرد بزرگ اين بود که با آن همه فضل و کمال، اهل منبر هم بود و به وعظ و ارشاد مردم اهميت مي داد.»
7-آيت الله سيد مرتضي ابطحي اصفهاني گويد: «من درس خارج آيت الله سيد علي نجف آبادي مي رفتم. سيد علي نابغه بود يک وقتي درباره بحث (رضا) پيرامون يک سطر يک ماه صحبت کرد و مطلب ارائه داد. من به ايشان گفتم آقا شما علامّه ايد بحث را طوري مطرح مي کنيد که جاي هيچ گونه سوال و پرسش نمي ماند. خوب است اين مطالب را بنويسيد، فرمود همان مطالبي که ديگران نوشته اند کفايت مي کند. متأسّفانه مطالب و نکات علمي دقيقي را که ايشان مي فرمود کسي نبود بنويسد. من حدود يازده سال در درس فقه، اصول تفسير و رجال ايشان شرکت کردم. او مردي صريح و شجاع بود. ماه رمضان ها در مدرسه صدر همه ساله تفسير مي گفت . ايشان اجتهادي درس مي داد. معتقد بود مجتهد بايد در تمام زمينه ها فقه، اصول، منطق، رجال و ... صاحب نظر باشد. سيد علي در رتبه مرجعيت بود و عده اي نمي خواستند آن بزرگوار به اين مقام برسد، يک سال ماه رمضان ثابت شده بود و حکم به اول ماه بود. عده اي از آقايان علماء مخالفت کردند و حتي روي منابر به او ناسزا گفتند. عاقبت همين ها سبب مرگ ايشان شد وقتي (در اواخر) ايشان را ديدم احساس کردم که خطر سکته در او وجود دارد. يک وقت که سيد سرابي که از مشهد به اصفهان آمده بود و در منبر خود حرف هايي بر عليه دستگاه زده بود او را دستگير کرده بودند، سيد علي اقدام کرد او را آزاد کردند. سيد علي خيلي براي حوزه زحمت کشيد. چند درس مي داد که نگويند کسي نيست درس بدهد، آخر هفته به دهات اطراف مثل نجف آباد و ... مي رفت و مردم را تشويق مي کرد که بچه هاي پر استعداد را بفرستند طلبه شوند».
8-مرحوم آيت الله شيخ حيدر علي محقق اصفهاني گويد: «اساتيد خارج ما از جمله آيت الله سيد علي نجف آبادي بود. او مرد فاضلي بود، درباره‌ي ايشان شبهه اعلميّت بود. بسياري از فضلاء اصفهان در درس ايشان شرکت مي کردند.»
9- علامّه آيت الله العظمي سيد علي فاني اصفهاني مي فرمايند: «من آنچه از علوم آموخته ام از برکات انفاس مرحوم آيت الله سيد علي نجف آبادي مي باشد.» مرحوم فاني، همان گونه که شيخ آقا بزرگ تهراني در نقباء البشر فرموده است، در مدت 13 سال فقه، اصول، فلسفه، کلام و تفسير را از محضر سيد علي نجف آبادي استفاده نموده است و بعد از فوت استاد سال 1362 هـ .ق به نجف اشرف رفته است.
10-آيت الله شيخ محمد علي احمديان از آقا ضياء عراقي (اراکي )نقل مي کرد که ايشان مي فرمودند :«اگر در نجف آباد فرد باسواد باشد سيد علي طباطبايي نجف آبادي است».
مقام علمي ايشان در آن زمان شناخته نشد. گمنام زيست و گمنام چهره در نقاب خاک کشيد.

شاگردان آيت الله مير سير علي نجف آبادي
آيات و حجج اسلام: سيد علي فاني اصفهاني از فقها و مراجع بزرگ معاصر که داراي تأليفات زياد مي باشد،سيد حسين خادمي اصفهاني، محمود يوسفي غروي نجف آبادي، شيخ احمد فياض، علي مشکوه سدهي، خانم نصرت امين صاحب تفسير مخزت العرفان كه بيشتر علوم خود را به صورت خصوصي از دانش بيکران آيت الله سيد علي نجف آبادي فرا گرفت، سيد مرتضي پسنديده (برادر امام خميني)، سيد مرتضي موحد ابطحي، شيخ حيدر علي محقق اصفهاني، سيد حسن مدرس هاشمي، شيخ عبدالجواد جبل عاملي سدهي اصفهاني، سيد روح الله خاتمي اردکاني يزدي امام جمعه اردکان و يزد، شيخ علي اکبر صالحي کرماني، سيد ابوالحسن شمس آبادي، سيد مصطفي مهدوي هرستاني، شيخ ابراهيم رياضي نجف آبادي، شيخ حيدر علي يوسفان، محمد حسين فاضل کوهاني، محمد حسين اردکاني، ميرزا محمود شيدا، عبدالرسول قائمي، محمد جواد اصولي فريدني، سيد مهدي حجازي، ملا محمد دهاقاني، سيد محمد تقي فشارکي، علي قديري کفراني، مرتضي اردکاني، مرتضي ارسطويي نجف آبادي، حاج آقا نورالله امامي سدهي، سيد مصطفي زانياني، هبة الله هرندي، محمد ال رسول، مرتضي ملا باشي، حيدر علي خان برومندگزي، امير آقا فلاورجاني، سيد ضياء الدين تجويدي، سيد جعفر طباطبايي نجف آبادي، نصرالله قضايي نجف آبادي و شيخ محمد حبيب اللهي نجف آبادي.

***********************************************

آيت الله مولي عبد الرحيم نجف آبادي


از تأليفات اوست:
1-کتاب مهم و پر حجم «حقايق الاصول»کتابي مفصّل، از اول مباحث اصول تا آخر آن که تقريباً در اواخر عمرش سال 1286 هـ.ق بعد از طبع کتاب اصول شيخ انصاري چاپ شده است. مولي عبد الرحيم آيت الله العظمي مولي عبد الرّحيم نجف آبادي از فقها ء، اصوليين و مجتهدين بسيار بزرگ، معروف به فاضل، فرزند مولي علي در نجف آباد چشم به جهان گشود. در زادگاهش و اصفهان تحصيلات حوزوي خود را ادامه داد و براي تکميل دروس به نجف مهاجرت نمود. در زمان حيات و مرجعيت صاحب جواهر به درس بزرگاني همچون سيد مجاهد حاضر شد و عمده بهره خود را از محضر شريف العلماء مازندراني برد. مولي عبدالرحيم معاصر شيخ انصاري بوده است، و از شيخ محمد نبي تويسرکاني صاحب کتاب «لئالي الاخبار» استفاده کرد و در سال 1279هـ.ق از وي اجازه اي دريافت نمود. مرحوم آيت الله علامه شيخ آقا بزرگ تهراني در الذّريعه مي فرمايد:«حاج مو لي عبد الرحيم نجف آبادي، عالم، فاضل، مجتهد، فقيه و اصولي بود.»
وي بعد از کسب درجه اجتهاد و رسيدن به درجات و کمالات علمي و عملي در نجف اشرف به اصفهان مراجعت و در آنجا مورد توجه همدرس خود آيت الله سيد اسدالله بيد آبادي که در نجف با هم بودند قرار مي گيرد. پس از چندي در نجف آباد ساکن مي گردد و به تأليف ،تدريس و تبليغ دين مي پردازد. صاحب «المآثر والاثار» از او به عنوان «رئيس و شخصيت بزرگ و مجتهدي فحل (قوي و نيرومند)نام مي برد».
مولي عبد الرحيم معاصر صاحب فصول (شيخ محمد حسين رازي اصفهاني ) بوده است و صاحب فصول در زمان قحطي و وبا به خاطر پاره اي از مشکلات از نجف اشرف به اصفهان و نجف آباد مي آيد و بعد از يک سال اقامت در نجف آباد از آنجا خارج مي گردد. اينکه در بعضي نوشته ها آمده است که او مورد مخالفت مولي عبد الرحيم قرار گرفته است صحت ندارد، زيرا صاحب فصول به خاطر بي اعتنايي مولي عبد الرحيم از نجف آباد نمي رود بلکه آيت الله منتظري به روايت از آيت الله سيد علي نجف آبادي براي اينجانب نقل کردند: «وقتي فتحعلي شاه به نجف آباد مي آيد و وضع صاحب فصول را مي بيند او را اکرام کرده و به اصفهان مي برد».
از آثار ملا عبد الرحيم در نجف آباد مسجدي در محله حکيم کنار خيابان حکيم (قدس)است.
در اين کتاب زحمت زيادي کشيده و آراء جديدي را در حدود هزار صفحه عرضه کرده است.
اينجانب يک نسخه اين کتاب را از مرحوم حجت الاسلام سيد حسين اسماعيليان گرفتم که خدمت استاد آيت الله مرعشي نجفي براي کتابخانه معظم له ببرم ايشان فرمودند از آن اطلاع دارم و يک نسخه آن در کتابخانه موجود است.
آري اين کتاب نشان دهنده مظهر نبوغ و همّت والاي نويسنده آن مي باشد. متأسفانه در رابطه با مؤلف و اين کتاب سخن کم گفته شده است و تاريخ نويسان کمتر به عظمت علمي مولي عبدالرحيم پرداخته اند. لذا نقاط مبهم زيادي درباره ي او وجود دارد.
2-نوشته اي را در فقه (باب طهارت) به او نسبت مي دهند که موجود نمي باشد ولي از مرحوم آيت الله مير سيد علي آيت نجف آبادي نقل شده که فرمو ده اند :
«مولي عبد الرحيم کتابي را در فقه نوشته بود که من گاهي مي آمدم منزل مرحوم حاج شيخ جعفر (نوه ايشان) و از آن استفاده مي کردم»
تاريخ وفات فقيه و اصولي بزرگ آيت الله العظمي مولي عبد الرحيم معلوم نيست منتهي بعد از سال 1286 هـ.ق که کتاب حقايق الاصول خود را چاپ کرده از دنيا رحلت کرده است و جنازه آن مرحوم را طبق وصيتش به نجف اشرف منتقل کردند و در وادي السلام به خاک سپردند.
از مولي عبد الرحيم دو فرزند دانشمند به نام هاي مولي محمد و مولي محمد باقر باقي مانده، بعد از آنها در نجف اشرف ساکن بودند و فاميل اولاد و احفاد آنها در نجف آباد به فاضل و تديّن معروفند.

**********************************

حاج علي منتظري


حاج علي منتظري فرزند حسينعلي معروف به «رضا ميرزا محمد»در سال 1275هـ.ش در نجف آباد متولد شد و به کشاورزي اشتغال ورزيد. در کنار آن علوم ديني را نزد آيت الله شيخ احمد حججي فرا گرفت و به اقامه جماعت و ارشاد مردم پرداخت. در نجف آباد به عنوان يکي از شخصيتهاي علمي به شمار مي رفت. مردم در مشکلات از ايشان کمک گرفته و در مجالس گوناگون دعوتش مي کردند. حاج محمد علي منتظري پيوسته مورد اعتماد مردم نجف آباد بود. در زمان طاغوت که آيت الله منتظري را زنداني و بقيّه ي روحانيون را هم از برگزاري نماز جمعه ممنوع کرده بودند، ايشان مدتي از طرف آيت الله منتظري، به اقامه ي نماز جمعه نجف آباد و ايراد خطبه و روشن گري مردم پرداختند. در پيروزي انقلاب نقش مهمي در بسيج مردم داشتند. در زمان جنگ تحميلي نيز مدت زيادي در جاهاي مختلف جبهه ها رزمندگان از وجود ايشان بهره بردند و حضور ايشان در جبهه ها باعث دلگرمي رزمندگان بود. حقير شاهد بودم که او با مهارت لازم به سؤلات فقهي رزمندگان پاسخ مي دادند. سرانجام اين انسان سخت کوش در سن 99 سالگي در خرداد 1368هـ.ش به رحمت ايزدي پيوست و طي يک تشييع جنازه باشکوهي پيکر آن مرحوم با شرکت مردم استان اصفهان و شهرستان شهيد پرور نجف آباد، مَدخل ورودي جنِت الشهداء به خاک سپرده شد و بعداً آيت الله ايزدي امام جمعه ي نجف آباد نيز در کنار ايشان آرميد.

**********************************

آيت الله محمود يوسفي غروي


آيت الله شيخ محمود يوسفي غروي نجف آبادي فرزند جعفر در سال 1303 هـ.ش در نجف آباد پا به عرصه ي وجود نهاد. در سال 1318 هـ.ش به تشويق شيخ احمد حججي نجف آبادي وارد حوزه علميه نجف آباد و سپس اصفهان گرديد و مدتي خدمت آيت الله سيد علي آيت نجف آبادي شاگردي کرد.
در سال 1319هـ.ش زماني که آيت الله حائري يزدي به رحمت ايزدي پيوسته بود به حوزه ي علميه ي قم رفت، با امام خميني آشنا شد و خدمت ايشان امتحان داد. شرايع را نزد مرحوم شيخ ابو القاسم حججي برادر شيخ احمد حججي خواند. در ايام جنگ جهاني دوم سال 1361هـ.ش براي تکميل تحصيلات و زيارت عتبات عاليات از راه کويت عازم نجف اشرف گرديد.
ايشان مي فرمودند: «از راه دريا به نجف رفتم روز هفت روز در دريا بودم. دريا متلاطم شد، براي رفتن به نجف اشرف هر روز زيارت عاشورا را مي خواندم و پول مسافرت از ايران به نجف را نداشتم لذا لحاف و وسيله مختصري که در مدرسه فيضيه داشتم به صد تومان فروختم و به عراق رفتم. در نجف اشرف حلقه نشين درس حضرات عظام: فاضل قائيني (پدر زن آيت الله رحمتي سير جاني )، ميرزا باقر زنجاني، شيخ حسين حلّي، ميلاني، سيد جمال گلپايگاني ، سيد ابوالقاسم خويي، مرحوم سيد محمود شاهرودي، امام خميني، سيد محسن حکيم ، سيد عبدالهادي شيرازي، سيد کاظم شيرازي و مدرس افغاني شد. عمده درس خود را از محضر آيت الله شاهرودي فرا گرفت. به خاطر شدت علاقه اي که از قم به امام خميني پيدا کرده بود در نجف اشرف به دعوت امام يکي از اعضاء هيأت استفتاء منزل ايشان شد.»
ارتباط با شهيد مصطفي خميني
آيت الله شيخ محمود يوسفي غروي مي فرمودند: «شهيد آيت الله سيد مصطفي خميني، فرزند امام مي خواستند حاشيه اي بر عروة الوثقي بنويسند، به من گفتند شما را براي اين کار از بقيه افضل مي دانم. مايل هستم با من همکاري کنيد و جلساتي داشته باشيم (من قبول کردم ). اين همکاري ادامه داشت تا شب قبل از رحلت آن بزرگوار در مجلس ترحيمي، قرار گذاشتيم فردا همديگر را ببينيم. من دو شب قبل از رحلت آن بزرگوار خوابي ديدم، که در مقبره سيد ابوالحسن اصفهاني در جوار علي«ع»با سيد مصطفي هستم و مسئول تشريفات آن مقبره، براي ما قالي پهن کرد و آقا مصطفي نشست. به نظرم رسيد که حضرت امير المؤمنين و مرحوم آيت الله سيد ابوالحسن از ايشان دعوت کرده اند و اتفاقاً در مقبره اي کنار حضرت علي «ع» به خاک سپرده شد. بعد از آنکه امام خميني به پاريس رفت ما در مدرسه صدر نجف مجلس گرفتيم و چون سخنران به امام دعا نکرد من به او اعتراض کردم. اينجانب اين ايام در نجف اشرف رنجها کشيدم. دو فرزندم را صدام کشت ابتدا پسرم شيخ محمد سجاد را گرفتند و فرداي آن روز مرا تهديد کردند که تو را دستگير مي کنيم، از اين رو مدتي مخفي شدم. فرزندم را زير شکنجه کشتند. پسر ديگرم (بدون اطلاع من) جسد آن شهيد را تحويل گرفته و دفن کرده بود تاشش ماه شهادت او را به من خبر ندادند، مدتي نگذشت که اقدام به دستگيري فرزند ديگرم به نام محمد مهدي کردند، زيرا وي در مجالس مختلف داستان شهادت مظلومانه برادرش را نقل کرد. او سعي کرد به ايران بيايد که پيش از رسيدن به مرز ،دستگير شد و مأموران صدام او را به شهادت رساندند».
بعد از حدود 50سال اقامت در جوار حرم امير المؤمنين «ع» و تحصيل و تدريس در حوزه علميه نجف اشرف پس از پايان جنگ سال 1371هـ.ش به دنبال فشار رژيم بعث عراق به ناچار به ايران باز گشت و در حوزه عليمه قم به اشتغالات علمي و درسي پرداخت .
نامبرده از اصحاب استفتاء حضرات آيات حسينعلي منتظري و سيد محمد شاهرودي (فرزند مرحوم آيت الله العظمي سيد محمود شاهرودي) مي باشد. وي از حافظه قوي برخوردار است تمام حکايات و قصه هاي دوران جواني را به ياد دارد. او يک فقيه خوش فکر، حاضر جواب، با تقوي، پرهيز گار و بدون هر گونه شهرت طلبي مي باشد. با قناعت و سادگي زندگي مي کند. اهل مزاح و شوخي و مطايبه هم هست و بعد از آنکه داغ چند فرزند را ديده است در اواخر به مرض قند،ضعف بينايي و پروستات مبتلا شده اند.با وجود همه اين سختي ها و مشکلات از قوت حافظه همچون سابق برخوردارند.
از تأليفات ايشان است:
1-«آيات الانوار في فضائل النبي والائمة الاطهار»، در يک جلد به عربي که تکميلي است بر کتاب سيد شرف الدين، پيرامون آياتي که در قرآن درباره معصومين وارد شده است.
2-تحقيق و تعليقه بر سه جلد کتاب بحار الانوار مرحوم علامه مجلسي قسمت مطاعن خلفاء

*****************************

حجت الاسلام و المسلمين شيخ غلامحسين منصور استاد و مدرس بزرگ


فرزند ابراهيم، سال 1278هـ.ش در نجف آباد متولد شد. بعد از گذراندن دروس مقدماتي با راهنمايي حاج احمد حججي به تحصيل دروس حوزوي پرداخت. بعد از فرا گيري سطوح عازم نجف اشرف شد گرديد. با حجت الاسلام شيخ محمد حبيب اللهي به درس آيت الله ابوالحسن اصفهاني و مرحوم نائيني حاضر شد. پس از کسب فيض از محضر اساتيد نجف، به حوزه علميه اصفهان و سپس حوزه علميه قم آمد و همراه شيخ ابراهيم رياضي به درس آيت الله حائري يزدي و حجّت حاضر گرديد. آيت الله منتظري درباره استاد خود چنين مي فرمايند:
«شيخ غلامحسين منصور و شيخ ابراهيم رياضي هر دو تربيت شده حاج شيخ احمد حججي بودند، در واقع شيخ احمد آنها را براي طلبگي آورده بود. من بيشتر دروس ادبياتم را پيش حاج غلامحسين منصور در نجف آباد، اصفهان و قم خواندم، مانند؛ کتاب «جامي» که در مدت 25 روز براي من درس داد. حاشيه، رياضيات و تاريخ را در قم نزد او خواندم. شيخ غلامحسين منصور با شيخ ابراهيم رياضي درس آيت الله حجّت مي رفتند. و با هم مباحثه مي کردند.»
شيخ غلامحسين منصور بعد از مدتي که در قم به درس حضرات آيات مراجع شرکت کردند، به نجف آباد بازگشتند و در کنار شيخ ابراهيم رياضي در حوزه علميه نجف آباد (مدرسه الحجّه) به تدريس، تبليغ و تربيت طلّاب پرداختند.
سرانجام ايشان در 35 شعبان سال 1350هـ.ش از دنيا رفت و بر پيکر ايشان، توسط شاگرد ممتاز و تربيت شده او آيت الله شيخ حسينعلي منتظري نماز خوانده شد و در قبرستان قديم (شش جوبه) نجف آباد به خاک سپرده شد. که متأسفانه قبر ايشان همراه قبر سيد محمود مدّرس نجف آبادي به پارک تبديل شد.

******************************

نصرالله قضائي


حجت السلام و المسلمين شيخ نصر الله قضائي مشهور به (حاج آقا امام) يا (امام نجف آبادي) فرزند حاج ميرزا جعفر سال 1279هـ.ش برابر با 1310هـ.ق در نجف آباد ديده به جهان گشود بعد از دوره ابتدايي در زادگاهش به اصفهان رفت و در مدرسه ميرزا حسن، چهار باغ و عربان، سطح فقه، اصول و فلسفه را نزد حضرات آيات: شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي، محمد رضا مسجد شاهي، محمود مفيد و سيد آقا جان ريزي فرا گرفت.
سپس به درس خارج فقه و اصول مراجعه و فقهاء بزرگ: مير سيد علي نجف آبادي و مير سيد محمد مدرس نجف آبادي رفت سالها از محضر آن بهره برد و به مقامات بالايي دست يافت بعد از درگذشت استادش مرحوم آيت الله مير سيد محمد مدرس نجف آبادي در سال 1362هـ.ش به مدت 6 سال در اصفهان به تدريس سطوح عاليه فقه، اصول و ساير علوم پرداخت و از مدرسين مشهور گرديد. سپس به دنبال درخواست مکرر مردم نجف آباد به زادگاه خود مراجعه کرد و در حوزه علميه مدرسه(الحجه)به تدريس و تربيت طلبه مشغول شد در کنار آن به اقامت جماعت و بر طرف ساختن مشکلات مردم پرداخت. با در گذشت مرحوم آيت الله رياضي عهده دار زعامت روحانيت و حوزه علميه نجف آباد گرديد. بعد از مدتي از مسئوليت مدرسه کناره گيري نمود و به تبليغ ارشاد مردم و تدريس اشتغال ورزيد. آيت الله منتظري مي فرمايند: «وقتي آقاي رياضي رحلت کرد، مردم نجف آباد نزد آيت الله بروجردي آمدند که مرا به آنجا ببرند و من بعد از آنکه مدتي به نجف آباد رفتم شيخ نصرالله قضائي را ترويج و تقويت کردم، و پس از مدّتي کارها را به او سپردم و دوباره به قم بر گشتم.»
نامبرده به زراعت و کشاورزي اشتغال داشت. در اواخر عمر قدرت تشخيص و سخن گفتن نداشت فرزند ايشان شيخ عباس قضائي مي گفت عجيب اينکه نماز و وقت آن را تشخيص مي دهد شيخ نصرالله قضائي در 18تير ماه سال1364 هـ.ش در سن 85 سالگي دار فاني را دواع گفت و در يک تشييع جنازه با شکوه در جنت الشهداء نجف آباد به خاک سپرده شد.

********************************

ابراهیم امینی

 

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری شهرداری نجف آباد

 

زندگینامه آیت الله امینی+ عکس

 

بیوگرافی   
بسم الله الرحمن الرحيم

اينجانب ابراهيم امينى فرزند حسين در سال 1304 در نجف آباد متولد شدم. در حدود شش سالگى پدرم وفات كرد. تا كلاس ششم ابتدايى در يكىاز مدارس شبانه غير دولتى درس خواندم، از همان زمان به تحصيلات علوم دينى علاقه داشتم. در فروردين 1321 به قصد تحصيل علوم دينى به حوزه علميه قم آمدم. در حدود سه ماه در قم توقف داشتم، دوران خوش و زيبايی بود، مخصوصاً شركت در درس اخلاق امام خمينى (حاج آقا روح الله) برايم بسيار جالب بود. با فرارسيدن تعطيلات تابستانى ناچار به نجف آباد مراجعت كردم. تابستان را در نجف آباد به تحصيلات ادامه دادم. به دليل كميابى و گران بودن ارزاق (در اثر اشغال ايران بوسيله سپاه متفقين) ناچار شدم براى ادامه تحصيلات به حوزه علميه اصفهان بروم. به همان دليل معيشت در اصفهان نيز دشوار بود. ولى از جهت مدارس محل سكونت و وجود اساتيد دانشمند مخصوصاً دروس ادبيات در سطح بسيار غني و ممتاز بود. ابتدا در مدرسه نوريه و بعد از چندی در مدرسه كاسه گران و در نهايت در مدرسه جده بزرگ مسكن گزيدم.

دوران‌ تحصيل‌

آيت‌الله‌ امينی دروس‌ كلاسيك‌ را تا ششم‌ ابتدايی در يكي‌ از مدارس‌ غير دولتي‌ و شبانه‌ به‌ پايان‌ رساند و در جلسات‌ قرآن‌ كه‌ در مساجد تشكيل‌ می‌شد، شركت‌ جدی داشت‌. از همان‌ سالها عاشق‌ طلبگی و تحصيل‌ علوم‌ دينی شد و در فروردين‌ 1321 پس‌ از كسب‌ رضايت‌ مادر همراه‌ دو تن‌ از دوستان‌ خود به‌ حوزة‌ علميه‌ قم‌ آمد و در مدرسه‌ حاج‌ ملا صادق‌ سكونت‌ داشت‌. روزگار او همزمان‌ با اشغال‌ ايران‌ به‌ دست‌ نيروهای متفقين‌ بود و از اين‌ رو ارزاق‌ عمومی كمياب‌ شده‌ بود و مردم‌ در معيشت‌ دچار مشكلات‌ فراوان‌ شده‌ بودند. او در اين‌ مدت‌ در روزهای پنج‌شنبه‌ و جمعه‌ در درس‌ اخلاق‌ امام‌(ره‌) شركت‌ می‌كرد و شبهای جمعه‌ نيز به‌ درس‌ اخلاق‌ آقا حسين‌ قمی می‌رفت‌. نماز مغرب‌ و عشا را در فيضيه‌ به‌ امامت‌ آيت‌الله‌ سيد محمد تقي‌ خوانساری مي‌خواند تا اينكه‌ ايام‌ تعطيلی حوزه‌های علميه‌ و فصل‌ تابستان‌ فرا رسيده‌ و دورة‌ سه‌ ماهه حضور او در قم‌ به‌ سر آمد.

در تابستان‌ آن‌ سال‌ به‌ زادگاه‌ خود بازگشت‌، امّا در سال‌ تحصيلی بعد به‌ دليل‌ كمبود و گراني‌ ارزاق‌ عمومی و مشكلات‌ معيشتی نتوانست‌ به‌ قم‌ برود و به‌ سفارش‌ از استادان‌ و دوستان‌ به‌ حوزه‌ علميه‌ اصفهان‌ رفت‌ و در مدرسه‌ نوريه‌ ساكن‌ شد. حوزه‌ علميه‌ اصفهان‌ در آن‌ روزگار رونق‌ فراواني‌ داشت‌ و در امور معنوی نيز بسيار شگفت‌آور بود. آيت‌الله‌ امينی در اين‌ سالها به‌ تكميل‌ دروس‌ دوره سطح‌ مشغول‌ شد و همواره‌ از محضر استادان‌ اخلاق‌، همچون‌ حاج‌ ميرزا علي‌ شيرازی بهره‌ می‌برد. مدت‌ حضور او در اصفهان‌ نزديك‌ به‌ شش‌ سال‌ بود.

در سال‌ 1326 براي‌ ادامة‌ تحصيل‌ به‌ حوزه‌ علميه‌ قم‌ رفت‌ تا از محضر استادان‌ آن‌ ديار نيز كسب‌ فيض‌ نمايد. در آنجا نيز از محضر آيات‌ عظام‌ و استادان‌ بسياری در فقه‌ و اصول‌ و حكمت‌ بهره‌ برد و در كنار آن‌ به‌ تهذيب‌ نفس‌ و بهره‌مندی از دروس‌ اخلاق‌ اشتغال‌ داشت‌. در اين‌ مدت‌ از تدريس‌ دروس‌ فرا گرفته‌ نيز غافل‌ نماند.

استادان‌ و دوستان‌

آیت‌الله‌ ابراهیم‌ امینی در طول‌ سالهای تحصیل‌ خود، به‌ محضر علما و استادان‌ بسیاری شرفیاب‌ شد. او دروس‌ دورة‌ مقدمات‌ را در محضر استادانی چون‌ آقا شیخ‌ رمضانعلی ملایی، آقا شیخ‌ هاشم‌ جنّتی، آقا سید محمد هاشمی قهدیجانی فرا گرفت‌ و بیشتر شرح‌ لمعه‌ و نیز معالم‌ الاصول‌ را نزد حاج‌ شیخ‌ محمد حسن‌ عالم‌ آموخت‌. برای آموختن‌ منطق‌ منظومه‌ نیز به‌ درس‌ حاج‌ آقا صدر هاطلی كوهپایی رفت‌. او رسائل‌ را نزد آقا سید عباس‌ دهكردی و حیدر علی برومند و قوانین‌ را نزد آقا سید علی اصغر محقق‌ و مكاسب‌ را نزد آقایان‌ شیخ‌ محمد حسین‌ جرقویه‌ای و آقا شیخ‌ مرتضی اردكانی و حاج‌ آقا رحیم‌ ارباب‌ فرا گرفت‌. در قم‌ نیز ادامه‌ رسائل‌ و مكاسب‌ را نزد آقای سلطانی، حاج‌ آقا رضا بهاءالدینی و آقای مجاهدی خواند. جلد اول‌ كفایه‌ را نزد آیت‌الله‌ مرعشی و جلد دوم‌ را نزد آیت‌الله‌ گلپایگانی و بخش‌ حكمت‌ منظومه‌ را نزد آیت‌الله‌ سید محمد حسین‌ طباطبایی به‌ اتمام‌ رساند. در درسهای خصوصی علامه‌ طباطبایی كه‌ در شبهای پنج‌شنبه‌ و جمعه‌ تشكیل‌ می‌شد شركت‌ میكرد و بخشی از كتاب‌ اسفار و كتاب‌ تمهید القواعد و چند جلد از بحارالانوار و منطق‌ شفا را در آنجا فرا گرفت‌.
وی در درسهای خارج‌ فقه‌ و اصول‌ آیت‌الله‌ بروجردی(ره‌) و در درس‌ خارج‌ اصول‌ امام‌ خمینی(ره‌) شركت‌ می‌نمود. بعدها كه‌ درس‌ خارج‌ فقه‌ امام‌(ره‌) نیز تشكیل‌ شد، در آن‌ شركت‌ می‌جست‌.
آیت‌الله‌ امینی در طی این‌ سالها با طلاب‌ فاضل‌ بسیاری رابطه‌ دوستی و رفاقت‌ داشت‌ و دروس‌ آموخته‌ را مباحثه‌ میكرد كه‌ از جمله‌ آنها آقایان‌ سید كمال‌ الدین‌ موسوی، شیخ‌ ابوالقاسم‌ محمدی، شیخ‌ عبدالله‌ جوادی آملی و شیخ‌ عباس‌ ایزدی را می‌توان‌ نام‌ برد. وی در سالهای تحصیل‌ خود از امر تدریس‌ نیز غافل‌ نماند و بسیاری از كتب‌ درسی را تدریس‌ می‌كرد.

فعاليتهاي‌ علمي‌ و فرهنگي‌


فعاليتهاي‌ علمي‌ و فرهنگي‌ آيت‌الله‌ اميني‌ فراوان‌ است‌. از جمله‌ مي‌توان‌ به‌ سفرهاي‌ تبليغي‌ او در مناطق‌ مختلف‌ كشور اشاره‌ كرد. همچنين‌ معظم‌ له‌ در بسياري‌ از سمينارهاي‌ علمي‌ داخل‌ و خارج‌ كشور حضور داشته‌ و به‌ ايراد سخن‌ پرداخته‌ است‌ كه‌ برخي‌ از آنان‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌.
او در سال‌ 1344 كتاب‌ «دادگستر جهان‌» را نوشت‌. اين‌ كتاب‌ در زماني‌ به‌ چاپ‌ رسيد كه‌ حملات‌ دشمن‌ به‌ مسأله‌ مهدويت‌ بسيار بود و بسياري‌ از جوانان‌ مي‌خواستند با زندگي‌ حجّت‌ دوازدهم‌ آشنا شوند.

برخی از تأليفات‌ آيت‌الله‌ امينی
1. بررسي‌ مسائل‌ كلي‌ امامت‌؛
2. همه‌ بايد بدانند؛
3. بانوی نمونه اسلام فاطمه زهرا (سلام الله عليها)؛
4. اسلام‌ و تمدن‌ غرب‌؛
5. آموزش‌ دين‌ (4 جلد)؛
6. آيين‌ همسرداری؛
7. آيين‌ تربيت‌؛
8. خودسازی؛
9. دروس‌، من‌ الثقافة‌ الاسلامية‌؛
10. انتخاب‌ همسر؛
11. اسلام‌ و تعليم‌ و تربيت‌؛
12. آشنايي‌ با مسائل‌ كلی اسلام‌؛
13. وحي‌ در اديان‌ آسماني‌؛
14. در كنفرانسها؛
15. تعليمات‌ ديني‌ دورة‌ ابتدايی و راهنمایی تحصیلی.
16. الگوهای فضیلت‌؛
17. خداشناسی؛
18. پيامبرشناسی و پيامبر اسلام‌؛
19. زن‌ در اسلام‌؛
20. آشنایی با مسائل‌ كلی اسلام‌؛
21. نماز نور چشم پیامبر اعظم(ص)؛
22. همه باید بدانند؛
23. مهمترین واجب فراموش شده؛
24. دادگستر جهان؛
25. امامت و امامان علیهم السلام؛
26. تربیت.
27. پرتوی از اسلام
28. گفتارهای اخلاقی و اجتماعی
29. جهاد با نفس
30. انضباط اقتصادی

تدریس
كتاب هاى سطح فقه و اصول، فلسفه و كلام را در حوزه، تدريس كردم.

در اوائل پيروزى انقلاب، با توجّه به اسلامى بودن نظام، توجّه همگان بويژه فرهنگيان و دانشجويان براى شناخت صحيح آراء اسلامى به سوى حوزه علميه جلب شد. نظر اسلام را در همه چيز حتى ورزش و كشتى خواستار بودند و با حرص و ولع پى گيرى مى كردند. اين تقاضا در بين مسئولين آموزش و پرورش و دانشگاهيان بيشتر مشاهده مى شد. ولى متأسفانه حوزه علميه در آن زمان براى پاسخگويى بدين نيازها آمادگى كامل نداشت ، چون جزء برنامه رسمى حوزه نبود. تأمين اين نياز ضرورى و فورى به دو چيز نياز داشت يكى مطالعه و تحقيق در علوم مربوطه و تهيه متون لازم . ديگرى مسافرت به شهرهاى مختلف ايران و شركت در سمينارها و جلسات فرهنگى جهت عرضه مطالب به علاقه مندان و پاسخگويى به پرسشهاى گوناگون آنها، و احياناً سفر به كشورهاى خارجى به همين منظور و انجام اين مسئوليت هاى جديد با ادامه درس و بحث هاى حوزوى چندان سازگار نبود. ناچار بايد يكى از اين دو امر انتخاب مى شد:

ادامه درس و بحث حوزوى كه امرى ضرورى بود يا رها كردن بحث هاى حوزوى و صرف همه اوقات در تأمين نيازهاى جديد. اكثر فضلاء روش اول را انتخاب كردند، ولى من روش دوم را لازم تر ديدم و برگزيدم. بدين علت كه احساس كردم حوزه علميه از لحاظ استاد كمبودى ندارد، در صورتى كه تأمين نيازهاى فرهنگى جديد امرى ضرورى تر مى باشد، بويژه مسائل تعليم و تربيت ، جوانان و خانواده. در همين راستا اكثر اوقاتم را صرف مطالعه در مسائل جديد، تأليف كتاب هاى مورد نياز، مسافرت به شهرهاى مختلف ايران ، سخنرانى در مجامع فرهنگى و پاسخگويى به سؤالات مربوطه كردم. و در همين رابطه سفرهاى فراوانى به كشورهاى خارجى و حضور در سمينارها، دانشگاه ها و مجامع فرهنگى داشتم . كه زمان آن ها غالباً كمتر از پانزده روز نبود و گاهى به بيش از چهل روز مى كشيد. و از انتخاب اين روش پشيمان نيستم.

جلسات پر بركت علامه طباطبايى


اين جلسه شب هاى پنجشنبه و جمعه و به طور سيار در منزل افراد تشكيل مى شد. شركت كنندگان عبارت بودند از: آقايان: شيخ حسينعلى منتظرى ، شيخ مرتضى مطهرى، سيد محمد بهشتى، سيد عباس ابوترابى قزوينى ، شيخ عبدالكريم نيرى ، شيخ ناصر مكارم شيرازى ، شيخ جعفر سبحانى ، شيخ عباس ايزدى نجف آبادى ، شيخ على اصغر علامه تهرانى ، شيخ على قدوسى نهاوندى، سيد مرتضى جزائرى تهرانى ، شيخ عبدالحميد شربيانى، شيخ محمد تقى مصباح يزدى، شيخ عبدالله جوادى آملى، شيخ حسن حسن زاده آملى، شيخ مهدى حائرى تهرانى، شيخ يحيى انصارى شيرازى، شيخ ابوالقاسم محجوب شيرازى، شيخ اسماعيل صائنى ، اويسى قزوينى ، محمد مفتح همدانى . جلسه بسيار سودمند و پربركتى بود. مطالب گوناگون فلسفى، عرفانى، اخلاقى، تفسيرى، علمى ، حديثى، تاريخى ، فقهى و... مطرح و به طور دقيق مورد بررسى قرار مى گرفت. يكى از نتايج اين جلسات تأليف كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم بود كه با پاورقى هاى محققانه شهيد مطهرى و در پنج مجلد به چاپ رسيد. جلسه مذكور سال ها و حتى تا اواخر عمر علامه ادامه داشت، ولى افراد شركت كننده تغيير مى كردند. بنده نيز از آغاز تا نهايت به طور مرتب در جلسات شركت مى كردم و آن را يكى از توفيقات الهى مى دانم .

زندگی سیاسی (از زبان آیت الله امینی)


در سال 1341 شمسى در جلسه اى سرّى شركت كردم كه اعضاى آن، آقايان: حاج شيخ عبدالرّحيم ربّانى شيرازى، شيخ على مشكينى، شيخ على قدّوسى، شيخ حسينعلى منتظرى، شيخ محمد تقى مصباح يزدى ، شيخ مهدى حائرى تهرانى ، شيخ على اكبر هاشمى رفسنجانى و شيخ احمد آذرى قمى و سيد محمد خامنه اى و سيد على خامنه اى بودند.
اساس نامه ، مفصّلى داشت و اهدافى را كه دنبال مى كرد به قرار زير بود:
1. اصلاح حوزهء علميّهء قم؛
2. تبليغ اسلام؛
3. امر به معروف و نهى از منكر؛
4. سعى در اجراى احكام سياسى، اجتماعى و اقتصادى اسلام.

جلسه كاملاً سرّى و منظّم بود و مسئوليّت ها بين افراد تقسيم شده بود. بعدها همين جلسه هستهء مركزى جامعهء مدرّسين راتشكيل داد.

در سال 1342 شمسى كه مبارزات ضدّ رژيم پهلوى شروع شد، تشكّل مذكور بدون اين كه خودش را به صورت يك جمعيّت متشكّل معرّفى كند با جدّيّت تمام در خدمت امام خمينى(قدس سره) بود و از او حمايت مى كرد. در چاپ و نشر اعلاميه ها، در تشويق علما و مراجع براى همكارى ، تشويق مردم به اعتصاب ، در مسافرت به شهرستان ها، در اعزام طلاّب به شهرستان ها، در تشويق مدرّسان به امضاى اعلاميه ها، جدّى و فعّال بودند. بنده نيز در اين تشكّل و گاهى به تنهايى انجام وظيفه مى كردم.

بعد از بازداشت امام خمينى در پانزدهم خرداد 1342 نيز در روشن كردن افكار مردم و تشويق مراجع و علماى قم و شهرستان ها نيز فعّال بودم . همين تشكّل بعد از تبعيد امام به تركيه و بعداً به نجف اشرف ، مسئوليّت ارتباط امام با مردم وهدايت مردم و گرم نگه داشتن ميدان مبارزه را بر عهده داشت. در همهء اين مراحل بنده هم مانند ساير آقايان فعّال بودم.

بعد از بازداشت امام در پانزدهم خرداد 1342 و هجرت جمعى از علماى بزرگ به تهران براى آزاد كردن حضرت امام، بنده نيز به تهران رفتم و در جمع آنان فعّال بودم. در دعوت به تشكيل جلسات مشترك، درتشويق آنان به اقدامات مناسب، در تهيّهء اطلاعيه ها، در تشويق به توقّف در تهران و اقدامات لازم براى آزادى امام و پيش گيرى از تبعيد و ادامهء زندان و اعدام احتمالى امام ، نقش فعّالى داشتم.

يكى از يازده نفرى بودم كه بعد از وفات آية الله حكيم اعلاميهء مرجعيّت امام خمينى را امضا كردند. زمانى كه امام از نجف اشرف به پاريس تشريف برد به پاريس رفتم و با امام در بارهء حوادث ايران ملاقات و گفتگو داشتم.

بعد از پيروزى انقلاب همراه با اعضاى جامعهء مدرّسين يا به تنهايى، در خدمت امام و انقلاب بودم. پانزده روز بعد ازپيروزى انقلاب از سوى امام مأموريّت يافتم كه به استان هرمزگان بروم و به امور نهادهاى نوپا و اوضاع ارتش و ادارات بندرعبّاس ، جزيرهء كيش و ديگر جزاير استان و وضع علماى اهل سنّت و حوزه هاى علميّه رسيدگى كنم. از اين رو، چندماه در آن جا توقّف كردم و در بين طلاّب و علماى اهل سنّت مبلغى تقسيم نمودم كه بعد از آن به دستور امام به صورت شهريّهء مستمر در آمد.

بعد از مراجعت از هرمزگان بار ديگر از سوى حضرت امام مأمور شدم به استان مازندران به ويژه تركمن صحرا بروم و به امور آن جا رسيدگى كنم و به دستور امام اوّلين شهريّهء رسمى را به طلاّب و علماى اهل سنّت پرداختم. براى اجراى فرمان عفو امام سفرى به همدان، ملاير و نهاوند و مأموريّت ديگرى نيز به نائين داشتم.

سه دورهء هشت ساله، به نمايندگى مجلس خبرگان رهبرى از استان چهارمحال و بختيارى انتخاب شدم . در مقام نائب رئيسى و در كميسيون ها و در اداره دبيرخانه خبرگان انجام وظيفه كردم و فعال بودم . ولى در دورهء چهارم ، با همه اصرارى كه دوستان ، در كانديداتورى از تهران داشتند به عللى كه مهمترين آنها عدم قدرت بر انجام وظيفه بود امتناع ورزيدم و از الطافشان تشكر مى كنم .

علاوه بر اين ها، عضو هيئت امناى دانشگاه امام صادق(ع) عضو هيئت امناى مجمع جهانى علوم اسلامى طلاّب غيرايرانى ، عضو هيئت علمى و برنامه ريزى مجمع جهانى علوم اسلامى بودم و در جامعهء مدرّسين حوزهء علميّهء قم كه يك نهاد علمى ـ سياسى است، چه قبل از پيروزى انقلاب و چه بعد از آن، همواره يك عضو فعّال بوده ام. مدّت ها به عنوان دبير و گاهى به عنوان نايب رئيس به قدر وسع و توانايى انجام وظيفه مى كردم و نيز مسئول بخش فرهنگى اين نهاد بودم.

در طول فعّاليّت هاى سياسى، اجتماعى ، چه در جامعهء مدرّسين يا غير آن ، همواره فردى آزاد و معتدل بوده ام و سعى كرده ام از مرز حق تجاوز نكنم، از افراط و تفريطها و گروه گرايى ها و جناح بازى ها خوددارى كرده ام. در تعريف و تمجيد يا انتقاد از شخصيّت هاى روحانى و سياسى نيز سعى كرده ام از مرز حق تجاوز نكنم.

از ارديبهشت 1371 به دستور مقام معظّم رهبرى آية الله خامنه اى ـ مدّظلّه العالى ـ به امامت جمعه شهر قم منصوب شدم و به اتفاق آية الله مشكينى و آية الله جوادى آملى ، هر سه هفته يك مرتبه، به نوبت نماز جمعه قم را اقامه مى كنيم كه بعد از ارتحال آية الله مشكينى(قدس سره) با انتصاب آيةالله استادى به امامت جمعه قم، همين نوبت ادامه دارد. در مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز عضويّت دارم.

اكثر اوقاتِ من به مطالعه، تحقيق، نگارش كتاب، نظارت بر تحقيقات دبيرخانه خبرگان و ادارهء دبيرخانه، شركت درسمينارهاى علمى و فرهنگى صرف مى شد.

يكى از توفيقات من اين بوده كه براى تبليغ اسلام و تبيين ارزش هاى جمهورى اسلامى ايران و روشن كردن افكارعمومى و دفاع از حكومت اسلامى به چند كشور خارجى سفر كرده ام و در بعضى سمينارها و كنگره ها و مجامع علمى شركت نموده ام و با لطف خدا موفق بوده ام كه مى توان به كشورهاى نيجريه ، ساحل عاج ، گابون، سرالئون، گينه ، اتيوپى، غنا، زيمباوه، كنيا، اوگاندا، اندونزى، بنگلادش، تايلند، سوريه، سريلانكا، هندوستان، پاكستان، چين، مالزى ، سنگاپور، استراليا، زلاندنو، فرانسه، انگلستان، ايرلند، اتريش، آلمان ، كانادا و ژاپن اشاره كرد.

دركلّيّهء سفرهاى خارج از كشور از لحاظ فرهنگى وسياسى موفق بودم واين سفرها متناسب با هزينهء در نظر گرفته شده كه نسبتاً كم بود، به حال اسلام و انقلاب مفيد بود.

برخی از مسؤوليتهای آیت الله امینی
1. نماينده‌ امام‌(ره‌) در امور استان‌ هرمزگان‌؛
2. نماينده‌ امام‌(ره‌) در امور استان‌ مازنداران‌؛
3. نماينده‌ امام‌(ره‌) در اجراي‌ فرمان‌ عفو در همدان‌، ملاير و نهاوند؛
4. عضويت‌ در شورای بازنگری قانون‌ اساسی با حكم‌ امام‌(ره‌)؛
5. سه‌ دوره‌ نمايندگی در مجلس‌ خبرگان‌ از چهار محال‌ و بختياری؛
6. نايب‌ رئيس‌ مجلس‌ خبرگان‌؛
7. رياست‌ دبيرخانه مجلس‌ خبرگان‌؛
8. عضويت‌ در هيأت‌ امناي‌ دانشگاه‌ امام‌ صادق‌ و مجمع‌ جهانی علوم‌ اسلامی؛
9. عضويت‌ در جامعه‌ مدرسين‌ حوزه‌ علميه‌ قم‌؛
10. امام‌ جمعه‌ شهر قم‌ با حكم‌ مقام‌ معظم‌ رهبري‌ از سال 1371 تا كنون؛
آيت‌الله‌ امينی هم‌ اكنون‌ امام‌ جمعه‌ شهر قم‌ است‌ و بيشتر اوقات‌ او به‌ فعاليت‌ در دبيرخانه‌ مجلس‌ خبرگان‌ سپری مي‌شود.

 

 

 

 

دانشمندان

محمد حسن عالم نجف آبادي


استاد يگانه حوزه علميه ي اصفهان آيت الله محمد حسن عالم در نجف آباد ديده به جهان گشود. پس از پيمودن علوم مقدماتي به اصفهان رفت و به محضر درس حضرات آيات و حجج اسلام: سيد محمد باقر درچه اي، حاج ميرزا بديع درب امامي، آخوند ملا محمد حسين کرماني، ملا محمد کاشاني معروف به آخوند کاشي، جهانگير خان قشقايي و جمعي ديگر از علماء حاضر شد. سپس به نجف اشرف عزيمت نمود و از محضر مراجع بزرگ وقت: آخوند خراساني و محمد کاظم يزدي کسب فيض نمود و به درجه اجتهاد و مقامات و کمالات علمي و معنوي دست يافت. پس از چندي به اصفهان بازگشت و از مدرسين، مجتهدين، فقها ء مشهور و ائمه جماعت مورد وثوق عام و خاص گرديد به صورتي که مورد احترام اقشار مردم اصفهان بود.
او سال ها در مدرسه جدّه تدريس فقه و اصول مي نمود. جمع زيادي از فضلاء و دانشمندان نيز که بعداً خود صاحب مقامات بالايي شدند از شاگردان او مي باشند.
از توفيقات و الطاف پروردگار در حق او اين بود که موفق شد بيش از بيست دوره شرح لمعه شهيدين را در حوزه علميه اصفهان تدريس نمايد، در حالي که هر دوره آن حداقل چهار سال طول مي کشد،اگر روزي دو درس هم گفته شود تقريباً دو سال طول مي کشد تا به پايان برسد. اکثر علماء و دانشمنداني که آن وقت در حوزه علميه اصفهان تحصيل مي کرده اند از محضر درس اين عالم يگانه و فقيه گرانمايه بهره مند گرديده اند. مرحوم شيخ محمد حسن عالم، داماد آيت الله مير سيد محمد مدرس نجف آبادي مي باشد.
صاحب عنوان در شب سه شنبه 18 ربيع الاول سال 1384هـ.ق از دار دنيا رفت و به جوار رحمت حق پوست و در بقعه تکيه کازروني، در تخت پولاد اصفهان به خاک سپرده شد . خدايش رحمت کند.

برخي از شاگردان او عبارتند از :
آيات و حجج اسلام: حسينعلي منتظري، ابراهيم اميني، محمد علي احمديان، سيد روح الله خاتمي، نصرالله قضائي معروف به امام نجف آبادي، حيدر علي محقق اصفهاني، ابو طالب مصطفايي، سيد جعفر طباطبايي نجف آبادي چشمه اي، اسدالله صفر نور اللهي نجف آبادي، نعمت الله صالحي نجف آبادي (خواهر زاده ايشان)، ابراهيم رياضي، سيد جواد سجّادي، محمد حبيب اللهي نجف آبادي، نويسنده توانا ابوالقاسم پاينده، سيد ابراهيم ابطحي و سيد محمود مدرس نجف آبادي.
آيت الله منتظري مي فرمايند:«مرحوم آيت الله عالم نجف آبادي در زندگي من بسيار تأثير داشت. مقداري شرح لمعه، معالم، قوانين، رسائل و مکاسب، و... را نزد ايشان خواندم. اهل زهد و تقوا بود. وجوهات را خرج زندگي خودش نمي کرد، با اين که مرجع وجوهات بود مع ذلک آنها را مي گرفت و بين طلبه ها و نيازمندان تقسيم مي کرد. تا اين آخر هم که پيرمرد شده بود از پول منبر زندگي خود را مي گذراند.
ايشان استاد نسبتاً منظمي بود که در مدرسه جده ي بزرگ داشتيم. شنيدم ايشان 60 سال شر ح لمعه را درس گفته. نقل مي کردند مرحوم آيت الله احمد خوانساري پيش ايشان شرح لمعه را خوانده بود.
او در مصرف وجوهات زياد احتياط مي کرد. به ايشان گفتم: «قد يکون الاحتياط » يعني گاهي احتياط آن است که احتياط نکنيد. وقتي به نجف رفته بود، آيت الله سيد ابوالحسن به او وکالت داد، که هر کجا وجوهات را مي گيرد مصرف کند. وقتي سيد ابوالحسن رحلت کرد من رفتم اصفهان، ايشان به من گفت از وجوهات مصرف نمي کنم زيرا سيد ابوالحسن گفته است وجوهات را به طلبه ها بدهم، من به آقاي بروجردي پيام ايشان را رساندم. آقاي بروجردي از زماني که مرحوم عالم در نجف بودند و بر اثر تربت سيد الشهداء شفا يافته بودند ايشان را مي شناختند. آقاي بروجردي فرمودند بگوييد اجازه داريد وجوهات را به طلاب متقي بدهيد و من پيام آقاي بروجردي را به مرحوم عالم رساندم و دوباره سال بعد به اصفهان رفتم ايشان فرمودند آقاي بروجردي فرمودند که من وجوهات را را به طلبه هاي متقي بدهم در حالي که طلبه ها غيبت مي کنند و من امسال فقط سه تومان به سيد محمود مدرس نجف آبادي داده ام و به ملا هاشم و بعد دوباره به آقاي بروجردي پيام ايشان را رساندم آقاي بروجردي به من گفت نمي دانستم ايشان وسواس دارند بگوييد هر کسي طلبه است به او بدهيد.
در هر صورت مرحوم عالم نجف آبادي مورد اعتماد مردم و اهل بازار بود و در نماز جماعت او زياد شرکت مي کردند و ما چهار سال پشت سر او نماز خوانديم. در اين اواخر فراموشي پيدا کرده بود حتي مرا هم نمي شناخت پسرش مي گفت مرا هم نمي شناسد ولي اوقات نماز را تشخيص مي دهد».
آيت الله اميني درباره ي استادش شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي مي گويد:
«مرحوم شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي مردي پاک، زاهد، خوش اخلاق و مهربان بود به آنچه مي گفت عمل مي کرد. يکي از مجتهدين و علماي بزرگ بود.منبر مي رفت و از راه منبر ارتزاق مي کردو سهم امام را اصلاً مصرف نمي کرد چون بر خلاف اجتهاد خودش بود حتي مرحوم حاج سيد جلال گلپايگاني که در نجف بود به ايشان نوشته بود مصرف کنيد ولي ايشان باز هم از مصرف سهم امام خود داري مي کردند. او با زندگي بسيار ساده در حال قناعت و زهد ساخت. به طلاب هم غالباً سفارش مي کرد اهل تجمّل نباشند و ساده زندگي کنند و خودش نيز همين طور بود، در منزل محقر و ساده زندگي مي کرد و تا آخر عمر هم در همان منزل زندگي کرد»
حجت الاسلام والمسلمين شيخ مصطفايي نجف آبادي در باره ي استاد خود شيخ محمد حسن عالم مي فرمايد:
«او از اوتاد بود واگر کسي يک ساعت در محضر او بود عوض مي شد هنگامي که مي خواست پول به طلبه ها بدهد با من مشورت مي کرد و بعد استخاره مي کرد ايشان با من عقد اُخوت (برادري) بسته بود که هر کدام به بهشت رفتيم ديگري را هم ببريم و هر کدام زنده مانديم براي ديگري طلب مغفرت نماييم.»
داستان شفا يافتن:
آيت الله شيخ محمد حسن نجف آبادي با تربت سيد الشهداء
آيت الله نعمت الله صالحي نجف آبادي درباره دايي خود شيخ محمد حسن عالم چنين مي گويد:
«يکي از ثمرات و برکاتي که خداوند عالم در عوض شهادت امام حسين «ع» به وي داد اين است که تربت آن حضرت را وسيله ي شفاي بيماران قرار داده است.»
ما در اينجا از آن همه رواياتي که در باب وارد شده مي گذريم و به نقل يک حکايت اکتفا مي کنيم.
عالم زاهد مرحوم حاج شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي قدس سره (دايي اينجاب) نقل فرمودند:
«من در زمان مرجعيت مرحوم آيت الله آخوند خراساني قدس سره، در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم مريض شدم و اين بيماري مدتي طول کشيد و پرستاري مرا بعضي از طلاب در همان حجره ي مدرسه به عهده داشتند. پس از چندي بيماري من به قدري شديد شد که اطباء از شفا يافتنم مايوس شدند و ديگر براي معالجه ام نيامدند و من در حال شدت تب گاهي بيهوش مي شدم و گاهي به هوش مي آمدم. يکي از رفقا که مرا پرستاري مي کرد شنيده بود که عالم زاهد آيت الله حاج آقا علي محمد نجف آبادي قدس سره مقداري از تربيت اصل حضرت سيد الشهدا«ع» را دارد. او به منزل معظم له رفته و از وي خواسته بود که قدري از آن تربت را بدهد که به من بخورانند تا شفاء يابم. ايشان فرموده بود به قدر يک عدس تربت دارم و آن را گذاشته ام تا بعد از مرگم در کفنم بگذارند. آن آقا ناراحت شد و گفت بود: حالا که ما از همه جا مأيوس شده و به شما پناه آورده ايم شما هم از دادن تربيت خود داري مي کنيد اين بيمار در حال احتضار است و مي ميرد. مرحوم آيت الله آقاي حاج علي محمد دلش به حال بيمار سوخته و قدري از آن تربيت را که از جان خودش عزيز تر مي داشت به آن شخص داده بود. تربت را با آداب مخصوصي که وارد شده در آب حل کرده و به حلق من ريخته بودند من که در حال بيهوشي به سر مي بردم ناگهان چشمان خود را باز کرده ديدم رفقا اطراف بسترم نشسته اند. خوب دقيق شدم و آنان را شناختم. قصه ي تربت را که به حلق من ريخته بودند برايم شرح دادند. من کم کم در خود احساس نيرو و نشاط کردم و حرکتي به خود داده نشستم. ديدم نشاط بيشتري دارم برخاستم و ايستادم و چون يقين کردم که به برکت تربت مقدس امام حسين «ع» شفا يافته ام حال خوشي پيدا کردم و به رفقا گفتم بدون مجامله از شما خواهش کنم از حجره بيرون برويد چون مي خواهم زيارت عاشورا بخوانم رفقا از حجره بيرون رفتند من درب حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشي که قابل وصف کردن نيست مشغول خواندن زيارت حضرت سيد الشهداء «ع»شدم».
مرحوم آقاي حاج شيخ محمد حسن عالم قدس سره اين داستان را با حال گريه نقل مي کردند، به طوري که گاهي گريه سخنان معظم له را قطع مي کرد.
قصه ي شفا يافتن مرحوم آقاي حاج شيخ قدس سره، به وسيله ي تربت مقدس امام حسين«ع» در نجف اشرف به طوري شايع شد که در آن محيط علمي همه جا نقل محافل و نُقل مجالس گشته بود و براي مدت زيادي در خاطره ها مانده بود. حتي در زماني که مرحوم آيت الله بروجردي قدس سره هنوز در قم هجرت نفرموده بودند يکي از علماء بزرگ اصفهان در بروجرد به محضر ايشان رفته و ضمن مذاکراتي که درباره ي علماء اصفهان شده بود نام مرحوم حجت الاسلام آقاي شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي را برده و از معظم له پرسيده بود: شما ايشان را مي شناسيد؟ فرموده بودند: «آري خوب مي شناسيم ايشان همان کسي هستند که در زمان تحصيل ما در نجف اشرف به وسيله ي تربت حضرت سيد الشهداء شفا يافتند.»
خداوند ايشان را با آن حضرت محشور گرداند.
تأليفات آيت الله عالم نجف آبادي :
1-تقريرات فقهي و اصولي اساتيدش که چاپ نشده .
2- «فضيله السيادة و فضائل السادات»پيرامون سادات و احاديثي درباره آنها که به طبع رسيده است. لازم به توضيح است صاحب کتاب «سادات اصفهان»مي فرمايد:«تمام سادات اصفهان خود را رهين شيخ محمد حسن عالم نجف آبادي مي دانند که کتاب «فضيله السيادة»را نوشته است و در آن اين قشر را به وظايفشان آشنا کرده و ديگران را به احترام سادات هشدار داده است.»

**************************


احمد عابدینی


( ملیت: ایرانی قرن:15)
احمد عابدینی محل تولد : نجف آباد شهرت تابعیت : ایران تاریخ تولد : 1338/1/1 زندگینامه علمی اینجانب احمد عابدینی فرزند یدالله متولد 1338 در نجف آباد اصفهان در خانواده ای کشاورز متولّد شدم از طرف مادرم نسبم به مرحوم آیةالله میر سیّدعلی آیت نجف آبادی می رسد. به همین جهت مادر و دایی هایم که نوادگان مرحوم میر سیّدعلی بودند به درس خواندن من اصرار داشتند، از جهت دیگر کشاورزی و رسیدگی به اموری از این قبیل مطرح بود به همین جهت معمولاً درس خواندن منحصر به مدرسه بود و بیشتر وقت خارج از مدرسه به کمک پدر در امر کشاورزی می گذشت معمولاً شبهای زمستان را در جلسات قرآن و حضور در مسجد و خواندن مقدمات صرف کردم. در سال 1356 دیپلم گرفتم و در کنکور شرکت کردم و پس از قبولی در دانشگاه در رشته فیزیک به تحصیل پرداختم. در همان تابستان اولین کلاس آموزش قرآن را تشکیل دادم و تمامی دوستانی که با هم درس می خواندیم و دیپلم گرفتیم در آن کلاس شرکت کردند و روخوانی قرآن را فرا گرفتند. پس از ورود به دانشگاه نیز بنده خود را به دفاع از قرآن و اسلام می دانستم.

جو خاص آن زمان و وجود جوانان فراوانی که کمونیست شده بودند و بنده و دوستانم با آنان بحث می کردیم و نا توانی از پاسخ به شبهات آنان، نیاز به خواندن فلسفه را برایمان یقینی ساخت ولی مبارزه با شاه به شکلهای گوناگون از جمله تشکیل نمایشگاه های کتاب در شهرهای مختلف از جمله شهرهای استان چهارمحال و تدارک تظاهرات و نیز درسهای دانشگاه فرصت پرداختن به فلسفه را از ما گرفت با پیروزی انقلاب و افتادن بیشتر دانشگاه ها به دست کمونیستها و التقاتیها به منظور انقلاب فرهنگی، دانشگاه تعطیل شد و بنده فرصت را برای فلسفه خواندن غنیمت شمردم با چند تن از دوستان خدمت مرحوم آیةالله ایزدی امام جمعه نجف آباد که از شاگردان خاص مرحوم آیةالله علامه طباطبائی و از هم دوره ای های مرحوم شهید مطهری بود رسیدیم و تقاضای فلسفه کردیم و ایشان نپذیرفت و فهم فلسفه را منوط به خواندن منطق دانست. از روی ناچاری به قم رفتیم که روز ورود به قم مصادف شد با حمله عراق به ایران. در درسهای فلسفه نظیر منظومه شرکت می کردیم ولی کامل نمی فهمیدیم، یکی از استادان حاضر شد تنها پنجشنبه ها چهار ساعت برایمان فلسفه بگوید که باز مناسب نبود و ذهنمان کشش نداشت. شروع جنگ و بی برنامگی ما و تعطیل شدن هر روزی درسهای حوزه و بی پولی و ... دوباره ما را به نجف آباد کشاند این بار استاد حاضر شد برای ما بدایة الحکمه بگوید و ما نیز تصمیم به خواندن منطق گرفتیم و منطق مظفر را شروع کردیم. کم کم برای فهمیدن درست عربی به خواندن کتابهای مقدماتی صرف و نحو مشتاق شدیم و کم کم دروس حوزوی را به سبکی که طلاب می خواندند شروع کردیم، ولی بنده با سرعت بیشتر و اشتیاق فراوان آنها را بسیار زودتر از دیگران به پایان بردم.

برخی کتابها را با استاد خواندم و برخی را خودم مطالعه کردم، برخی را با مباحثه و برخی را ضمن تدریس فرا گرفتم. از جمله اساتیدمان مرحوم شیخ محمّدعلی صفر نورالله بود که هدایه، عوامل ملامحسن، مقداری سیوطی و مغنی و مقداری تحریرالوسیله را نزد او خواندم. در عرض این دروس، بدایةالحکمه، منطق مظفر، مقداری اصول فلسفه و روش رئالیسم با مقداری نهایةالحکمه را نزد مرحوم آیةالله ایزدی فرا گرفتم. نجف آباد برایم بسیار مناسب و خوب بود زیرا برخی درسها را که نمی توانستم شرکت کنم دوستانم برایم نوار می گرفتند و آن را گوش می دادم هرگاه خبردار می شدیم که عملیات است و جبهه رفتن لازم است با توافق یکدیگر درس را تعطیل می کردیم و پس از بازگشت از جبهه از همانجا شروع می کردیم. در سال 1361 دوباره به قم وارد شدم و در ایام تحصیل با عشق و علاقه به درس خواندن پرداختم. بقیه اصول و لمعه را نزد آقایان کوه کمره ای، احمدی میانجی، محامی، و مرحوم وجدانی فخر خواندم و در همان زمان سیوطی و هدایه را تدریس کردم و بعد به رسائل و مکاسب مشغول شدم و از درسهای آقایان اعتمادی تهرانی و مرحوم پایانی و مرحوم ستوده استفاده کردم و کفایتین را تنها نزد مرحوم آیةالله ستوده خواندم.

در طی این مدت تلاش کردم در درس منظومه آیةالله انصاری شیرازی و صبح های زود در درس اسفار جلد 9 آیةالله جوادی شرکت کنم. زمانی که در نجف آباد بودم گاهی در درس تفسیر آیةالله ایزدی شرکت می کردم ولی این شرکت مرتب نبود اما در قم پس از اینکه حضرت آیةالله جوادی آملی تفسیر قرآن را در مسجد محمدیه شروع کردند در آن شرکت کردم، کم کم جمعیّت زیاد شد و درس به مسجد اعظم انتقال یافت و بنده همچنان در آن شرکت می کردم. بالاخره در خرداد 1365 دروس سطح کاملاً تمام شد و در امتحان کفایه شرکت کردم در واقع شروع رسمی طلبگی بنده اواخر شهریور 1359 بود که تا خرداد 1365 که حدود 6 سال میباشد طول کشید. بنده علاوه بر درسهای رسمی حوزه که امروزه طی 10 سال می خوانند مقدار زیادی فلسفه و تفسیر نیز اندوخته داشتم و با طلاب مباحثه کرده بودم. از خاطرات به یاد ماندنی آن دوران یکی آنکه شبی هنگام مباحثه کفایه به دوستان گفتم هرجا مطلب مشکل است و خود صاحب کفایه نمی فهمد می گوید خالی از دقت نیست، دقت کن و ... در اثر همین توهین به ایشان یک مرتبه تیز فهمیم از بین رفت و فردای آن روز هرچه کردم متن کفایه را نمی فهمیدم. فردا شب در سر مباحثه پیش دوستان خود به گناه خود اعتراف کردم و در حرم حضرت معصومه (س)نیز توبه و انابه کردم تا مقداری از آن فهم و حافظه برگشت ولی خوب روشن است که پارچه کثیفِ شسته شده هیچ گاه مثل پارچه نظیف نیست. از آن زمان تصمیم گرفتم به علما و بزرگان اهانت نکنم و به جای اتهام به آنان فهم خود را مورد اتهام قرار دهم.

از خاطرات آن دوران اینکه گروهی بودیم که در تمام درسها تلاش می کردیم قبل از درسها پیش مطالعه کنیم و به همین جهت تنها خارج درس را گوش میدادیم و نیازی نمی دیدیم که تطبیق مطالب با متن را گوش دهیم و به همین جهت از درس خارج می شدیم، روزی مرحوم آیةالله پایانی در ضمن توضیح خارج مکاسب به برخی غلطهای چاپی کتاب اشاره کرد و فرمود می خواهم کسانی که تطبیق با متن را نمی نشینند به درد سر نیفتند از اینکه استاد کار مارا به رسمیت شمرده بود خوشحال بودیم. در تابستانها و ایام تعطیل دروس، برنامه های دیگری داشتیم. تابستان 1356 قبلاً بیان شد. تابستان 1357 را در شهر کرد صرف کردیم. در آن وقت و در ایام تعطیل دانشگاه در جاهای مختلف نمایشگاه کتاب می زدیم. تابستان 1358 را در جهاد سازندگی استان چهارمحال و بختیاری شهرستان جونقان و روستاهای اطراف آن به سر بردم و به کارهای فرهنگی و عمرانی اشتغال داشتم. تابستان سال 1359 در بخش اردل و نوقان و روستاهای آن به کارهای فرهنگی و عمرانی اشتغال داشتم. پس از شروع جنگ بیشتر تابستانها یا ایام تعطیل یا ایّام عملیات در جبهه می گذشت. تابستان سال 1360 به سر پل ذهاب رفتیم ، خوب به یاد دارم که صبح زود هوا هنوز تاریک بود و ما سه نفر طلبه در کوچه های کرمانشاه قدم می زدیم تا به ستاد اعزام نیرو برسیم که خبر شهادت 72 تن را از رادیو شنیدیم و خبر شهادت رجائی و باهنر را نیز در سر پل ذهاب و قبل از عملیّات معروف بازی دراز شنیدیم. تلاش می شد اوقاتمان در جبهه به بطالت نگذرد ، مباحثه تحریر الوسیله، حفظ قرآن، خواندن کتابهایی نظیر پرواز در ملکوت از امام امت محصول تلاش آن دوره است. اگرچه اکنون که به گذشته ها می نگرم باز بسیار وقت تلف کرده ام که امکان بهره برداری بهتر از آنها وجود داشت. در تابستان 1364 کلاسهایی از سوی شورای سرپرستی طلاب خارجی گذاشته شد و بنده در آن کلاسها شرکت کردم و در امتحان نمره خوبی آوردم و روزی در حظور استادهای عربی و محضر مرحوم استاد آیةالله ایزدی به عربی سخن گفتم که اثر شادابی آن به خوبی در چهره استادانم ظاهر بود. به همین جهت و برای کامل شدن تکلم به عربی در تابستان 1365 و اتمام دروس سطح، چهار نفر از آن کلاس به لبنان فرستاده شدیم، ورود ما به لبنان مصادف بود با شروع درگیری های حرکت امل و فلسطینیان. مدرسه رسول اکرم در حومه جنوبی بیروت و در سر راه فرودگاه که محل استقرار ما بود درست در منطقه وسط درگیری بود و خمپاره های طرفین از بالای مدرسه عبور می کرد و چندین مرتبه به مدرسه اصابت کرد. همه فکر آن جمع چهار نفری این بود که در ضمن کار و فعالیت، تمرین زبان کنیم. از جمله آن کارها ایجاد نمایشگاه کتاب بود که یکی از آنها در جلوی مسجد امام رضا(ع)(محل اقامه نماز توسط آیةالله سید محمدحسین فضل الله) به مدت 10 روز برگذار شد. هرهفته بنده جدا از دوستان به جنوب لبنان، حوزه صدیقین می رفتم و با طلاب آنجا جلسه داشتم و گاهی به روستاهای اطراف نیز می رفتم، در ضمن برخی دروس را برای طلاب تدریس می کردم.پس از پایان تابستان مسئولان مدرسه از بنده و یکی از دوستان خواستند که برای تدریس آنجا بمانیم و خودشان با ایران هماهنگ کردند و زن و فرزندانمان را به لبنان آوردند و یک سال تحصیلی در آنجا ماندیم. در آنجا صبح ها خدمت آیةالله سید محمدحسین فضل الله درس خارج فرا می گرفتم و بقیه روز را به تدریس مشغول بودم روزهایی که درگیری شدید بود و یا روزهای یکشنبه که تعطیلی رسمی لبنان بود و اساتید در دروس خود حاضر نمی شدند من خودم را موظف می دانستم درس آنان و یا درسی جایگزین را تدریس کنم، گاهی اوقات تدریسها به 11 عدد می رسید که 2 تا 3 تا از آنها در مدرسه خواهران بود که همسرم مسئولیتش را بر عهده داشت و یکی از آنها درس عدل الهی بود که پس از نماز مغرب و عشا برای دانشجویان می گفتم. بله از امور بسیار جالب در لبنان این بود که یک کلاس برای دانشجویان هفته ای سه شب گذاشته بودم و کتاب عدل الهی استاد مطهری را توضیح می دادم. حدود 30 تا 40 دانشجو در آن کلاس شرکت می کردند این مقدار دانشجو در آن شرایط بد امنیتی و استمرار آن، چشم همه افراد را خیره کرده بود و می گفتند این گونه کلاسها با این تعداد دانشجو بی سابقه است.

در بین تمامی این برنامه ها از برنامه برای ایرانیان قافل نشدیم و محرم در آنجا منبری گذاشتیم و جلسه ای به زبان فارسی، سخنرانی و مداحی به سبک ایرانی برای مجموع ایرانیهای موجود در بیروت اعم از سفارتی ها یا غیر از آنها داشتیم که بسیار جالب بود و مورد استقبال واقع شد. شب شام غریبان دسته عزاداری به سبک ایرانی با شمع و ... به راه انداختیم و با نوحه سرائی به زبان فارسی به پشت درهای مسجد امام رضا(ع) و سپس مسجدی که مرحوم شمس الدین در آن اقامه جماعت می کرد رفتیم. هر دو مسجد بسته بود و کسی در آنجا نبود، اما جالب اینکه بنده در طول راه زنان بی حجاب زیادی را دیدم که می آمدند روسری از یکی از خانم ها قرض می گرفتند و به سر می کردند و مقداری دسته عزاداری را همراهی می کردند و سپس روسری را تحویل می دادند و می رفتند. این نشان می داد که بی حجابها ضد دین نیستند بلکه علاقه زیادی به دین دارند و شرایط زندگی، آنان را به این وضع در آورده است. اوایل تابستان 66 لبنان را به قصد ایران ترک کردیم تا دوباره اوایل مهر به آنجا بر گردیم ولی دیگر توفیق یار اینجانب نشد. پس از چند ماهی از ورود به ایران با گروه تفسیر دفتر تبلیغات آشنا شدم و به کار تحقیق در قرآن پرداختم و یکی از پژوهشگران تفسیر راهنما گشتم که بحمدالله در 20 جلد به چاپ رسیده است. از آن زمان تا سال 77 به مدت 12 سال در تفسیر راهنما بودم و گاهی اوقات بخصوص تابستانها روزها یا هفته ها می گذشت که تنها قرآن و تفسیر مطالعه می کردم و خداوند را بر این نعمت بزرگ شاکرم. در این مدت درسهای خارج زیادی از مراجع معظم قم را شرکت کردم.نوارهای درسهای اصول و رجال را گوش دادم و مباحثه کردم نوارهای جلدهای 6و 7و 8 اسفار را گوش دادم و مباحثه کردم،دو دوره رسائل و زیادی از مکاسب را تدریس کردم و ... . در سال 70 با باز شدن دوباره راه خانه خدا و شروع مجدد حج در امتحان زبان دانها شرکت کردم و پس از قبولی ، در همان سال به حج مشرف شدم _البته پول حج را خودم پرداخت کردم و در واقع امتحان، اولین سفر را بی نوبت کرد_در مسیر بین مکه و مدینه اتومبیل حامل ما به سختی تصادف کرد و چند نفر از زبان دانان شهید و بنده نیز به شدت از ناحیه پاها ضربه دیدم. پس از مراجعه به ایران و بدتر شدن روز به روز کوفتگی پا، مجبورم کرد که چند ماهی در خانه بمانم و هیچ راه نروم این زمان فرصت خوبی بود برای شروع به نوشتن که اولین مقاله عربی در مورد طهارت اهل کتاب نوشته شد. پس از خوب شدن و فعالیتهای دوباره بیرون از خانه، دیگر نوشتن رها نشد و در هر فرصتی قلم بر کاغذ رفت و مقاله های متعدد نوشته شد که از سال 74 یکی پس از دیگری در مجله کاوشی نو در فقه و سایر مجلات به چاپ رسید که لیست ناقصی از آنها تهیه شده است.

در دوره چهارم تربیت مدرس دارالشفاء شرکت کردم و مدرک کارشناسی ارشد دریافت کردم و در همان زمانها و شروع اعطای مدارج علمی از سوی مدیریت حوزه قم در آنجا نیز امتحان دادم و مدرک سطح چهار گرفتم. در سال 77 با به پایان رسیدن تقریبی کار تفسیر راهنما از رفتن به آنجا خود داری کردم و پس از چند ماهی توفیق راه اندازی «مرکز تحقیقات طب اسلامی امام صادق(ع)» نصیب این جانب شد و توفیق یار شد تا یک دور کتب اربعه حدیثی شیعه را با دقت بخوانم که برایم بسیار مفید بود و نزدیک است که مسیر آینده تحقیقات و تألیفاتم را رقم بزند. در تابستان 81 و تقریباً تمام شدن دور فیش برداری از کتب اربعه و اصرار خوانواده برای ترک قم و هجرت به اصفهان و بسیار خوب بودن استخاره های فراوان در این رابطه علی رغم میل باطنی، راهی اصفهان شدم و از اوّل مهر 81 در اصفهان به تدریس در حوزه پرداختم تا خداوند چه بخواهد. برخی از مراجع معظم تقلید بنده را با ورقه اجتهاد، وکالت و امثال آن مورد لطف قرار دادند. تا کنون شش جلد کتاب از این جانب به چاپ رسیده است و امیدوارم بتوانم مقاله های چاپ شده ام را با اصلاح و اکمال برای چاپ آماده سازم، زیرا اکثر مقالات از نوآوری بهره مند است، بویژه مقالات فقهی که شرطش نوآوری همراه با استدلالهای محکم است و به همین جهت برخی از آنها در جشنواره ها برنده شده و جایزه ای نظیر عمره برایم به ارمغان آورده است. برخی مکرر در جاهای مختلف چاپ شده و برخی دستمایه محققان برای طرح های تحقیقاتی گشته است.

و خداوند را برای همه این نعمتها شاکرم. و اکنون نیز به طرحی پیرامون احادیث اهل بیت می اندیشم. شاید بتوان روحیه نو آوی این جانب را - اگر واقعاً موجود باشد- ناشی از دانشجو بودن قبل از انقلاب و برخورد با افکار مختلف در دانشگاه و نیز سفر به لبنان در سخت ترین شرایط و برخورد و تضارب آرا با اکثر گروه های موجود در صحنه و بودن در حوادث گوناگون دانست. از ناکامی های این جانب نداشتن هم مباحثه دائم است، در دوران جنگ با هرکسی هماهنگ و هم طراز شدم تا با هم پرواز کنیم به جبهه رفت و به پروازی دیگر مبادرت ورزید. پس از آن نیز هم مباحثه ها، تدریس در دانشگاه ها،ورود به ارگانها و ...را بر طلبگی صرف و کمی امکانات ترجیح دادند و به همین جهت کارهای تحقیقاتی این جانب به تنهایی انجام می پذیرد و به همین جهت از نظر کیفیت و کمیت روند مطلوبی که خودم آن را می پسندم ندارد و به ویژه که گاهی ویراستاران نیز به ویرانگری می پردازند و غلط گیران نیز بی دقتی می کنند و ناگهان مقاله ای منتشر می شود که ... . از خداوند منان عاجزانه تقاضا دارم که توفیقی عنایت کند که مجموعه حدیثی مورد نظر بدون هر اشکالی به پایان رسد. از مهر ماه 83 شروع به تدریس ترتیبی قرآن مجید و نوشتن آن به عربی کردم که الحمدلله اکنون یک جزء از قرآن به اتمام رسیده و بیش از دو جلد دست نویس تفسیر موجود است که امید است با توفیق خداوند بتوانم یک دوره تفسیر را به آخر برسانم و در معرض نظر علاقه مندان قرار دهم.
فعالیتها:
• اصول فقه • تبلیغ • قرآن • محقق


*************************

مولي علي محمد نجف آبادي


عالم و عارف بزرگ شيخ علي محمد بن محمد جعفر بن محمد رحيم بن محمد صالح بن محمد شفيع بن حبيب الله نجف آبادي اصفهاني نجفي از بزرگان علماء و فقهاء از مشاهير مدرسين و مجتهدين در اواسط قرن 13 هـ.ق در نجف آباد به دنيا آمد. پدر و اجداد او از تجار و بزرگان بودند وي بعد از پيمودن مقدمات به حوزه علميه اصفهان رفت و نزد اساتيد زيادي از جمله: جهانگير خان قشقايي و مولي محمد کاشاني درس خواند سپس به نجف اشرف عزيمت کرد و سالها از محضر آيات و مراجع بزرگ نجف اشرف همچون ميرزا محمد حسن شيرازي (صاحب فتواي تنباکو ) بهره برد بعد از مهاجرت ميرزا به سامرا در سال 1991هـ.ق، او نيز به سامرا عزيمت کرد و در محضر استاد بود سپس به نجف اشرف برگشت و به تدريس معقول و منقول در مسجد هندي پرداخت و عده زيادي از دانش او استفاده بردند از خصوصيات او عزلت و گوشه گيري بود با کسي جز کتابهايش انس نمي گرفت تا آخر عمرش عيال اختيار نکرد و به تجرّد گذراند.

به غير از دو روز حرام (عيد فطر و عيد قربان ) ، تمام ايام سال روزه دار بود در شبانه روز جز يک بار نمي خورد و هميشه در حال ذکر و اهل مراقبه بود وي در نجف اشرف داراي کتابخانه ي بزرگي بود که داراي بيش از چهار هزار نسخه کتاب داشت وصي او حاج نظر علي شوشتري (صاحب حسينيه شوشتريها )کتابهاي او را به کتابخانه ي شوشتري ها در نجف منتقل ساخت و در اختيار عموم نهاد نامبرده در سال 1332 هـ.ق برابر با 1292هـ.ش در نجف اشرف از دنيا رفت و مرحوم جمال السّالکين سيد احمد کربلايي تهراني بر او نماز خواند. و همان جا به خاک سپرده شد. آيت الله شيخ محمد علي احمديان نجف آبادي از آيت الله محمدحسن عالم نجف آبادي و آيت الله سيد عبد الهادي شيرازي نقل مي کند که «علي محمد در نجف اشرف از اوتاد و افراد نمونه بود چيز هاي عجيبي در باره ايشان مي گفتند او همسر و اولاد نداشته و منزل خود را همراه چهار هزار نسخه کتاب به صورت کتابخانه وقف کرده بود (و وصي خود را آقاي سيد شوشتري قرار داد )که بعداً معروف به کتابخانه شوشتري ها گرديد و در زمان بعثي ها خراب شد و در جاده افتاد»
داستان گربه
آيت الله احمديان مي فرمودند:«شيخ علي محمد صاحب کشف و کرامات بوده است ولي اظهار نمي کرده، او گربه اي داشته برايش غذا مي پخته وقتي گربه مي ميرد در خانه خود دفنش مي کند و بعد که به اين کار او اعتراض مي کنند مي گويد: اين گربه در نماز شب با من تکبير مي گفت و اين داستان در نجف اشرف معروف بود». از شاگردان ايشان است آيات عظام: علامه شيخ آقا بزرگ تهراني،سيد جمال الدين گلپايگاني ،علامه ذوالفنون شيخ محمد حسين غروي اصفهاني (مشهور به کمپاني)، سيد عبدالهادي شيرازي، شيخ محمد حسن علامه نجف آبادي، مولي حاج ميرزا علي آقا ايرواني، سيد شمس الدين محمود مرعشي نجفي مدفون در نجف اشرف و آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي.

آيت الله العظمي مرعشي نجفي درباره استادش مولي علي محمد نجف آبادي مي فرمايد:«علامه حاج مولي علي محمد نجف آبادي اصفهاني زاهد و عابد بود روزها روزه دار و شب ها به عبادت مي پرداخت، در مدرسه ساکن بود، همسر نداشت. اهل سير و سلوک و تزکيه نفس بود. پير مردي فقير بود، که بنده هر شب مقداري غذا برايش مي بردم. يک روز نزديک غروب چون مادرم را حالت وضع حمل رخ داده بود از مادربزرگم شام مولي علي محمد را خواستم مادر بزرگ با اوقات تلخي گفت اکنون دخترم در اين حالت است و من متوجه او هستم تو به فکر شام مولي علي محمد هستي؟ به هر حال شام را آماده کرد آن را به مدرسه آوردم ولي او نپذيرفت و گفت اين غذا را نمي خورم چون آن پير زن ناراضي بود از من اصرار از او نپذيرفتن به منزل برگشتم و جريان را براي مادر بزرگم تعريف کردم او از عمل خود پشيمان شد و از من عذر خواهي کرد. دوباره شام را برگرداندم اين بار حاج علي محمد بدون درنگ در را گشود و گفت حال اين غذا برايم گوارا است».
روزي آيت الله مرعشي نجفي به نگارنده فرمودند: «مولي محمد نجف آبادي مرد زاهدي بود و من در آخرين لحظات مرگش بالاي سرش بودم. او به گردن من حق دارد».

**************************

ابراهیم اسرافیلیان


ابراهیم اسرافیلیان (زاده ۳ تیر ۱۳۱۴ در نجف آباد) نماینده دوره دوم مجلس شورای اسلامی و رئیس سابق دانشگاه‌های علم و صنعت و تربیت معلم است. او از دوستان و همفکران حسن آیت بود و از پایه‌گذاران انقلاب فرهنگی ایران به شمار می‌آید.
اسرافیلیان که در زمان انقلاب فرهنگی ریاست دانشگاه علم و صنعت را برعهده داشت به شدت منتقد ورود و رخنه نیروهای چپ در میان نیروهای اسلامی بود و پس از وقوع انقلاب فرهنگی به نمایندگی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برای ارتباط با شورای عالی انقلاب فرهنگی انتخاب شد و در ادامه به عضویت کمیته گزینش استاد و دانشجو درآمد.[۱]
اسرافیلیان دارای دکتری ریاضی گرایش هندسه و دیفرانسیل از دانشگاه سوتمپتون انگلستان است.
پست‌ها
• ریاست تربیت معلم (۱۳۶۲-۱۳۶۳)[۲]
• ریاست دانشگاه علم و صنعت (۱۳۵۹)
• رئیس موسسه عالی آمار و انفورماتیک (۱۳۵۸-۱۳۵۷)
• قائم مقام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (۱۳۶۱)
• نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی (۱۳۶۳-۱۳۶۷)
• رئیس دانشکده ریاضی دانشگاه علم و صنعت ایران بمدت ۷ سال
• عضو هیئت امنای دانشگاه امام صادق
منابع
1. ↑ میراث‌دار آیت؛ وقتی که راه حسن آیت به دانشگاه محمود احمدی‌نژاد ختم شد رضا خجسته رحیمی، شهروند امروز
2. ↑ رؤسای دانشگاه تربیت معلم
• ابراهیم اسرافیلیان بنیاد ایران‌شناسی

خلاصه : دكتر ابراهيم اسرافيليان در سال 1314 هجري شمسي در نجف آباد بدنيا آمد. ايشان داراي دكتري رياضي گرايش هندسه و ديفرانسيل از دانشگاه سوتميتون انگلستان است. ايشان عضو هيئت علمي و استاد بازنشسته دانشگاه علم و صنعت ايران مي‌باشد.
گروه : علوم پايه
رشته : رياضيات
گرايش : هندسه و ديفرانسيل
والدين و انساب : پدر ابراهيم اسرافيليان فردي عارف بود و به نجاري اشتغال داشت. مادرشان خانه‌دار بود. پدر بزرگ پدري‌اش بنام حسينعلي نيز به كار نجاري اشتغال داشت و در كنار آن سروده‌ها و اشعاري نيز از ايشان برجاي مانده كه يكجا چاپ نشده و بعضي قطعات به طور پراكنده در جاهاي مختلف به چاپ رسيده است.
خاطرات کودکي : ابراهيم اسرافيليان از دوران كودكي خود خاطرات زيادي به ياد ندارد و در طول زندگي همواره در فقر و نداري و رنج بوده است.
اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ابراهيم اسرافيليان در خانواده‌اي نجار و در شرايط اقتصادي از حد متوسط هم پايين در خانواده‌اي پرجمعيت بدنيا آمد. او داراي سه خواهر و سه برادر بود كه در يك اتاق زندگي مي‌كردند. بطوري كه در دوران تحصيل ناچار به اشتغال در حرفه‌هاي مختلف بودند.
تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابراهيم اسرافيليان تحصيلات رسمي خود را از سن 10 سالگي شروع كرد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در نجف آباد اصفهان و دانشسراي مقدماتي را در دانشسراي مقدماتي اصفهان در سال 1335 گذرانيد. ديپلم رياضي را از مدرسه ادب (دبيرستان ادب) اصفهان در سال 1336 دريافت كرد. پس از آن در كنكور شركت كرد و دو رشته كارشناسي رياضي و كارشناسي ادبيات فارسي و فلسفه را در سال 1339 به پايان رسانيد. ايشان از سال 1345 تا 1347 دوره مدرسي رياضيات عالي را به اتمام رسانيد.
خاطرات و وقايع تحصيل : ابراهيم اسرافيليان از دوران تحصيل خود داراي خاطرات زيادي است كه به چند مورد از آنها اشاره مي‌كنيم:
خاطره اول: اين خاطره مربوط به دوران دانشسراي مقدماتي است. وي در اواخر فارغ التحصيلي سخت مريض مي‌شود، بطوري كه توان مطالعه نداشت و حتي به قبولي در امتحانات اميدي نداشت، ولي در آخر با رتبه ممتازي فارغ التحصيل شدند.
دومين خاطره ايشان به امتحان دوره مدرسي بر مي‌گردد كه او مجبور بود يك كتاب رياضي 800 صفحه‌اي بزبان انگليسي را بخواند و امتحان دهد ولي به خاطر حجيم بودن كتاب، از خواندن آن عاجز بود ولي با توكل به خدا تفالي زد بطوري كه قسمتي از كتاب را باز كرد و همان جا را مطالعه كرد و در امتحان قبول شد.
فعاليتهاي ضمن تحصيل : ابراهيم اسرافيليان در كنار تحصيل به حرفه‌هاي مختلفي همچون شاگردي در نجاري، آهنگري، بنايي، سنگ تراشي، پارچه بافي و قنادي و غيره مي‌پرداخت.
استادان و مربيان : ابراهيم اسرافيليان از معلم دوره ابتدايي‌اش حاج آقا رضا فاضل بعنوان فردي تاثيرگذار در زندگي علمي خود به نيكي ياد مي‌كند. از ديگر معلمين او مي‌توان به مرحوم هدايت الله موسوي (دبير رياضي) ، مرحوم ابوالفضل همايي و مرحوم محمدعلي موسوي اشاره كرد. از اساتيد دانشگاهي دكتر اسرافيليان مي‌توان مرحوم دكتر غلامحسين مصائب و دكتر پروفسور رابرسون در دانشگاه سوتميتون انگلستان را نام برد.
هم دوره اي ها و همکاران : دكتر مهدي گلشني ، دكتر ابوالقاسم بزرگنيا ، دكتر رستم فردوسي ، دكتر ابراهيم بهنام ، دكتر حسن غيور ، دكتر نژاد و دكتر جوادپور از هم‌دوره‌اي‌هاي دكتر اسرافيليان مي‌باشند. از همكاران ايشان نيز مي‌توان به دكتر احمد ماموريان ، دكتر محمدحسن اميرخاني ، دكتر تولائي ، دكتر زعفراني ، دكتر شيدفر و دكتر دانشمند اشاره كرد.
همسر و فرزندان : ابراهيم اسرافيليان در سال 1341 با سركار خانم طاهره طالبي ازدواج نمود و ايشان داراي 4 فرزند بنامهاي مهين‌دخت ، مسعود ، علي و مريم هستند كه سه فرزند اول وي متاهل و فرزند آخر داراي مدرك كارشناسي ارشد فيزيك است.
وقايع ميانسالي : ابراهيم اسرافيليان در سالهاي 1347 و 1348 در دانشگاه اصفهان به تدريس اشتغال داشتند ولي بعلت فعاليت‌هاي سياسي به طور اجباري ابتدا به اهواز و سپس به تهران منتقل شدند و در تهران در دانشگاه اميركبير بمدت يكسال اشتغال داشتند كه بعنوان عنصر نامطلوب و ضد شاهنشاهي و محرك دانشجويان اخراج شدند. از ديگر وقايع رخ داده براي دكتر اسرافيليان در سال 1353 بود وقتي كه در انگلستان به تحصيل مشغول بودند مرحوم آية الله سيد صادق لواساني يكي از اعلاميه‌هاي امام را همراه با پيغامي مبني بر اينكه چون در ايران تكثير و پخش اعلاميه امام بسيار مشكل شده بود از وي خواسته بود كه آنها را تكثير كرده و در مراسم حج بين حجاج توزيع نمايد. دكتر اسرافيليان آن مسئوليت را پذيرفت و 1000 نسخه از آنها را كپي كرده و در دو كلاسر قرار داد و راهي مكه شد. البته در جده آنها را از او گرفتند و كليه اعلاميه‌ها از بين رفت ولي خود ايشان بطور معجزه‌ آسايي نجات يافتند.
مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - رئيس موسسه عالي آمار و انفورماتيك بمدت يكسال از بهمن 1357
- رئيس دانشگاه علم و صنعت بمدت يكسال 1359، از سال 1362 تا 1363 رئيس دانشگاه معلم و در سال 61 مدتي قائم مقام وزارت ارشاد اسلامي
- نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي از سال 1363-1367
- رئيس دانشكده رياضي دانشگاه علم و صنعت ايران بمدت 7 سال
- عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه علم و صنعت ايران
- عضو هيئت امنا و مسئول دانشگاه امام صادق (ع) (بمدت سه سال مسئوليت آن را بر عهده داشتند)

فعاليتهاي آموزشي : سوابق آموزشي ابراهيم اسرافيليان به قرار زير است:
- از سال 1339-1345 دبير رياضي - فيزيك و مكانيك در دبيرستانهاي نجف آباد و اصفهان
- از سال 1347-1349 استاديار رياضي دانشگاه اصفهان
- از سال 1349-1350 استاديار رياضي دانشگاه پلي تكنيك تهران
- از سال 1350-1370 استاديار دانشگاه علم و صنعت دانشگاه علم و صنعت ايران
- از سال 1370-1375 دانشيار رياضي دانشگاه علم و صنعت ايران
- از سال 1375 تاكنون استاد رياضي دانشگاه علم و صنعت ايران
مراکزي که فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ابراهيم اسرافيليان از بانيان دانشگاه امام صادق (ع) است.
ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ابراهيم اسرافيليان در كنار تدريس به تحقيق در رياضيات و غيره مي‌پردازد. ايشان علاقه بسياري به مطالب فلسفي و تحقيق در مذاهب ديگر دارد. وي در اوقات بيكاري در منزل به تعمير وسايل خانه (البته اگر تعمير مختصري بخواهد) و امر كشاورزي در باغچه كوچك منزل خود مي‌پردازد.
شاگردان : دكتر محمود دانشاتي ، دكتر اكبر محمدي حسن آبادي ، خانم دكتر وكيل ، دكتر احمد حقاني ، دكتر فشاركي ، دكتر لشكري ، دكتر عبدالحميد رياضي ، دكتر قاهري ، دكتر اسماعيل عزيز پور ، دكتر حميدرضا سليمي مقدم و غيره از شاگردان دكتر اسرافيليان مي‌باشند.
همفکران فرد : ابراهيم اسرافيليان با مرحوم شهيد دكتر سيدحسن آيت ، شهيد محمد منتظري ، شهيد سرهنگ نامجو و شهيد كلاهدوز و غيره همفكري نزديكي داشت.
جوائز و نشانها : - نشان دانشگاه پكن (چين) بمناسبت و شركتِ در كنفرانس معادلات ديفرانسيل و ارائه مقاله در سال 1369
- لوح تقدير بعنوان استاد نمونه دانشگاه علم و صنعت ايران سال 1370
- لوح تقدير دانشگاه علم و صنعت بعنوان پيشگامان دانش و پژوهش (زمان دكتر شهرتاش)
- لوح سپاس دانشگاه پيام نور و خانه رياضيات نجف آباد
- تقديرنامه اساتيد ، دانشجويان و كاركنان دانشكده رياضي سال 1385
- لوح تقدير رئيس دانشكده رياضي در سال 1385
چگونگي عرضه آثار : ابراهيم اسرافيليان داراي 6 كتاب تاليفي است و بيش از 57 مقاله منتشر شده در مجلات معتبر علمي مي‌باشد.

________________________________________
آثار :
1 آناليز روي منيفلدها
ويژگي اثر : تاليف- انتشارات پيام نور
2 آناليز مختلط
ويژگي اثر : تاليف- انشارات دانشگاه علم و صنعت
3 توپولوژي
ويژگي اثر : تاليف -انتشارات همراه
4 رياضيات پيشرفته دانشگاهي
ويژگي اثر : تاليف- انتشارات ققنوس
5 رياضيات عمومي
ويژگي اثر : تاليف- ناشر مولفين
6 هندسه ديفرانسيل مدرن براي فيزيكدانان
ويژگي اثر : تاليف- انتشارات دانشگاه علم و صنعت1386

****************************

حجت السلام و المسلمين سيد حسين هاشمي


نويسنده و خطيب توانا حجت السلام و المسلمين سيد حسين هاشمي مشهور به ريزي، فرزند سيد مهدي، سال 1298هـ.ش در نجف آباد متولد گرديد. پس از اتمام تحصيلات قديم، در«حسينيه لرها» نجف آباد، قلعه سفيد و شهرک قلعه شاه به شغل معلّمي اشتغال ورزيد.
چون وزارت معارف علوم آن روز درصدد بود ايشان را استخدام رسمي کند و او موافق نبود در دوائر دولتي زمان طاغوت باشد، ترجيح داد که وارد حوزه علميه شود. بدين جهت به حوزه علميه نجف آباد آمد و نزد حضرات آيات: ابراهيم رياضي، نصر الله قضائي، غلامحسين منصور و عباس ايزدي به فراگيري علوم پرداخت و مدتي از محضر آيت الله منتظري که به نجف آباد آمده بود استفاده برد. همزمان در حوزه علميه نجف آباد به تدريس مقدمات، سطوح عاليه فقه و اصول، ارشاد و تبليغ مردم، اقامه جماعت، تأليف و حل اختلافات پرداخت. ايشان فردي متواضع، خوش اخلاق، مردم دار، بردبار، مبارز، انقلابي، خوش بيان و خدمتگذار بود.
در پيروزي انقلاب اسلامي همراه نهضت بود و هنگامي که امام خميني را از ترکيه به نجف اشرف تبعيد کردند همراه علماء نجف آباد و آيت الله منتظري تلگرافي با امضاء براي امام فرستادند.
سيد حسين هاشمي داراي چند برادر و روحاني به نام هاي حجج اسلام: سيد حسن و سيد مصطفي و فرزندي به نام سيد رضا هاشمي مي باشد که همه از روحانيون خدمتگذار بودند. مردم نجف آباد نيز علاقه خاصي به اين خانواده دارند.
وي داراي طبع شعر نيز بود و در خوشنويسي مهارت داشت و آثاري از او بر جاي مانده است. سيد حسين هاشمي در تاريخ 10/10/1366 هـ.ش در سن 61 سالگي بر اثر عارضه ي قلبي به ديار باقي شتافت. بعد از تشييع جنازه اي با شکوه، در گلزار شهداء نجف آباد به خاک سپرده شد. روحش شاد باد.
با انتشار خبر در گذشت وي، روزنامه جمهوري اسلامي ايران، در تاريخ 12/10/66 هـ.ش اعلان کرد يکي از مدرسين حوزه علميه نجف آباد دار فاني را وداع گفت و به دنبال آن تلگرام هايي از طرف آيت الله منتظري و بعضي شخصيت هاي ديگر ارسال شد.
نامبرده داراي تأليفاتي است:
1-«دردها و درمان»يا «جلوه گه آرامش »که به طبع رسيده است.
2-«زبدة العقائد»
3-«اخلاقيات ديني» 

********************************


آيت‌الله‌ ابراهيم‌ اميني‌

در سال‌ 1304 در نجف‌ آباد در خانواده‌ مذهبي‌ و علاقه‌مند به‌ اهل‌ بيت‌(ع‌) ديده‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ حسين‌ نام‌ داشت‌ و پيشه‌اش‌ كشاورزي‌ بود و از محصول‌ باغ‌ شخصي‌ خود، زندگي‌ خانواده‌ را تأمين‌ مي‌كرد. مادرش‌ نيز خانه‌دار بود. پنج‌ ساله‌ بود كه‌ پدرش‌ را از دست‌ داد و تنها راه‌ معيشت‌ خانوادة‌ آنها، اجاره‌ بهاي‌ ملكي‌ بود كه‌ داشتند. از اين‌ رو زندگي‌ آنها در آن‌ روزگار به‌ سختي‌ مي‌گذشت‌. پدر و جد او از افراد متديّن‌ و خيّر بودند و به‌ فقيران‌ و محرومان‌ كمك‌ مي‌كردند.

دوران‌ تحصيل‌
آيت‌الله‌ اميني‌ دروس‌ كلاسيك‌ را تا ششم‌ ابتدايي‌ در يكي‌ از مدارس‌ غير دولتي‌ و شبانه‌ به‌ پايان‌ رساند و در جلسات‌ قرآن‌ كه‌ در مساجد تشكيل‌ مي‌شد، شركت‌ جدي‌ داشت‌. از همان‌ سالها عاشق‌ طلبگي‌ و تحصيل‌ علوم‌ ديني‌ شد و در فروردين‌ 1321 پس‌ از كسب‌ رضايت‌ مادر همراه‌ دو تن‌ از دوستان‌ خود به‌ حوزة‌ علميه‌ قم‌ آمد و در مدرسه‌ حاج‌ ملا صادق‌ سكونت‌ داشت‌. روزگار او همزمان‌ با اشغال‌ ايران‌ به‌ دست‌ نيروهاي‌ متفقين‌ بود و از اين‌ رو ارزاق‌ عمومي‌ كمياب‌ شده‌ بود و مردم‌ در معيشت‌ دچار مشكلات‌ فراوان‌ شده‌ بودند. او در اين‌ مدت‌ در روزهاي‌ پنج‌شنبه‌ و جمعه‌ در درس‌ اخلاق‌ امام‌(ره‌) شركت‌ مي‌كرد و شبهاي‌ جمعه‌ نيز به‌ درس‌ اخلاق‌ آقا حسين‌ قمي‌ مي‌رفت‌. نماز مغرب‌ و عشا را در فيضيه‌ به‌ امامت‌ آيت‌الله‌ سيد محمد تقي‌ خوانساري‌ مي‌خواند تا اينكه‌ ايام‌ تعطيلي‌ حوزه‌هاي‌ علميه‌ و فصل‌ تابستان‌ فرا رسيده‌ و دورة‌ سه‌ ماهة‌ حضور او در قم‌ به‌ سر آمد.
در تابستان‌ آن‌ سال‌ به‌ زادگاه‌ خود بازگشت‌، امّا در سال‌ تحصيلي‌ بعد به‌ دليل‌ كمبود و گراني‌ ارزاق‌ عمومي‌ و مشكلات‌ معيشتي‌ نتوانست‌ به‌ قم‌ برود و به‌ سفارش‌ از استادان‌ و دوستان‌ به‌ حوزه‌ علميه‌ اصفهان‌ رفت‌ و در مدرسه‌ نوريه‌ ساكن‌ شد. حوزه‌ علميه‌ اصفهان‌ در آن‌ روزگار رونق‌ فراواني‌ داشت‌ و در امور معنوي‌ نيز بسيار شگفت‌آور بود. آيت‌الله‌ اميني‌ در اين‌ سالها به‌ تكميل‌ دروس‌ دورة‌ سطح‌ مشغول‌ شد و همواره‌ از محضر استادان‌ اخلاق‌، همچون‌ حاج‌ ميرزا علي‌ شيرازي‌ بهره‌ مي‌برد. مدت‌ حضور او در اصفهان‌ نزديك‌ به‌ شش‌ سال‌ بود.
در سال‌ 1326 براي‌ ادامة‌ تحصيل‌ به‌ حوزه‌ علميه‌ قم‌ رفت‌ تا از محضر استادان‌ آن‌ ديار نيز كسب‌ فيض‌ نمايد. در آنجا نيز از محضر آيات‌ عظام‌ و استادان‌ بسياري‌ در فقه‌ و اصول‌ و حكمت‌ بهره‌ برد و در كنار آن‌ به‌ تهذيب‌ نفس‌ و بهره‌مندي‌ از دروس‌ اخلاق‌ اشتغال‌ داشت‌. در اين‌ مدت‌ از تدريس‌ دروس‌ فرا گرفته‌ نيز غافل‌ نماند.

استادان‌ و دوستان‌
آيت‌الله‌ ابراهيم‌ اميني‌ در طول‌ سالهاي‌ تحصيل‌ خود، به‌ محضر علما و استادان‌ بسياري‌ شرفياب‌ شد. او دروس‌ دورة‌ مقدمات‌ را در محضر استاداني‌ چون‌ آقا شيخ‌ رمضانعلي‌ ملايي‌، آقا شيخ‌ هاشم‌ جنّتي‌، آقا سيد محمد هاشمي‌ قهديجاني‌ فرا گرفت‌ و بيشتر شرح‌ لمعه‌ و نيز معالم‌ الاصول‌ را نزد حاج‌ شيخ‌ محمد حسن‌ عالم‌ آموخت‌. براي‌ آموختن‌ منطق‌ منظومه‌ نيز به‌ درس‌ حاج‌ آقا صدر هاطلي‌ كوهپايي‌ رفت‌. او رسائل‌ را نزد آقا سيد عباس‌ دهكردي‌ و حيدر علي‌ برومند و قوانين‌ را نزد آقا سيد علي‌ اصغر محقق‌ و مكاسب‌ را نزد آقايان‌ شيخ‌ محمد حسين‌ جرقويه‌اي‌ و آقا شيخ‌ مرتضي‌ اردكاني‌ و حاج‌ آقا رحيم‌ ارباب‌ فرا گرفت‌. در قم‌ نيز ادامه‌ رسائل‌ و مكاسب‌ را نزد آقاي‌ سلطاني‌، حاج‌ آقا رضا بهاءالديني‌ و آقاي‌ مجاهدي‌ خواند. جلد اول‌ كفايه‌ را نزد آيت‌الله‌ مرعشي‌ و جلد دوم‌ را نزد آيت‌الله‌ گلپايگاني‌ و بخش‌ حكمت‌ منظومه‌ را نزد آيت‌الله‌ سيد محمد حسين‌ طباطبايي‌ به‌ اتمام‌ رساند. در درسهاي‌ خصوصي‌ علامه‌ طباطبايي‌ كه‌ در شبهاي‌ پنج‌شنبه‌ و جمعه‌ تشكيل‌ مي‌شد شركت‌ مي‌كرد و بخشي‌ از كتاب‌ اسفار و كتاب‌ تمهيد القواعد و چند جلد از بحارالانوار و منطق‌ شفا را در آنجا فرا گرفت‌.
وي‌ در درسهاي‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ آيت‌الله‌ بروجردي‌(ره‌) و در درس‌ خارج‌ اصول‌ امام‌ خميني‌(ره‌) شركت‌ مي‌نمود. بعدها كه‌ درس‌ خارج‌ فقه‌ امام‌(ره‌) نيز تشكيل‌ شد، در آن‌ شركت‌ مي‌جست‌.
آيت‌الله‌ اميني‌ در طي‌ اين‌ سالها با طلاب‌ فاضل‌ بسياري‌ رابطه‌ دوستي‌ و رفاقت‌ داشت‌ و دروس‌ آموخته‌ را مباحثه‌ مي‌كرد كه‌ از جمله‌ آنها آقايان‌ سيد كمال‌ الدين‌ موسوي‌، شيخ‌ ابوالقاسم‌ محمدي‌، شيخ‌ عبدالله‌ جوادي‌ آملي‌ و شيخ‌ عباس‌ ايزدي‌ را مي‌توان‌ نام‌ برد. وي‌ در سالهاي‌ تحصيل‌ خود از امر تدريس‌ نيز غافل‌ نماند و بسياري‌ از كتب‌ درسي‌ را تدريس‌ مي‌كرد.

فعاليتهاي‌ علمي‌ و فرهنگي‌
فعاليتهاي‌ علمي‌ و فرهنگي‌ آيت‌الله‌ اميني‌ فراوان‌ است‌. از جمله‌ مي‌توان‌ به‌ سفرهاي‌ تبليغي‌ او در مناطق‌ مختلف‌ كشور اشاره‌ كرد. همچنين‌ معظم‌ له‌ در بسياري‌ از سمينارهاي‌ علمي‌ داخل‌ و خارج‌ كشور حضور داشته‌ و به‌ ايراد سخن‌ پرداخته‌ است‌ كه‌ برخي‌ از آنان‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌.
او در سال‌ 1344 كتاب‌ «دادگستر جهان‌» را نوشت‌. اين‌ كتاب‌ در زماني‌ به‌ چاپ‌ رسيد كه‌ حملات‌ دشمن‌ به‌ مسأله‌ مهدويت‌ بسيار بود و بسياري‌ از جوانان‌ مي‌خواستند با زندگي‌ حجّت‌ دوازدهم‌ آشنا شوند.
برخي‌ از تأليفات‌ آيت‌الله‌ اميني‌ به‌ شرح‌ زير است‌:
1. بررسي‌ مسائل‌ كلي‌ امامت‌؛ 2. همه‌ بايد بدانند؛ 3. بانوي‌ نمونة‌ اسلام‌؛ 4. اسلام‌ و تمدن‌ غرب‌؛ 5. آموزش‌ دين‌ (4 جلد)؛ 6. آيين‌ همسرداري‌؛ 7. آيين‌ تربيت‌؛ 8. خودسازي‌؛ 9. دروس‌، من‌ الثقافة‌ الاسلامية‌؛ 10. انتخاب‌ همسر؛ 11. اسلام‌ و تعليم‌ و تربيت‌؛ 12. آشنايي‌ با مسائل‌ كلي‌ اسلام‌؛ 13. وحي‌ در اديان‌ آسماني‌؛ 14. در كنفرانسها؛ 15. تعليمات‌ ديني‌ دورة‌ ابتدايي‌ و راهنمايي‌ تحصيلي‌. 16. الگوهاي‌ فضيلت‌؛ 17. خداشناسي‌؛ 18. پيامبرشناسي‌ و پيامبر اسلام‌؛ 19. زن‌ در اسلام‌؛ 20. آشنايي‌ با مسائل‌ كلي‌ اسلام‌.

فعاليتهاي‌ سياسي‌
فعاليتهاي‌ مهم‌ سياسي‌ آيت‌الله‌ اميني‌ از سال‌ 1341 با شركت‌ در جلسه‌اي‌ سرّي‌ كه‌ مفاد آن‌ اصلاح‌ حوزه‌ علميه‌ قم‌، تبليغ‌ اسلام‌، امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر و سعي‌ در اجراي‌ احكام‌ سياسي‌، اجتماعي‌ و اقتصادي‌ اسلام‌ بود، آغاز شد. اين‌ جلسه‌ بعدها به‌ تشكيل‌ جامعه‌ مدرسين‌ حوزه‌ علميه‌ قم‌ منجر شد. آيت‌الله‌ اميني‌ يكي‌ از اعضاي‌ فعال‌ آن‌ در پيش‌ و پس‌ از انقلاب‌ اسلامي‌ بوده‌ است‌.
او در مسأله‌ بازداشت‌ امام‌(ره‌) و تبعيد او به‌ نجف‌ و تركيه‌، رابط‌ ميان‌ امام‌(ره‌) و برخي‌ از علما بود كه‌ به‌ دليل‌ اين‌ گونه‌ فعاليتها مورد تعقيب‌ واقع‌ شد. او در دوران‌ حضور امام‌(ره‌) در پاريس‌ به‌ ديدار او رفت‌ و از يازده‌ نفري‌ بود كه‌ پس‌ از ارتحال‌ آيت‌الله‌ حكيم‌، اعلامية‌ مرجعيت‌ امام‌ خميني‌(ره‌) را امضا كرد.
پس‌ از انقلاب‌ نيز در فعاليتهاي‌ سياسي‌ گوناگون‌ شركت‌ داشت‌ و همواره‌ مدافع‌ امام‌(ره‌) و مقام‌ معظم‌ رهبري‌ بود. برخي‌ از مسؤوليتهاي‌ او پس‌ از انقلاب‌ اسلامي‌ به‌ شرح‌ زير است‌:
1. نماينده‌ امام‌(ره‌) در امور استان‌ هرمزگان‌؛
2. نماينده‌ امام‌(ره‌) در امور استان‌ مازنداران‌؛
3. نماينده‌ امام‌(ره‌) در اجراي‌ فرمان‌ عفو در همدان‌، ملاير و نهاوند؛
4. عضويت‌ در شوراي‌ بازنگري‌ قانون‌ اساسي‌ با حكم‌ امام‌(ره‌)؛
5. سه‌ دوره‌ نمايندگي‌ در مجلس‌ خبرگان‌ از چهار محال‌ و بختياري‌؛
6. نايب‌ رئيس‌ مجلس‌ خبرگان‌؛
7. رياست‌ دبيرخانة‌ مجلس‌ خبرگان‌؛
8. عضويت‌ در هيأت‌ امناي‌ دانشگاه‌ امام‌ صادق‌ و مجمع‌ جهاني‌ علوم‌ اسلامي‌؛
9. عضويت‌ در جامعه‌ مدرسين‌ حوزه‌ علميه‌ قم‌؛
10. امام‌ جمعه‌ شهر قم‌ با حكم‌ مقام‌ معظم‌ رهبري‌؛
آيت‌الله‌ اميني‌ هم‌ اكنون‌ امام‌ جمعه‌ شهر قم‌ است‌ و بيشتر اوقات‌ او به‌ فعاليت‌ در دبيرخانه‌ مجلس‌ خبرگان‌ سپري‌ مي‌شود.

ابراهیم امینی
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

ابراهیم امینی (زاده ۱۳۰۴ در نجف آباد) فقیه شیعه است. آیت‌الله امینی نماینده مجلس خبرگان، امام جمعه موقت قم و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است.
فهرست مندرجات
]نهفتن[
• ۱ زندگی
• ۲ آثار
• ۳ منابع
• ۴ پیوند به بیرون

زندگی
ابراهیم امینی در سال ۱۳۰۴ در نجف آباد بدنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در نجف آباد به پایان رساند و در سال ۱۳۲۱ به حوزه علمیه اصفهان وارد شد و ادبیات عرب و کتب سطح، منطق، اصول و فقه را گذراند. در سال ۱۳۲۶ برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم هجرت کرد.[۱]
آثار
• دادگستر جهان
• بررسی مسائل کلی امامت
• بانوی نمونه اسلام
• آموزش دین
• آئین همسرداری
• آئین تربیت
• خودسازی
• انتخاب همسر
• آشنایی با مسائل کلی اسلام
• همه باید بدانند
• دروس من الثقافة الاسلامیه
• اسلام و تمدن غرب
• اسلام و تعلیم و تربیت
• در کنفرانسها
• فرهنگ اسلامی و تعلیمات دینی
• وحی در ادیان آسمانی.

**********************************

1.مهندس حسن مختاري:
قائم مقام سابق دانشگاه آزاد اسلامي
معاون سابق وزير صنايع
رئيس شهركهاي صنعتي كشور
مديرعامل منطقه اقتصادي پتروشيمي ماهشهر

2.حجت الاسلام والمسلمين دكتر حسين ايزدي:
فرزند آيت الله شيخ عباس ايزدي
مدتها مدير شبكه ي اول سيما بود.

3.دكتر مليحه صابري نجف آبادي:
از سال78تا كنون رئيس گروه اديان وفلسفه اسلامي((سمت))
از سال 82تا84رئيس مركزتحقيق و توسعه((سمت))

4.پروين دخت يزدانيان(بي بي):
بازي در كارهاي؛ قصه هاي مجيد- خواهران غريب و....
حافظ تمام اشعار حافظ شيرازي

5.دكتر مصطفي مهران:
دكتراي علوم وصنايع مواد غذايي ازآلمان
پس از بازنشستگي به آمريكا رفت ودر دانشگاه فلوريداي آمريكا به عنوان ((پروفسور محقق دانشگاهي))مشغول تحقيق در موضوع كيفيت آب شد.

6.دكتر مجيد كارشناس:
صاحب كتب ومقالات مهم ومتعدد به سه زبان ايتاليائي،فرانسوي و انگليسي
مترجم شاهنامه به زبان ايتاليائي در سه جلد

7.سيد مجيد موسويان نجف آبادي(تهيه كننده،كارگردان،ناظر كيفي):
ناظر كيفي سريالهائي همچون((خانه به دوش))((متهم گريخت))((زيرزمين))و((رانت خوار كوچك))((یه وجب زمین))و.....

8.مسعود يزداني نجف آبادي:
سردبير مجله هوش مصنوعي انگلستان

9.مصطفي ايزدي:
صاحب امتياز هفته نامه آوا
مدير كل صدا وسيما استان مازندران
مدير گروه اجتماعي شبكه ي اول سيما

10.دكتر اكبر فياض:
تنها ايراني كه در سال 1992فوق تخصص پروتزهاي فك وصورت را از دانشگاه پيترزبورگ پنسيلوانياي آمريكا اخذ كرد.
هم اكنون در پي ايجاد رشته ي فوق تخصص پروتزهاي فك وصورت در دانشگاه تهران است.

11.دكتر اشرف معيني:
عضو تيم تخصصي پژوهشكده رويان

12.پروفسور احمد رستمي:
استاديار سابق دانشگاه كلرادو آمريكا ودانشيار سابق دپارتمان داخلي دانشگاه البرتا كانادا
رياست مركز هماهنگي تحقيقات دانشگاه
داراي بيش از13موردتاليفات وترجمه هاي متعددو30مقاله پژوهشي بين المللي

13.دكتر مرتضي يماني:
دكتراي تخصصي گرافيك وتكنولوژي چاپ از انگلستان
عضو افتخاري آكادمي تحقيقات وتكنولوژي چاپ انگلستان

14.پروفسور ابراهيم اسرافيليان:
دكتراي هندسه ديفرانسيل وهندسه مني فولتها از انگليس
استاد كامل(fullperofesor)رياضي وصاحب تاليفات بسيار زياد
رئيس موسسه آمار وانفورماتيك
مرد علمي سال1997و1998جهان در رشته رياضي

15.دكتر سيد محسن موسويان نجف آبادي(فيلمساز):
مدرس رشته سينما وكارگرداني در موسسه سوره
تهيه وساخت بيش از470 برنامه تلويزيوني
كارگردان مجموعه هاي تلويزيوني از جمله((كارآگاه رشيد))و....

16.كيومرث پوراحمد(كارگردان):
كارگردا مجموعه هائي همچون((قصه هاي مجيد))((سرنخ))و....
كارگرداني فيلمهاي سينمايي همچون ((خواهران غريب))((اتوبوس شب))و....

نوشته شده در دوشنبه 1387/09/25 توسط امیر | لينك ثابت | یک نظر

پروفسور ابراهيم اسرافيليان:
دكتراي هندسه ديفرانسيل وهندسه مني فولتها از انگليس
استاد كامل(fullperofesor)رياضي وصاحب تاليفات بسيار زياد
رئيس موسسه آمار وانفورماتيك
مرد علمي سال1997و1998جهان در رشته رياضي

خلاصه : دکتر ابراهيم اسرافيليان در سال 1314 هجري شمسي در نجف آباد بدنيا آمد.ايشان داراي دكتري رياضي گرايش هندسه و ديفرانسيل از دانشگاه سوتميتون انگلستان است.وي عضو هيئت علمي و استاد بازنشسته دانشگاه علم و صنعت ايران مي باشد.
گروه : علوم پايه
رشته : رياضيات
گرايش : هندسه و ديفرانسيل
والدين و انساب : پدر ابراهيم اسرافيليان فردي عارف و به حرفه نجاري اشتغال داشت .مادرشان خانه دار بود. پدر بزرگ پدري اش بنام حسينعلي ، او نيز به كار نجاري اشتغال داشتند بطوري که در كنار آن داراي سرورده ها و اشعاري بود كه در حالت كلي به چاپ نرسيده اند. ولي پراكنده بعضي قطعات در جاهاي مختلف به چاپ رسيده است.
خاطرات کودکي : ابراهيم اسرافيليان از دوران كودكي خود خاطرات زيادي به ياد ندارد و طول زندگي او همواره در فقر و نداري و رنج بوده است.
اوضاع اجتماعي و شرايط زندگي : ابراهيم اسرافيليان در خانواده اي نجار و در شرايط اقتصادي از حد متوسط هم پايين در خانواده اي پرجميت بدنيا آمد.او داراي سه خواهر و سه برادر كه كلا خانواده اي 9 نفره اي بودند كه در يك اتاق زندگي مي كردند. بطوري كه در دوران تحصيل ناچار به اشتغال در حرفه هاي مختلف بود.
تحصيلات رسمي و حرفه اي : ابراهيم اسرافيليان تحصيلات رسمي خود را از سن 10 سالگي شروع كرد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در نجف آباد اصفهان و دانشسراي مقدماتي را در دانشسراي مقدماتي اصفهان در سال 1335 گذرانيد. ديپلم رياضي را از مدرسه ادب (دبيرستان ادب) اصفهان در سال 1336 دريافت كرد.پس از آن در كنكور شركت كرد و در دو رشته كارشناسي رياضي و كارشناسي ادبيات فارسي و فلسفه به تحصيل پرداخت و در سال 1339 به پايان رسانيد.ايشان از سال 1345 تا 1347 دوره مدرسي عالي را به پايان رسانيد.
خاطرات و وقايع تحصيل : ابراهيم اسرافيليان از دوران تحصيل خود داراي خاطرات زيادي است كه به چند مورد از آنها اشاره مي كنيم: خاطره اول : اين خاطره مربوط به دوران دانشسراي مقدماتي است كه در آخر هاي فارغ التحصيلي سخت مريض مي شود بطوري كه توان مطالعه نداشت و حتي به قبولي در امتحانات اميدي نداشت.ولي در آخر ايشان با رتبه ممتازي از آنجا فارغ التحصيل شد. دومين خاطره ايشان به امتحان رياضي بر مي گردد كه او مجبور بود يك كتاب 800 صفحه اي بزبان انگليسي را بخواند و امتحان دهد ولي به خاطر حجيم بودن كتاب در خواندن آن عاجز بودولي با توكل به خدا تفالي زد بطوري كه قسمتي از كتاب را باز كرد و همان جا را مطالعه كرد و در امتحان قبول شد.
فعاليتهاي ضمن تحصيل : ابراهيم اسرافيليان در كنار تحصيل به حرفه هاي مختلفي همچون شاگردي در نجاري ، آهنگري ،بنايي ،سنگ تراشي ،پارچه بافي و قنادي و غيره مي پرداخت.
استادان و مربيان : ابراهيم اسرافيليان از معلم دوره ابتدايي حاج آقا رضا فاضل را به ياد دارد و از او بعنوان فرد تاثير گذار در زندگي علمي خود به نيكي ياد مي كند.از ديگر معلمين او مي توان به مرحوم هدايت الله موسوي (دبير رياضي) ،مرحوم ابوالفضل همايي و مرحوم محمد علي موسوي اشاره كرد. از اساتيد دانشگاهي دكتر اسرافيليان مي توان مرحوم دكتر غلامحسين مصائب ،دكتر پروفسور رابرسون در دانشگاه سوتميتون انگلستان را نام برد.
هم دوره اي ها و همکاران : دكتر مهدي گلشني ، دكتر ابوالقاسم بزرگنيا،دكتر رستم فردوسي ، دكتر ابراهيم بهنام از همدوره ايهاي ابراهيم اسرافيليان مي باشند. از همكاران ايشان مي توان به دكتر احمد ماموريان ،دكتر محمد حسن امير خاني ،دكتر تولائي ،دكتر زعفراني ،دكتر شيد فر ،دكتر دانشمند ،دكتر خسرو مالك نژاد ،دكتر حسن غيور ،دكتر نژاد دهقان و دكتر جواد پور اشاره كرد.
همسر و فرزندان : ابراهيم اسرافيليان در سال 1341 با سركار خانم طاهره طالبي ازدواج نمود .ماحصل آن داراي 4 فرزند بنامهاي مهين دخت ،مسعود ،علي و مريم مي باشد.كه سه فرزند اول دكتر اسرافيليان متاهل و فرزند اخر داراي مدرك كارشناسي ارشد فيزيك مي باشد.
وقايع ميانسالي : ابراهيم اسرافيليان در سالهاي 1347 و 1378 در دانشگاه اصفهان به تدريس اشتغال داشتند ولي بعلت فعاليت هاي سياسي ابتدا به اهواز و سپس به تهران انتقال اجباري شدند و در تهران در دانشگاه امير كبير بمدت يكسال اشتغال داشت بطوري كه در آخر بعنوان عنصر نامطلوب و ضد شاهنشاهي و محرك دانشجويان اخراج شدند.از ديگر وقايع رخ داده براي دكتر اسرافيليان در سال 1353 بود وقتي كه در انگلستان به تحصيل مشغول بودندمرحوم ايه الله سيد صادق لواساني يكي از اعلاميه هاي امام را همراه با پيغامي مبني بر اينكه چون در ايران تكثير و پخش اعلاميه امام بسيار مشكل شده بود از وي خواسته بود كه آنها را تكثير كرده و در مراسم حج بين حجاج توزيع نمايد.دكتر اسرافيليان آن مسئوليت را پذيرفت و 1000 نسخه از آنها را كپي كرده و در دور كلاسر قرار داد و راهي مكه شد بطوري كه در جده آنها را از دستش گرفتند و مي خواستند تحويل ساواك دهند كه بطور معجزه آسايي نجات يافتند ولي كليه اعلاميه ها از بين رفت.
مشاغل و سمتهاي مورد تصدي : - رئيس موسسه عالي آمار و انفرماتيك بمدت يكسال از بهمن 1357 - رئيس دانشگاه علم و صنعت بمدت يكسال از سال 1359 ، از سال 1362 تا 1363 رئيس دانشگاه معلم و در سال 61 مدتي قائم مقام وزارت ارشاد اسلامي بود. - نماينده مردم تهران در دوره مجلس شوراي اسلامي از سال 1363-1367 - رئيس دانشكده رياضي دانشگاه علم و صنعت ايران بمدت 7 سال - عضو هئت علمي و استاد دانشگاه علم و صنعت ايران - عضو هيئت امنا و مسئول دانشگاه امام صادق (ع) (بمدت سه سال مسئوليت آن را بر عهده داشتند)
فعاليتهاي آموزشي : سوابق آموزشي ابراهيم اسرافيليان به قرار زير است: - از سال 1339-1345 دبير رياضي - فيزيك و مكانيك در دبيرستانهاي نجف آباد و اصفهان - از سال 1347-1349 استاد يار رياضي دانشگاه اصفهان - از سال 1349-1350 استاديار رياضي دانشگاه پلي تكنيك تهران - از سال 1350-1370 استاد يار دانشگاه علم و صنعت دانشگاه علم و صنعت ايران - از سال 1370-1375 دانشيار دانشگاه علم و صنعت ايران - از سال 1375-تا كنون استاد رياضي دانشگاه علم و صنعت ايران
مراکزي که فرد از بانيان آن به شمار مي آيد : ابراهيم اسرافيليان يکي از بانيان دانشگاه امام صادق (ع) مي باشد.
ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : ابراهيم اسرافيليان در كنار تدريس به تحقيق در رياضيات و غيره مي پردازد. ايشان علاقه بسياري به مطالب فلسفي و تحقيق در مذاهب ديگر دارد. و در اوقات بيكاري در منزل به تعمير وسايل خانه (البته اگر تعمير مختصري بخواهد) و به امر كشاورزي در باغچه كوچكي در منزل دارد، مي پردازد.
شاگردان : دكتر محمود دانشاتي ،دكتر اكبر محمدي حسن آبادي ،خانم دكتر وكيل ، دكتر احمد حقاني ، دكتر فشاركي ، دكتر لشكري ، دكتر عبدالحميد رياضي ، دكتر قاهري ،دكتر اسماعيل عزيز پور ،دكتر حميد رضا سليمي مقدم و غيره از شاگردان ابراهيم اسرافيليان مي باشند.
همفکران فرد : ابراهيم اسرافيليان با مرحوم شهيد دكتر سيد حسن آيت ،شهيد محمد منتظري ، شهيد سرهنگ نامجو و شهيد كلاهدوز و غيره همفكري نزديكي داشت.
جوائز و نشانها : - دريافت نشان دانشگاه پكن (چين) بمناسبت و شركت در كنفرانس معادلات ديفرانسيل و ارائه مقاله در سال 1369 - دريافت لوح تقدير بعنوان استاد نمونه دانشگاه علم و صنعت ايران درسال 1370 - دريافت لوح تقدير دانشگاه علم و صنعت بعنوان پيش گامان دانش و پژوهش (زمان دكتر شهرتاش) - دريافت لوح سپاس دانشگاه پيام نور و خانه رياضيات نجف آباد -دريافت تقدير نامه از اساتيد ،دانشجويان و كاركنان دانشكده رياضي در سال 1385 - دريافت لوح تقدير از رئيس دانشكده رياضي در سال 1385
چگونگي عرضه آثار : ابراهيم اسرافيليان داراي 6 كتاب تاليفي و بيش از 57 مقاله منتشر شده در مجلات معتبر علمي مي باشد.

آثار :
1 آناليز روي (؟)
ويژگي اثر : تاليف- انتشارات پيام نور
2 آناليز مختاط
ويژگي اثر : تاليف- انشارات دانشگاه علم و صنعت
3 توپولوژي
ويژگي اثر : تاليف -انتشارات همراه
4 رياضيات پيشرفته دانشگاهي
ويژگي اثر : تاليف- انتشارات ققنوس
5 رياضيات عمومي
ويژگي اثر : تاليف- ناشر مولفين
6 هندسه ديفرانسيل مدرن براي فيزيكدانان
ويژگي اثر : تاليف- انتشارات دانشگاه علم و صنعت

ابوالقاسم پاینده

کودکی و تحصیل
زنده یاد ابوالقاسم نجف‏آبادی معروف به پاینده، در سال 1292 هجری شمسی در نجف‏آباد اصفهان به دنیا آمد. او در سال‏های نخست کودکی، هم‏چون دیگر هم‏نسلان خویش، آموختن را از مکتب‏خانه آغاز کرد و صرف و نحو را آموخت. پاینده داستان‏هایی بس شیرین از دوران مکتب رفتن خویش به یاد داشت که رگه‏هایی از آن‏ها را در برخی از قصه‏هایش می‏توان دید.
او پس از تحصیلات مقدماتی، به اصفهان رفت و از سال 1301 تا 1309، به آموختن منطق، فلسفه، بلاغت، فقه و اصول پرداخت، ولی دل‏مشغولی اصلی‏اش ادبیات بود و به خواندن آثار ادبیِ فارسی و عربی رغبتی تمام داشت. شوق آموختن در وی چنان بود که در کنار تحصیلات حوزوی، زبان فرانسه و کمی انگلیسی نیز یاد گرفت تا آثار برجسته ادبی جهانی را بخواند و با فرهنگ و ادب ملل دیگر نیز آشنا شود.
روزنامه نگاری
مرحوم ابوالقاسم پاینده، در سال 1311 از اصفهان به تهران عزیمت کرد و کار روزنامه‏نگاری را که در سال 1308 در روزنامه «عرفان» اصفهان آغاز کرده بود، با همکاری با نشریاتی از قبیل «شفق سرخ» و «ایران» ادامه داد. او مدتی هم مدیر مجله «تعلیم و تربیت» بود.
شادروان پاینده، روزنامه‏نگاری چیره دست به شمار می‏آمد و گذشته از مقالات سیاسی، اجتماعی، ادبی و تاریخی که در نشریات گوناگون کشور می‏نوشت، مدیریت مجله «صبا» را که در سال 1321 تأسیس کرده بود عهده‏دار شد و آن را در زمره یکی از موفق‏ترین نشریات در تاریخ مطبوعات کشور ما ثبت کرد. صبا به لحاظ حرفه‏ای، نشریه‏ای موفق بود که نویسندگان و مترجمان مشهوری با آن همکاری می‏کردند و در آن زمان، تنها مجله‏ای بود که هیأت تحریریه آن به طور منظم جلسه تشکیل می‏داد.
سال‏های گمشده من
روزنامه‏نویسی، شادروان پاینده را نیز چون بسیاری دیگر از روزنامه‏نگاران و صاحب‏قلمان، به محافل قدرت نزدیک ساخت و وی را در صف رجال سیاسی کشور جای داد، به طوری که در دوره دوم مجلس مؤسسان و دوره‏های بیست و یکم و بیست و دوم مجلس شورای ملّی، نماینده مردم نجف‏آباد، و در سال 1344، نماینده ایران در کنفرانس اسلامی مکّه بود. البته پاینده به رغم سمت‏های سیاسی و موقعیت‏های اجتماعی خویش، هم‏چنان و تا واپسین دم زندگی، همان طلبه ساده‏زیست روستایی باقی ماند و دغدغه‏ای جز خواندن، اندیشیدن و نوشتن نداشت؛ چندان که در پایان عمر پر برکت خود هم در منزل اجاره‏ای جان سپرد.
آشنایان او بارها این سخن را از زبان وی شنیدند که از روزگار صاحب‏مقامی خویش، به عنوان «سال‏های گمشده من» یاد می‏کرد.
ادبیات داستانی
شادروان ابوالقاسم پاینده، در ادبیات داستانی این مرز و بوم بی نام و نشان نیست. ذهن خلاق، قلم روان و نثر دلنشین برخی ازقصه‏های وی، آن‏ها را در صف قصه‏های کوتاه خوب ادبیات معاصر فارسی جای داده است و به راستی می‏توان این قصه هارا، سنگی بر زیربنای قصه ناب ایرانی شمرد؛ چنان که قصه‏هایی از او، در شمار قصه‏های برجسته ادب معاصر ایران، به زبان‏های فرانسوی، انگلیسی، روسی و عربی ترجمه شده است.
پاینده، داستان‏نویس توانایی بود و گامی بلند و استوار در نمایاندن زندگی مردم اطراف خود برداشت. داستان‏های وی که به پیروی از محمد علی جمال‏زاده، پدر داستان معاصر فارسی نوشته شده، سبکی واقع گرایانه دارند و به کنایه و طنز آمیخته‏اند. در داستان‏های پاینده، خاطرات دوران کودکی، انتقاد از فساد دستگاه اداری و توجه به جنبه‏های خنده‏دار و طنز زندگی روستایی، جایگاه ویژه‏ای دارد.
نثر پاینده
روان شاد ابوالقاسم پاینده، مترجم و نویسنده‏ای پرکار بود. تسلط او بر زبان و ادبیات فارسی و عربی و نیز آشنایی با زبان‏های انگلیسی و فرانسه، هم‏چنین تجربه و فعالیت بی‏وقفه در عرصه روزنامه‏نگاری، نثری روان و بی‏غلط به او بخشیده بود که ویژگی برجسته آثارش و باعث توفیق آن‏ها شده بود.
در واقع پاینده، صاحب یکی از بهترین نثرهای در خور روزنامه، البته به معنای خوب و کامل به زبان فارسی بود. در این میان، اهمیت کار پاینده، بیش‏تر در ترجمه‏های فصیح و جذاب از زبان عربی است که نثر آن‏ها، در عین امروزین بودن، یادآور فخامت متون کهن فارسی است.
آثار
یادگارهای پرارج
ازمرحوم ابوالقاسم پاینده، بیش از چهل اثر در موضوعات مختلف به یادگار مانده است. دراین جا به برخی از آن‏ها اشاره می‏شود: کتاب املاء یا دستور نوشتن، ترجمه زندگانی محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نوشته محمدحسین هیکل، ترجمه تاریخ سیاسی اسلامی در سه جلد، نوشته دکتر حسن ابراهیم حسن، سخنان محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، نهج الفصاحه، ترجمه مُروجُ الذَّهب مسعودی، ترجمه تاریخ طبری، علی علیه‏السلام ابرمرد تاریخ، و سرآمد همه آثارش، ترجمه قرآن کریم در سال 1336، که به سبب آن، در همان سال مورد تقدیر قرار گرفت.
ترجمه قرآن کریم
شادروان ابوالقاسم پاینده، در سال 1336 موفق به ترجمه روان قرآن کریم به زبان فارسی گردید. این ترجمه که نقطه عطفی در ترجمه‏های معاصر قرآن است، هم‏چنان موفق و ممتاز به شمار می‏آید و می‏توان آن را مهم‏ترین اثر پاینده نامید.
مقدمه مفصل او بر این ترجمه نیز تحسین همگان را برانگیخت و صاحب‏نظران، آن را اثری ماندنی در تاریخ نثر فصیح فارسی می‏دانند. پاینده در این مقدمه، پس از بیان نحوه آشنایی خود با قرآن و آرزوی سی ساله‏اش در ترجمه آن، به اجمال سرگذشت اسلام و پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رامرور می‏کند و سپس بخش عمده مقدمه را به مباحث قرآنی اختصاص می‏دهد.
بااین همه، نقدهایی هم بر ترجمه او وارد شده که سلسله نقدهای استادمحمد فرزان از آن شمار است و پاینده آن‏ها را درچاپ‏های بعدی ترجمه خود اعمال کرد؛ البته اولین نقد منتشر شده بر این ترجمه، به قلم شهید مرتضی مطهری رحمه‏الله در مجله یغما منتشر شد.
علامه امینی رحمه‏الله و ترجمه پاینده
علامه امینی رحمه‏الله نویسنده کتاب گران‏سنگ الغدیر، در نامه‏ای به مرحوم پاینده، در مورد قرآن ترجمه شده ایشان نوشت: «آن چه سرمایه خیر دنیا و آخرت شماست، این صحایف است و بس. زحمتی که باید برای آن ارزشی فوق‏العاده قائل شد و تقدیر و ستایش کرد و افتخار نمود، این قدم برجسته‏ای است که در راه ترجمه قرآن عظیم برداشته‏اید و الحق خوب از عهده برآمده‏اید. آفرین بر آن خامه شیوا و بیان رسا و شیرین».
مناجات با حضرت حق
مرحوم پاینده، در ابتدای ترجمه قرآن خویش، طی مناجاتی با خدای متعال می‏نویسد: «خدایا! من این کوششْ خاص تو کردم و این رنجْ به وفای آن نذر که با تو داشتم، بردم و از همه کسان رو به تو آوردم و دل بر تو نهادم و امید به تو افکندم و از آن لطف‏های بی‏کران و نظرهای نهان که تو را با بندگان هست، امید قوی دارم که این پیشکش ناچیز، در پیشگاه عزیز تو به معرض قبول افتد که احراز رضای تو ای خدای لایزال! مرتبتی مافوق مرتبت‏هاست.... خدایا! جان ما به نور هدایت خویش روشن کن و ما را از ظلمات آرزوها و هوس‏ها، به آن عالم صفا و وارستگی که خاص بندگان مطیع خویش کرده‏ای، راهبر باش که هر که با تو پیوست، از همگان رَست و موهبت جاویدان، این است».
نهج الفصاحه
شادروان ابوالقاسم پاینده، در قلمرو فرهنگ دینی، آثار گران‏سنگی از خود برجای نهاد که یکی از آن‏ها، کتاب دو جلدی و پرارج نهج الفصاحه است. او در این کتاب، به گردآوری و ترجمه احادیث و کلمات قصار بازمانده از پیامبر بزرگوار اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همت گماشت. پاینده در مقدمه صد و هفتاد صفحه‏ای خود بر این کتاب، تاریخ اسلام و شیوه سخن گفتن رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به خوبی بررسی می‏کند و در جایی از این مقدمه می‏نگارد: «گفتار محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شیوه‏ای دارد که خاص اوست. این جان منور که ثبات کوه و مناعت آسمان و شکوه صحرا داشت، به هنگام کلام، از ضمیر دریاوَش خویش، مرواریدها می‏پراکند که نقّاد خبیر از محک آن به حیرت می‏شود که گفتار وی از آن اوج و حضیض‏ها که در سخن‏ها هست و از آن ضعف وقوت بیانی که بلای متکلمان گشته، مصون مانده است.
وفات
شادروان، استاد ابوالقاسم نجف آبادی، معروف به پاینده، در سال‏های آخر حیات پربار خویش، انزوا گزیده بود و تمام وقتش را به تحقیق، تالیف و ترجمه می‏گذراند. او سرانجام پس از گذراندن عمری زندگی پرنشیب و فراز، در روز هجدهم مردادماه 1363، پس از مدتی نقاهت و از پسِ آن ده روز اغما، با این جهان زودگذر بدرود گفت و از جهان ما رخت برکشید و در ابن‏بابویه به خاک سپرده شد. روانش شاد باد.

بهرام صادقي

با اسم مستعار صهبا مقداري كه درهم ريخته نامش بود (1363-1315) يكي از داستان نويسان وطنز نويسان صاحب سبك و برجسته است كه بعد از صادق هدايت بزرگترين داستان نويس معاصر شناخته شده است. در نجف آباد اصفهان به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در نجف آباد به پايان برد وديپلم را در اصفهان گرفت. در امتحان رشته پزشكي شركت كرد كه هم در اصفهان و هم درتهران قبول شد كه به تهران رفت.زياد طبابت نكرد. سپاه دانش رفت. به طور پراكنده طبابت كرد. سربازي‌اش درمنطقه‌اي در ياسوج بود. براي اهالي آن‌جا خيلي كار كرد. مردم بسيار دوستش داشتند.كارهاي بهداشتي زيادي برايشان انجام داد. وضع آبشان را سروسامان داد. آموزش‌هاي بهداشتي داد. درمانگاه ساخت. سرويس‌هاي بهداشتي ساخت.روزي كه سربازي‌اش تمام شدوخواست برگردد مردم آن‌جا رديف دراز كشيده بودند جلوي ماشين كه نگذارند برود. مي‌گفتند: بماند. بهترين خانه رابرايش مي‌سازيم. بهترين دختر را به او مي‌دهيم.

مجيد صادقي روان‌پزشك سال‌هاي كودكي و نوجواني‌اش را با عمويش بهرام در يك خانه گذرانده است. اين سال‌ها همراه با ايام نوشتن داستان‌هاي مجموعة سنگروقمقمه‌هاي‌ خالي بوده است. او به ياد مي‌آورد: « بهرام خلاقيت عجيبي داشت و همين‌طور بهرةهوشي زياد. ملكوت را در بيست وپنج سالگي نوشت.وهمين‌طور بقية داستان‌هايش را مثل سراسرحادثه يك ديد اجتماعي قوي وشناخت تيپ‌ها وشخصيت‌ها در حد خيلي زياد وجود دارد. خلاقيت او به صورت الهام وجرقه‌هاي ناگهاني بود. به عنوان مثال چند صفحة وسط يكي از جُنگ‌هاي ادبي آن زمان سفيد بود. كه در همان چند صفحه يك داستان نوشت به گمانم صراحت‌وقاطعيت بود. ديد طنزآميز به همة مسايل اجتماعي داشت.
یکی از داستانهای بهرام صادقی که کتابش هم کمیاب است داستان(وعده دیدار با جوجوجتسو)است
دوتا از داستانهای کوتاه بهرام صادقی:
ساسر حادثه
با کمال تاسف
اگه میخاید از حال و هوای باغ ملی در روزگار بهرام صادقی اطلاعی پیذا کنید حتما شب به تدریج رو بخونید:
شب به تدریج

یعقوب یادعلی

در اول خرداد ۱۳۴۹ در نجف‌آباد اصفهان به‌دنیا آمد. در رشتهٔ فیلم‌سازی در دانش‌کدهٔ صدا و سیما درس خواند و از ۱۳۷۴ به عنوان کارگردان در صدا و سیما مشغول کار شد.

مجموعه داستان‌ها
• ۱۳۷۷ - حالت‌ها در حیاط
• ۱۳۸۰ - احتمال پرسه و شوخی
رمان
• آداب بی‌قراری
محاکمه و زندان
حدود یک سال پس از انتشار رمان آداب بی‌قراری در ۲۴ اسفند ۱۳۸۴ یعقوب یادعلی به جرم توهین به قوم لر بازداشت شد و پس از تحمل دو ماه زندان در اردیبهشت سال ۱۳۸۵ از زندان آزاد شد. در دادگاه تجدیدنظر حکم او تشدید شد و به یک سال زندان تعزیری محکوم شد.
وبلاگ حمایت از یادعلی
http://yadali.blogfa.com/
جوایز
• ۱۳۸۰ - برنده دوم مسابقه بزرگ داستان عصر پنج‌شنبه برای داستان مثل تنی پشت و رو شده...
• ۱۳۸۰ - برندهٔ سومین دورهٔ انتخاب کتاب سال نویسندگان و منتقدان مطبوعات برای مجموعهٔ داستان احتمال پرسه و شوخی
• داستان تیمسارها و دکه از مجموعهٔ احتمال پرسه و شوخی، در دورهٔ دوم ۱۳۸۱ جایزه هوشنگ گلشیری به عنوان تک داستان برگزیده توسط داوران انتخاب شد. این داستان در کتاب نقش ۸۰ منتشر شده است.
• ۱۳۸۴ - آداب بی‌قراری برندهٔ بهترین رمان اول دورهٔ پنجم جایزهٔ هوشنگ گلشیری شد.

محمود دولت آبادي، نويسنده ي برجسته ي كشور و خالق آثاري همچون " كليدر " و " جاي خالي سلوچ "، اظهار داشته اند كه: " من وقتی این خبر را شنيدم تاسف خوردم از بابت آنچه براي يك نويسنده رخ داده شد. متأسفم كه بعد از سي-چهل روز اين خبر را مي شنوم. شايد علت اين است كه من با مطبوعات زياد سر و كار ندارم، ولي بعد از اينكه اين خبر را شنيدم تأسف عميق خود را از اين بابت مي دانم كه نويسنده اي در گوشه اي از اين كشور مورد بخل و عناد اشخاصي قرار مي گيرد، دستگير مي شود و به زندان برده مي شود. و من بعد از سي-چهل روز مي شنوم كه او در زندان در موقعيتي قرار داده مي شود كه مقوله ي كينه توزي فردي و يا گروهي، در زندان هم عليه ي اين نويسنده جاري باشدو...
و بشنوید از پوراحمد:
کيومرث پوراحمد گفت: فيلم آينده اش براساس رمان «آداب بي قراري» يعقوب يادعلي خواهد بود. اين کارگردان سينماي ايران به ايسنا گفت: طي مذاکراتي که از قبل با اين نويسنده داشته ام، اين رمان يکي از رمان هايي است که به ساخت آن علاقه مندم و با نويسنده هم به توافقاتي رسيده ايم. پوراحمد با اشاره به بازداشت يعقوب يادعلي گفت: من تعجب مي کنم اين نويسنده معاصر به خاطر کتابي که مجوز وزارت ارشاد را دارد و همچنان در کتابفروشي ها عرضه مي شود، بازداشت شده است. به نظرم اين نوع بازداشت سو»تفاهم است. کتاب طبق ضوابط موجود از ارشاد مجوز مي گيرد و فيلم هم طبق ضوابط موجود ساخته مي شود. کيومرث پوراحمد که در سابقه فيلم سازي اش «قصه هاي مجيد» هوشنگ مرادي کرماني از جمله شاخص ترين کارهايي بوده است که با اقتباس ادبي ساخته است، در جشنواره سال گذشته هم با همکاري حبيب احمدزاده «اتوبوس شب» را به نمايش گذاشت. همچنين مجموعه داستان هاي «حالت ها در حياط» و «احتمال پرسه و شوخي» از ديگر آثار منتشرشده يادعلي هستند.

 

 

بزرگان كشوري و لشگري

حسن آيت

حسن آیت
شناسنامه
نام کامل سید حسن آیت
معروف به دکتر آیت
زادروز ۳ تیر ۱۳۱۷

زادگاه نجف آباد

تاریخ مرگ ۱۴ مرداد ۱۳۶۰

محل مرگ تهران

دین شیعه، اسلام

اطلاعات سیاسی
حزب سیاسی حزب زحمتکشان ملت ایران ، حزب جمهوری اسلامی

سمت نماینده تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی،عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی

این جعبه: نمایش • بحث

حسن آیت (زاده ۳ تیر ۱۳۱۷ در نجف آباد - درگذشته ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ در تهران) عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، از نمایندگان استان اصفهان و عضو هیأت رئیسه مجلس خبرگان قانون اساسی و نماینده تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی بود. او نقش مهمی در الحاق اصل ولایت فقیه به قانون اساسی ایران داشت.[۱] آیت که به گفته‌ای طراح سقوط بنی‌صدر (نخستین رئیس جمهوری اسلامی ایران) بوده است، در مرکز تهران توسط سازمان مجاهدین خلق ترور شد.[۲]
فهرست مندرجات
[نهفتن]
• ۱ تولد و تحصیلات
• ۲ فعالیت سیاسی
• ۳ نقش آیت در تدوین قانون اساسی
• ۴ مرگ آیت
• ۵ آثار
• ۶ منابع
• ۷ پیوند به بیرون

تولد و تحصیلات
سید حسن آیت در سوم تیر ماه ۱۳۱۷ در نجف آباد اصفهان به دنیا آمد. او در خانواده‌ای روستایی و مذهبی پرورش یافت و پس از گذراندن دوران دبستان و دبیرستان در نجف آباد[۳]، تحصیلات عالیه خود را در رشته‌های علوم اجتماعی، حقوق، ادبیات، جامعه شناسی و روزنامه نگاری در تهران به اتمام رساند و همزمان با تحصیل در دانشگاه دروس حوزوی را نیز آموخت و به زبان‌های عربی، انگلیسی و فرانسه نیز تسلط پیدا کرد.[۴] تحصیلات متنوع آیت باعث شد که برای مدت زیادی در زمره دانشجویان، با محافل روشنفکری دانشگاه ارتباط مستقیم داشته باشد. از جمله اینکه وی در دوره کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی با ابوالحسن بنی صدر همکلاس بوده است.[۵] همچنین وی دوره روزنامه نگاری خود را در موسسه اطلاعات پشت سر گذاشت.[۶] حسن آیت در دوران زندگی ۴۳ ساله خود موفق به اخذ درجه دکتری در هیچ رشته‌ای نگردید ولی در محافل سیاسی اوایل انقلاب گهگاه از او به عنوان دکتر آیت نام برده می‌شد.[۷]
فعالیت سیاسی
حسن آیت در اواخر سال ۱۳۳۹ به عضویت حزب زحمتکشان ملت ایران در آمد. بنیانگذار این حزب مظفر بقایی از پر رمز و رازترین رجال سیاسی تاریخ معاصر ایران است. حسن آیت در نامه ۹۴ صفحه‌ای که در سال ۱۳۴۲ برای مظفر بقایی نوشت و هم اکنون در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگه داری می‌شود آورده است:
موقعی که من به حزب آمدم موقعی بود که جنابعالی در زندان بودید و دادستان ارتش برایتان تقاضای اعدام کرده بود. سر و صدای جبهه جدید ملی ایران را پر کرده بود و جراید تقریبا بالاتفاق در تمجید و تحسین و تعظیم جبهه ملی می کوشیدند و گویا در اینمورد با یکدیگر مسابقه گذارده بودند. عده زیادی به این جبهه پیوسته بودند. گروهی از روی ایمان، گروهی از روی ترس و گروهی از روی طمع. در چنین موقعیتی بر خود فرض دانستم که رسما افتخار عضویت حزب زحمتکشان ملت ایران را با وجود تمام مشکلاتی که در زندگی خصوصی من وجود داشت بیابم. با وجودی که تا آنجا که مقدور بوده است از نقاط قوت و ضعف جنابعالی با اطلاع بودم.[۸]
او در این نامه یادآور می‌شود که از رای اعتماد دکتر بقایی به کابینه‌های قوام، حکیمی و ساعد در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی مطلع بوده است.[۹]
آیت در عین حال از منتقدان بقایی در حزب زحمتکشان ملت ایران بود و آیت بر خلاف رویه حزب علاقه به تشکیل حکومت شیعی و همراهی با جریان انقلابی و امام خمینی داشت به همین خاطر هم نهایتاً در سال 47 به طور رسمی از حزب اخراج شد. [۱۰]
نقش آیت در تدوین قانون اساسی
اندکی پیش از پیروزی انقلاب ۵۷، حسن حبیبی از اعضای جبهه ملی، به در خواست خمینی، طرح اولیه یا پیش‌نویس قانون اساسی ایران را تهیه کرد. پیش‌نویس قانون اساسی که فاقد اصل ولایت فقیه بود، پس از تهیه مورد تایید خمینی و بعد از آن شورای انقلاب قرار گرفت. ولی با توجه به آنچه در حکم نخست‌وزیری بازرگان آمده بود، دولت موقت و نیروهای متمایل به آن طرفدار تشکیل مجلس مؤسسان برای اصلاح پیش‌نویس قانون اساسی بودند که به پیشنهاد طالقانی و تایید خمینی، مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی تشکیل گردید. مجلسی که حسن آیت با عضویت در هیأت رئیسه آن، نقش کلیدی در ارایه و الحاق اصل ولایت فقیه به قانون اساسی ایران ایفا نمود.[۱۱][۱۲][۱۳]
مرگ آیت
حسن آیت در ساعت هشت صبح روز چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ ( پنج هفته پس از واقعه هفتم تیر) در مقابل منزلش در مرکز تهران، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران با شلیک ۶۰ گلوله کشته شد.[۱۴][۱۵]
آثار
• «چهره حقیقی مصدق‌السلطنه». تهران: دفتر انتشارات اسلامی

*******************************

قربانعلي دري نجف آبادي

فرزند مرحوم حاج اسدالله در آبان 1324 در نجف آباد اصفهان ،‌ پا به عرصة وجود نهاد .
دوران تحصيل :
دوران ابتدايي و سال اول دبيرستان را در مدارس معمول آن زمان به تحصيل پرداخته و به سبب علاقة وافر به علوم ديني ، در سال 1338 شمسي به حوزة علميه نجف آباد ( مدرسة مرحوم رياضي ) راه يافت. و از محضر بزرگاني مانند : مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدي ،‌ حاج شيخ غلامحسين منصور ،‌ حاج سيد محمود مدرس و ديگر بزرگان حوزة علميه نجف آباد بهره برد .
در سال 1340 شمسي و هم زمان با رحلت مرحوم آيت الله بروجردي در حاليكه مشغول دورة سطح بود ، به حوزة علميه قم مشرف شده و از محضر آيت الله حاج شيخ غلامرضا صلواتي ، حاج شيخ حسين شب زنده دار ،‌حاج شيخ ابراهيم اميني و آيت الله مفتح دروس جلدين لمعه ، قوانين ، منظومه ، منطق و حكمت را فرا گرفت . رسائل و مكاسب را در محضر آيات : سبحاني ، ‌صالحي نجف آبادي ، ‌منتظري ، حاج شيخ علي پناه اشتهاردي و فاضل لنكراني استفاده برد .
كفايه را نيز در محضر مرحوم آيت الله حاج سيد باقر سلطاني و ديگر بزرگان فرا گرفت . از سالهاي 1343 و 1344 شمسي در درس خارج اصول و اجتهاد و تقليد و نيز كتاب الصلوه مرحوم آيت الله محقق داماد شركت جست و هم زمان نيز در درسهاي طهارت مرحوم آيت الله گلپايگاني حضور يافت . از حوزة درسي مرحوم آيت الله حائري ، آيت الله فاني اصفهاني ،‌آيت الله اراكي و نيز دو سال تابستان ها از حوزه درسي مرحوم آيت الله سيد علي بهبهاني بهره برد .
جلد سوم اسفار را در محضر مرحوم علامه طباطبايي و جلد اول را در محضر آيت الله اميني و جلد دوم و ششم را در محضر آيت الله جواد آملي فرا گرفت . قسمتي از الهيات ، شفا و قواعد اين تركه و فصوص و مصباح را نيز از محضر آيتين علمين جوادي آملي و حسن زاده آملي فرا گرفت .
در مباحث فلسفي و جلسات خصوصي آيت الله شهيد مطهري نيز حضوري فعال داشته از سالهاي 1347 - 1346 شمسي به بعد بصورت مستقل در مباحثة جواهر،كفايه ، فقه ، اصول و اسفارپرداخته و ضمناً به تدريس سطوح مختلف همت گمارد .
از جمله درس هايي كه در آن سال ها در حوزة مقدس قم و نجف آباد براي طلاب و دانشجويان دلپذير بود ،‌آشنايي با نهج البلاغه شريف بود كه همواره مورد توجه اين جانب بوده و به ايـن كار غالباً ممارست داشت.
فعاليتهاي علمي :
از آغاز طلبگي ، تحصيل توأم با تدريس داشت و نوعاً چند مباحثه را دنبال مي كرده ام . بسياري از دروس سطوح مختلف مانند : كفايه مكاسب ،‌ منظومة حكمت ، نهايه الحكمه ، ‌بدايه ، المنطق و اصول الفقه مرحوم مظفر ، بخشي از اشارات و مباحث فراوان ديگري را مباحثه نمود.
در مدارس كرماني ها ، قديريه و رضويه و عترت و رسول اكرم ( ص)‌و مدرسه مباركه فيضيه و حجتيه نيز دروس گوناگون ادبيات و ( سطح ) و تفسير قرآن كريم و نهج البلاغه شريف را ارائه نمود .
پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز عليرغم اشتغالات فراوان در امر تدريس درحوزة علميه قم و يا دانشگاههاي كشور ،‌كم و بيش در حد توان انجام وظيفه كرد و توفيق تدريس مباحثي همچون : آيات و احكام اقتصادي ، اقتصاد اسلامي ، ولايت فقيه ، مباني سياست اسلام در نهج البلاغه ، فقه سياسي اسلام ، را در دانشگاههاي تربيت مدرس ،‌ امام صادق (ع) مدرسة عالي شهيد مطهري و ... داشت و چندين رساله دانشجويي را راهنمايي نموده و يا مشاوره داد و در منزل نيز به تدريس مكاسب و ديگر دروس اشتغال داشت.
در اين سالها در حوزه علميه و مدارس مختلف علوم ديني نيز به درس و بحث اشتغال داشت، ‌از جمله اين كه در حوزة علميه شهر كرد ،‌ مدرســة مباركة حجت يه براي طلاب غير ايراني ، مدرسة امام حسين (ع) ( ميدان امام حسين تهران ) ، ‌مدرسة مروي ،‌ مدرسه علميه اميرالمؤمنين و مدرسة الزهرا ( ع ) ، حوزه هاي عمليه خواهران و برادران و مسجد جامعه حجت غرب تهران مسئوليت داشته و تدريس داشت مسئولیت برگزاری گنگره های مختلف از جمله کنگره بزرگداشت شیخ بهایی ،شهید بهشتی،حمایت قضایی از مردم فلسطین و امام سجاد (ع) از دیگر اقدامات است.
تأليفات :
در كنار فعاليت هاي علمي و اجتماعي ، تأليفاتي نيز داشته ام كه برخي به چاپ رسيده اند نظير : انسان ، ‌اسلام و بهره وري در اسلام ، استراتژی دراز مدت جمهوري اسلامي ايران ، ‌فرهنگ و توسعه از ديدگاه حضرت امام خميني (ره)، مقدمه اي بر مالية عمومي در اسلام ، حكومت اسلامي در نهج البلاغه ، ‌انديشه هاي اقتصادي شهيد مدرس ،شیخ بهایی صاحب حکمــت ایمانیان ،تفسیر سوره ممتحنه ،اختلاق کارگزاران ،عبودیت و معرفت، توسعه از نظر گاه اسلامی ،مجموعه مقالات حقوقی ،سرًدلبران و...
فعاليت هاي تبليغي :
كاروتبليغ و ارشاد و دعوت به خير ،‌ از برنامه هاي اصلي و وظايف مهم روحانيت بود ونيز به لطف خداوند متعال از سال هزارو سيصدو چهل و دو شمسي همواره در ايام محرم و ماه رمضان و نيز ديگر ايام تبليغي به اين مهم همت گماشته و در حد توان به انجام وظيفه پرداخته است و از روستاهاي دور افتاده اليگودرز مانند : اردودر ، خاني آباد تا راويز رفسنجان و...
استخدام در دورة اول و مسئوليت هاي ديگر ؛
- دبير هيئت عالي گزينش ( مستقر در رياست جمهوري ) بيش از 15 سال ؛
- عضويت در ستاد قرارگاه خاتم الانبياء ؛
- نمايندگي رياست جمهوري وقت ( حضرت آيت الله خامنه اي ) در سركشي به رزمندگان اسلام و مناطق آسيب ديده در اثر جنگ تحميلي ؛
- نمايندگي امام جمعه تهران در ستاد پشتيباني جبهه و جنگ ؛
- رياست هيئت مديره و دبير هيئت علمي مركز جهاني علوم اسلامي قم ( منصوب از سوي مقام معظم رهبري به مدت 5 سال ) ؛
- عضويت در شورايعالي مجمع جهاني اهل بيت (ع) (‌منصوب از سوي مقام معظم رهبري از اول تأسيس سال 68 تا امروز ) و مدتي نيز معاونت فرهنگي مجمع اهل البيت (ع) ؛
- امامت جمعة موقت شهر ري از سال 73 به اين طرف ؛
- مسئوليت مجمع مشورتي بازسازي كشور پس از پذيرش قطعنامه در سال 1367 از طرف امام راحل ( ره )
- دو دوره نمايندگي مجلس خبرگان از استان ايلام و تهران ؛
- عضويت در بعثة حضرت امام و مقام معظم رهبري در حج ؛
- معاونت اقتصادي و تكنولوژي مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري ؛
-عضويت در كميتة تنظيم بازار ارز و عضويت در شوراي پول و اعتبار ؛
- عضويت در مجمع تشخيص مصلحت نظام در سه دوره پنج ساله ؛
- وزير اطلاعات جمهوري اسلامي ايران ؛
- مشاوره اقتصادي رئيس جمهوري ؛
- رياست كميته اقتصادي شوراي عالي امنيت ملي ؛
- رياست ديوان عدالت اداري ؛
- عضو هيات امناي دانشگاههاي صنعتي اصفهان و كاشان يك دوره از طرف آيت الله هاشمي رفسنجاني رئيس جمهور وقت ؛
- عضو هيات امناي دانشگاههاي منطقه مركزي از طرف رياست محترم جمهوري ؛
- عضو هيات امناي مهديه تهران از سالهاي 59 تا اين تاريخ ؛
- عضو هيات امناي ندا رايانه و مسئول انجمن فن آوري در مجلس شوراي اسلامي در دوره هاي چهارم و پنجم
- عضو ستاد تفسير
- دادستان كل كشور
- رئیس گنگره شیخ بهایی
- رئیس کمیسیون قضایی حمایتی کنفرانس بین المللی فلسطین
-رئیس کنگره جاودانه های تاریخ (شهدای هفتم تیر)
- مشاورعالی رئیس قوه قضائیه .
قربانعلي دري نجف آبادي فرزند مرحوم حاج اسدالله در آبان 1324 در نجف آباد اصفهان ،‌ پا به عرصة وجود نهاد .
دوران تحصيل :
دوران ابتدايي و سال اول دبيرستان را در مدارس معمول آن زمان به تحصيل پرداخته و به سبب علاقة وافر به علوم ديني ، در سال 1338 شمسي به حوزة علميه نجف آباد ( مدرسة مرحوم رياضي ) راه يافت. و از محضر بزرگاني مانند : مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس ايزدي ،‌ حاج شيخ غلامحسين منصور ،‌ حاج سيد محمود مدرس و ديگر بزرگان حوزة علميه نجف آباد بهره برد .
در سال 1340 شمسي و هم زمان با رحلت مرحوم آيت الله بروجردي در حاليكه مشغول دورة سطح بود ، به حوزة علميه قم مشرف شده و از محضر آيت الله حاج شيخ غلامرضا صلواتي ، حاج شيخ حسين شب زنده دار ،‌حاج شيخ ابراهيم اميني و آيت الله مفتح دروس جلدين لمعه ، قوانين ، منظومه ، منطق و حكمت را فرا گرفت . رسائل و مكاسب را در محضر آيات : سبحاني ، ‌صالحي نجف آبادي ، ‌منتظري ، حاج شيخ علي پناه اشتهاردي و فاضل لنكراني استفاده برد .
كفايه را نيز در محضر مرحوم آيت الله حاج سيد باقر سلطاني و ديگر بزرگان فرا گرفت . از سالهاي 1343 و 1344 شمسي در درس خارج اصول و اجتهاد و تقليد و نيز كتاب الصلوه مرحوم آيت الله محقق داماد شركت جست و هم زمان نيز در درسهاي طهارت مرحوم آيت الله گلپايگاني حضور يافت . از حوزة درسي مرحوم آيت الله حائري ، آيت الله فاني اصفهاني ،‌آيت الله اراكي و نيز دو سال تابستان ها از حوزه درسي مرحوم آيت الله سيد علي بهبهاني بهره برد .
جلد سوم اسفار را در محضر مرحوم علامه طباطبايي و جلد اول را در محضر آيت الله اميني و جلد دوم و ششم را در محضر آيت الله جواد آملي فرا گرفت . قسمتي از الهيات ، شفا و قواعد اين تركه و فصوص و مصباح را نيز از محضر آيتين علمين جوادي آملي و حسن زاده آملي فرا گرفت .
در مباحث فلسفي و جلسات خصوصي آيت الله شهيد مطهري نيز حضوري فعال داشته از سالهاي 1347 - 1346 شمسي به بعد بصورت مستقل در مباحثة جواهر،كفايه ، فقه ، اصول و اسفارپرداخته و ضمناً به تدريس سطوح مختلف همت گمارد .
از جمله درس هايي كه در آن سال ها در حوزة مقدس قم و نجف آباد براي طلاب و دانشجويان دلپذير بود ،‌آشنايي با نهج البلاغه شريف بود كه همواره مورد توجه اين جانب بوده و به ايـن كار غالباً ممارست داشت.
فعاليتهاي علمي :
از آغاز طلبگي ، تحصيل توأم با تدريس داشت و نوعاً چند مباحثه را دنبال مي كرده ام . بسياري از دروس سطوح مختلف مانند : كفايه مكاسب ،‌ منظومة حكمت ، نهايه الحكمه ، ‌بدايه ، المنطق و اصول الفقه مرحوم مظفر ، بخشي از اشارات و مباحث فراوان ديگري را مباحثه نمود.
در مدارس كرماني ها ، قديريه و رضويه و عترت و رسول اكرم ( ص)‌و مدرسه مباركه فيضيه و حجتيه نيز دروس گوناگون ادبيات و ( سطح ) و تفسير قرآن كريم و نهج البلاغه شريف را ارائه نمود .
پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز عليرغم اشتغالات فراوان در امر تدريس درحوزة علميه قم و يا دانشگاههاي كشور ،‌كم و بيش در حد توان انجام وظيفه كرد و توفيق تدريس مباحثي همچون : آيات و احكام اقتصادي ، اقتصاد اسلامي ، ولايت فقيه ، مباني سياست اسلام در نهج البلاغه ، فقه سياسي اسلام ، را در دانشگاههاي تربيت مدرس ،‌ امام صادق (ع) مدرسة عالي شهيد مطهري و ... داشت و چندين رساله دانشجويي را راهنمايي نموده و يا مشاوره داد و در منزل نيز به تدريس مكاسب و ديگر دروس اشتغال داشت.
در اين سالها در حوزه علميه و مدارس مختلف علوم ديني نيز به درس و بحث اشتغال داشت، ‌از جمله اين كه در حوزة علميه شهر كرد ،‌ مدرســة مباركة حجت يه براي طلاب غير ايراني ، مدرسة امام حسين (ع) ( ميدان امام حسين تهران ) ، ‌مدرسة مروي ،‌ مدرسه علميه اميرالمؤمنين و مدرسة الزهرا ( ع ) ، حوزه هاي عمليه خواهران و برادران و مسجد جامعه حجت غرب تهران مسئوليت داشته و تدريس داشت مسئولیت برگزاری گنگره های مختلف از جمله کنگره بزرگداشت شیخ بهایی ،شهید بهشتی،حمایت قضایی از مردم فلسطین و امام سجاد (ع) از دیگر اقدامات است.
تأليفات :
در كنار فعاليت هاي علمي و اجتماعي ، تأليفاتي نيز داشته ام كه برخي به چاپ رسيده اند نظير : انسان ، ‌اسلام و بهره وري در اسلام ، استراتژی دراز مدت جمهوري اسلامي ايران ، ‌فرهنگ و توسعه از ديدگاه حضرت امام خميني (ره)، مقدمه اي بر مالية عمومي در اسلام ، حكومت اسلامي در نهج البلاغه ، ‌انديشه هاي اقتصادي شهيد مدرس ،شیخ بهایی صاحب حکمــت ایمانیان ،تفسیر سوره ممتحنه ،اختلاق کارگزاران ،عبودیت و معرفت، توسعه از نظر گاه اسلامی ،مجموعه مقالات حقوقی ،سرًدلبران و...
فعاليت هاي تبليغي :
كاروتبليغ و ارشاد و دعوت به خير ،‌ از برنامه هاي اصلي و وظايف مهم روحانيت بود ونيز به لطف خداوند متعال از سال هزارو سيصدو چهل و دو شمسي همواره در ايام محرم و ماه رمضان و نيز ديگر ايام تبليغي به اين مهم همت گماشته و در حد توان به انجام وظيفه پرداخته است و از روستاهاي دور افتاده اليگودرز مانند : اردودر ، خاني آباد تا راويز رفسنجان و...
استخدام در دورة اول و مسئوليت هاي ديگر ؛
- دبير هيئت عالي گزينش ( مستقر در رياست جمهوري ) بيش از 15 سال ؛
- عضويت در ستاد قرارگاه خاتم الانبياء ؛
- نمايندگي رياست جمهوري وقت ( حضرت آيت الله خامنه اي ) در سركشي به رزمندگان اسلام و مناطق آسيب ديده در اثر جنگ تحميلي ؛
- نمايندگي امام جمعه تهران در ستاد پشتيباني جبهه و جنگ ؛
- رياست هيئت مديره و دبير هيئت علمي مركز جهاني علوم اسلامي قم ( منصوب از سوي مقام معظم رهبري به مدت 5 سال ) ؛
- عضويت در شورايعالي مجمع جهاني اهل بيت (ع) (‌منصوب از سوي مقام معظم رهبري از اول تأسيس سال 68 تا امروز ) و مدتي نيز معاونت فرهنگي مجمع اهل البيت (ع) ؛
- امامت جمعة موقت شهر ري از سال 73 به اين طرف ؛
- مسئوليت مجمع مشورتي بازسازي كشور پس از پذيرش قطعنامه در سال 1367 از طرف امام راحل ( ره )
- دو دوره نمايندگي مجلس خبرگان از استان ايلام و تهران ؛
- عضويت در بعثة حضرت امام و مقام معظم رهبري در حج ؛
- معاونت اقتصادي و تكنولوژي مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري ؛
-عضويت در كميتة تنظيم بازار ارز و عضويت در شوراي پول و اعتبار ؛
- عضويت در مجمع تشخيص مصلحت نظام در سه دوره پنج ساله ؛
- وزير اطلاعات جمهوري اسلامي ايران ؛
- مشاوره اقتصادي رئيس جمهوري ؛
- رياست كميته اقتصادي شوراي عالي امنيت ملي ؛
- رياست ديوان عدالت اداري ؛
- عضو هيات امناي دانشگاههاي صنعتي اصفهان و كاشان يك دوره از طرف آيت الله هاشمي رفسنجاني رئيس جمهور وقت ؛
- عضو هيات امناي دانشگاههاي منطقه مركزي از طرف رياست محترم جمهوري ؛
- عضو هيات امناي مهديه تهران از سالهاي 59 تا اين تاريخ ؛
- عضو هيات امناي ندا رايانه و مسئول انجمن فن آوري در مجلس شوراي اسلامي در دوره هاي چهارم و پنجم
- عضو ستاد تفسير
- دادستان كل كشور
- رئیس گنگره شیخ بهایی
- رئیس کمیسیون قضایی حمایتی کنفرانس بین المللی فلسطین
-رئیس کنگره جاودانه های تاریخ (شهدای هفتم تیر)
- مشاورعالی رئیس قوه قضائیه .

******************************

نويسندگان

علی پزشكي

دكتر علي پزشكي فرزند دكتر عباس ، متخلص به پزشكي در سال 1288 خورشيدي در نجف آباد ديده به جهان گشود تعليم و تربيت اوليه را در محضر پدرش فراگرفته دوره هاي ابتدايي و متوسطه و عالي را در مدارس نجف آباد ، اصفهان و تهران گذرانده و به درجة دكتري در طب نائل گرديده است . در خلال مدارج تحصيلي به خواندن كتب ادبي و شعر پرداخته و ادبيات فارسي و عربي را در حد خويش فرا گرفته و گاه گاهي به مقتضاي حال در زمينه هاي مختلف شعري سروده است و در حدود سنين شصت سالگي تحت تأثير جاذبة خاصي به سرودن غزل پرداخته و غزل را از هر نوع شعر بهتر سروده است وي مدتي رياست بهداري نجف آباد را به عهده داشته و مدتي نيز در اصفهان رئيس درمانگاه امين بوده است وي پس از بازنشستگي اواخر عمر خود را در نجف آباد به طبابت اشتغال داشت و سرانجام در اواخر تابستان 1370 در منزل خويش در يك سرقت به قتل رسيد .

دلبرم با من دلخسته به ناز است هنوز دل به اميد وصالش به نياز است هنوز
يار اگر به من دلباخته بي مهري مي كرد مهر او در دل من محرم رازست هنوز
داستان من و معضوق به پايان نرسد بسكه اين قصه پرغصه دراز است هنوز
دين و دل در ره معشوق بداديم وليك مشكل آنست كه او بر سر ناز است هنوز
ميكشد هر نفسم آن بت عيار مگر قتل عشاق به معشوقه مجاز است هنوز
طاق ابروي ورا كه شيخ كه ديدست چرا رو به محراب به هنگام نماز است هنوز
لب لعل شكرينش كه شكر مي ريزد برگل عارض او غنچة باز است هنوز
چشم جادوي سياهش گه ز سحر انگيزي برتر از سامري شعبده باز است هنوز
قدر رعناي چو سروش چو خرامد به چمن پيش سرو چمن سر بفراز ست هنوز
دل مشتاق پزشكي كه زشك دلهاست عجب آن است كه در سوز و گدازست هنوز.

***************************

ابوالقاسم پاينده ( مليت: ايرانی قرن:14)

روزنامه ‏نگار، داستانسرا، مترجم. تولد: 1292، نجف‏آباد. درگذشت: 18 مرداد 1363. ابوالقاسم نجف‏آبادى مشهور به ابوالقاسم پاینده، فرزند رضا، در اصفهان از سال 1301 تا 1309 به تحصیل علوم قدیم (صرف و نحو عربى، فقه اسلامى و فلسفه یونان) پرداخت. خدمت مطبوعاتى خود را از سال 1308 در روزنامه‏ى «عرفان» (اصفهان) آغار كرد. از سال 1311 به تهران آمد و روزنامه‏نگارى را ادامه داد مدت‏ها با روزنامه‏هاى «شفق سرخ» و «ایران» همكارى داشت. مدتى نیز مدیر مجله‏ى «تعلیم و تربیت» بود. در سال 1321 مجله «صبا» را بنیاد نهاد و تا سال 1330 انتشار داد. ضمنا با مجلات دیگر از جمله مجله‏ى «معارف اسلامى» نیز همكارى مى‏كرد. ابوالقاسم پاینده در سال 1336 به سبب ترجمه‏ى قرآن مجید به دریافت جایزه نایل آمده است. از ترجمه‏هاى دیگر او مى‏توان به این عنوان‏ها اشاره نمود: التنبیه و الاشراف (على بن حسین مسعودى، 1349)؛ تاریخ طیرى یا تاریخ الرسل و الملوك (اثر محمد بن جریر طبرى در شانزده جلد، 1352)؛ اسرار نیك‏بختى (اوریزان ماردن، 1333)؛ تاریخ سیاسى اسلام از آغاز ظهور تا انقراض دولت اموى (دكتر حسین ابراهیم حسن، سه جلد، 1318)؛ چرا فرانسه شكست خورد (آندره موروآ، 1319)؛ در آغوش خوشبختى (لرد آورى بورى، 1313)؛ زندگانى محمد (ص) (دكتر محمد حسنین هیكل، دو جلد، 1317)؛ مروج الذهب (از مسعودى، دو جلد، 1344)؛ تاریخ عرب (از فیلیپ حتى، دو جلد، تبریز، 1344)؛ نهج الفصاحه (س) (كلمات قصار حضرت رسول، جلد اول: 1326)؛ سخنان محمد (ص) (كلمات قصار با ترجمه، 1318)؛ عشق و زناشویى (نیكلا حداد، 1335). در سال 1326 به ریاست اداره‏ى تبلیغات برگزیده شد و در دوره‏ى دوم مجلس مؤسسان نامزد نجف‏آباد بود. ابوالقاسم پاینده داستان هم مى‏نوشت. داستان‏هایش تركیبى از خاطره و موعظه‏اند و بیشتر به انتقاد از زندگى ادارى در سال‏هاى پیش از 1320 اختصاص دارند. در چند داستان نیز به نشان دادن جنبه‏هاى مضحك زندگى روستایى و خاطرات دوران كودكى مى‏پردازد. از جمله آثار داستان وى مى‏توان به این عنوان‏ها اشاره نمود: رمان قاتل (اصفهان، 1313)؛ در سینماى زندگى (مجموعه داستان، 1337)؛ دفاع از ملا نصرالدین (1347)؛ جناب آقاى دكتر ریش (1348)؛ مرده كشان جوزان و هفده داستان دیگر (1357)؛ داستان‏هاى برگزیده (1352)؛ و ظلمات عدالت (1354).از آثار دیگر او مى‏توان به دستور نوشتن (اصفهان، 1309) و تمدن اسلام (از مجلدات تاریخ ویل دورانت) اشاره نمود. در 1290 در نجف‏آباد اصفهان متولد شد. تحصیلات جدید و قدیم را به خوبى ادامه داد و به ادبیات زبان فارسى و عربى تسلط پیدا كرد. زبان فرانسه را هم فراگرفت. به خدمت دولت درآمد، ولى كار اصلى او ترجمه و نویسندگى بود و كارهاى ادبى و علمى اولیه‏ى او نشانگر ذوق و تسلط او به زبان فارسى است. چندى در مطبوعات اصفهان به كار ترجمه و نویسندگى اشتغال داشت، بعد به تهران آمد و مدتى به اتفاق على دشتى و عبدالرحمن فرامرزى در اداره‏ى راهنماى نامه‏نگارى شهربانى اشتغال داشت. بعد از 1320 مستقلاً به انتشار مجله‏ى هفتگى صبا كه روزهاى چهارشنبه منتشر مى‏شد مبادرت نمود. این مجله در نوع خود جالب بود و در آن مسائل اجتماعى براى اولین بار در ایران به طور عریان مطرح مى‏شد. حتى از لحاظ چاپ عكس‏هاى لخت و نیمه‏لخت نیز بى‏سابقه بود. داستان‏هاى عشقى كه تحریك‏كننده‏ى جوانان است، هر هفته با آب و تاب تمام انتشار مى‏یافت. مخصوصاً عكس‏هاى ستارگان معروف سینما همه هفته روى جلد و داخل صفحات، و اخبار سینمایى جلب توجه مى‏كرد. این مجله خیلى زود با استقبال روبرو شد و تیراژ آن سرسام‏آور بالا رفت و مدیر آن از لحاظ اجتماعى موقعیتى پیدا كرد؛ مخصوصاً تبلیغات مجله هم بى‏سابقه و جالب بود. مجله‏ى صبا در عین حال مخالفین سرسختى هم داشت و با تمام قدرت مى‏خواستند از انتشار آن جلوگیرى كنند، ولى میسر نمى‏شد. مجله‏ى صبا چندین سال انتشار مى‏یافت تا تدریجاً تازگى خود را از دست داد و تعطیل شد. پاینده در بین مردم وجهه‏ى زیادى نداشت و دشمنان سرسختى پیدا كرده بود. نسبت‏هائى به او دادند. هرچه تلاش كرد بدنامى مجله را از خود دور كند، نشد. سرانجام به ترجمه‏ى قرآن پرداخت و ترجمه‏اى از قرآن به دست داد كه در زمان خود بهترین ترجمه‏ى فارسى بود. در دوره‏ى بیست و یكم پس از چندین سال تلاش، نماینده‏ى نجف‏آباد شد. در مجلس تك‏روى كرد. گاهى عوام‏فریبى مى‏كرد. پس از آن دوره، دیگر به مجلس راه نیافت، از او كتاب‏هاى زیادى انتشار یافته است كه هر یك در حوزه‏ى خود درخور توجه است. ترجمه‏هاى او روان است. ترجمه‏ى كتاب در آغوش خوشبختى یكى از ترجمه‏هاى سلیس اوست. حیات محمد (ص) و ترجمه‏ى كلمات حضرت رسول (ص) تحت عنوان نهج‏الفصاحه از دیگر كارهاى علمى و ادبى او مى‏باشد. مهمترین كار پاینده، ترجمه‏ى قرآن و ترجمه‏ى تاریخ طبرى در 16 مجلد است. پاینده قصه و طنز نیز مى‏نوشت. در 73 سالگى در تهران درگذشت. از وى كتابخانه‏ى معظمى باقى ماند كه غالب كتب آن به زبان‏هاى فرانسه و عربى بود. ظاهراً این كتابخانه از طرف وراث به فروش رفت و گویا على‏رغم میل صاحب آن، در اختیار مؤسسات دانشگاهى و علمى قرار نگرفت.

**************************

نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی، زادهٔ ۱۳۰۲ در نجف‌آباد اصفهان، مرگ شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵ در بیمارستان بقیةالله تهران) فقیه شیعه و پژوهشگر علوم اسلامی بود.

فهرست مندرجات
۱ دیدگاه‌ها
• ۲ آثار
• ۳ منابع
• ۴ پیوند به بیرون

دیدگاه‌ها
صالحی نجف‌آبادی بر اهمیت مبانی کلامی و اخلاقی شریعت اسلام و لزوم تطبیق فقه و اصول با آن‌ها تأکید داشت و در رویکرد اجتهادی خود بر اهمیت دلایل عقلی و نقلی معتبر و بی‌اعتباری بسیاری از احکامی که به استناد اجماع و «ادعای اجماع» صادر شده، اصرار داشت که این امر منشأ مخالفت‌های بیشماری با آراء و نظرات او شد. وی به پیروی از استادش آیت‌الله بروجردی بر اهمیت فقه مقارن و تقریب‌گرایی و عدم تعصب در مواجهه با دستاوردهای فقهی اهل سنت اصرار می‌ورزید. او همچنین بر لزوم بازخوانی تاریخ و تأثیر آن در کشف حقایق شریعت واقف بود و به همین جهت در تاریخ و «علم رجال» تبحر داشت و بخشی از کشفیات کم‌نظیر خود در مورد احادیث مجعوله را در کتاب «غلو» و برخی مقالات دیگر آورده است.[۱] از دید وی دانستن تمام علوم لازمه امامت امامان نیست و امامان تنها آگاه به همه احکام اسلام و امور اجتماعی و سیاسی هستند و علم آنها در موارد دیگر استثنایی است و عمومیت ندارد. وی برای اثبات نظر خود بر روایات، قرآن، نظر علمای پیشین (شیخ مفید و شیخ طوسی، علامه حلی و سید مرتضی) استناد می کند.از دید وی آگاهی به امور غیبی در مواردی خاص به خواست خدا به امامان و پیامبر الهام می گردد و عمویت ندارد.
[۲]
آثار
• شهید جاوید
• نگاهی به حماسهٔ حسینی
• حدیث های خیالی در تفسیر مجمع البیان به همراه چهار مقاله تفسیری
• ولایت فقیه، حکومت صالحان
• غلو، درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین
• جمال انسانیت، یا، تفسیر سوره یوسف
• قضاوت زن در فقه اسلامی همراه چند مقاله دیگر
• جهاد در اسلام
• مجموعه مقالات سیاسی، تاریخی، اجتماعی
• پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی
• عصای موسی (ع)، یا، درمان بیماری غلو
دو کتاب شهید جاوید و نگاهی به حماسهٔ حسینی مربوط به واقعهٔ عاشورا هستند، که در زمان انتشار مناقشات و مباحثات بسیاری را در محافل مذهبی برانگیختند. آقای صالحی نجف‌آبادی در این دو کتاب، نظریهٔ شیخ طوسی و سید مرتضی از علمای شیعه را در مورد قیام امام حسین، از روی اجتهاد و تحقیق پذیرفته و فلسفهٔ این قیام را برپایی حکومت اسلامی دانسته و برخی از اظهار نظرها مبنی بر اشتباه امام حسین و یا این ادعا که امام سوم شیعیان به قصد اینکه خود را به کشتن دهد، به سوی کربلا حرکت کرد را مردود دانسته است.†

****************************

غلامرضا آسفي

غلامرضا آسفي نجف آبادي فرزند دكتر غلامعلي آسفي در سنة 1319 خورشيدي در شهر كرمانشاه ديده به جهان گشود . تا سنين 8-7 سالگي بزرگ شده طرقبه چهار فرسخي مشهد است كه داراي آب و هواي لطيف كوهستاني مي باشد . تحصيلات كلاس هاي اول ، دوم و سوم ابتدايي هود را در شهر هاي ايرانشهر و سراوان گذرانده و بقية تحصيلات خويش را تا دريافت ديپلم رياضي در دبيرستان پهلوي شهرستان نجف آباد سپري كرده است و در سال 1338 پس از گذراندن دوره تربيت معلم به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمده در سن 20سالگي ازدواج نموده و حاصل اين ازدواج دو فرزند است كه از او باقي مانده ، وي در حسن خط و نقاشي مشهور بوده و به همين جهت سمت دبيري خط و نقاشي دبيرستان هاي نجف آباد را داشته است .
وي از علاقه مندان ادبيات فارسي بوده و به همين جهت وقتي كه در رشتة انگليسي دانشگاه اصفهان در دانشكده ادبيات قبول شد وارد دانشكده نگرديد . او به علت ناراحتي هاي رواني و گويا تحت تأثير مطالعة آثار صادق هدايت و همينگوي چندين مرتبه و به صورتهاي مختلف و داروهاي متنوع اقدام به خودكشي كرده است . كه قبل از مرگ او را نجات داده اند و سرانجام در سال 1345 در ماه آذر ضمن گردش به وسيلة تفنگ شكاري دوستش و به نحوي غيرعادي و مرموز اقدام به خودكشي كرده است .
در يادداشتي كه آخرين نوشته‌ي اوست و در دو برگ نوشته شده كه يكي ازآنها در منزلش و ديگري در جيب كتش پس از مرگ پيدا شده چنين نوشته است :
«من با اراده خود و براي تسكين بخشيدن به آلام دروني‌ام اقدام به خودكشي كرده‌ام و هيچ كس در امر كشتن من هيچ گونه دخالتي نداشته است . »
اشعار وي به سبك قدما كمتر و بيشتر شعر نو و دكلمه است كه نمونه‌هايي چند در اينجا به نظر دوستان مي رسد. آثار ادبي و شعار وي نسبتاً زياد بوده ولي آنچه مسلم گرديده چند روز قبل از مرگ همه را سوزانده و نابود كرده است.
وي جواني گوشه گير و منزوي بوده و رفت و آمد و مجالست وي فقط اختصاص به دوستان اهل دل در كنار سبزه و آب در باغ و صحرا دور از اجتماع داشته، به نظر مي رسد كه وي از دورنگي هاو تبعيضاتي كه در بين مردمي بوده رنج مي برده و اعتكاف وي از خلق الله براي كناره گيري از همين آلودگي ها و نيرنگ ها بوده است .

******************************

آيت الله شيخ سيف الله نور محمدي


آيت الله شيخ سيف الله نور محمدي فرزند عباس، در سال 1312 هـ.ش در نجف آباد به دنيا آمد. قبل از بلوغ در سال 1327هـ.ش به قصد زيارت کربلا رفت و حدود سه سال مشغول کفش دوزي بود. روز ها کار مي کرد و شبها به دروس ديني و قرآن مي پرداخت. در 16 سالگي به دروس طلبگي مشغول شد و از مقدمات تا کفاية الاصول را در کربلا نزد آيات بزرگ: شيخ يوسف خراساني، سيد محمد شيرازي و سيد اسدالله صدر هاشمي اصفهاني فرا گرفت. در آنجا از آيت الله سيد مهدي شيرازي (پدر سيد محمد شيرازي)مختصر شهريه اي دريافت مي کرد. سپس به حوزه نجف رفت و به درس خارج حضرات آيات: خويي، امام خميني، سيد عبد الاعلي سبزواري، شيخ محمد حسين حلّي و شيخ غلامرضا باقري نجف آبادي حاضر شد. بعد از 24 سال سکونت و تحصيل در نجف و کربلا به ايران بازگشت و در قم به درس آيات عظام: گلپايگاني و فاني اصفهاني رفت. اکنون در قم به تدريس سطوح عاليه اشتغال دارد.
آثار ايشان عبارت است از:
1- دلائل الشريعه في شرح وسائل الشيعه»که به سند شناسي روايات ، همانند مجلسي پرداخته است و هنوز به چاپ نرسيده است. بر اين کتاب آيت الله فيروزآبادي و استادش فاني اصفهاني تقريظ و تأييد مفصل نگاشته و مقام علمي و عملي مؤلف را بيان کرده اند. نسخه خطي و اصلي آن را به کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي (رض)سپرده است.
2- اخلاقيات
3- آداب الصلواة»که در ضمن کتابهاي ديگر به چاپ رسيده است.

*************************

مصطفی ایزدی

نویسنده ، روزنامه نگار و فعال سیاسی معاصر
او در تاریخ ۱۰/۰۷/۱۳۲۹در شهر نجف آباد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند و در همان دوران نوجوانی به نگارش یک جلد کتاب در باره نقد سینمای رایج پرداخت. علاوه بر فعالیت‌های فرهنگی و هنری که در حین تحصیل به آنها اشتغال داشت در کمک به خانواده خود هم فعال و دلسوز بود همین امر موجب شد تا مدتی دیر تر به دانشگاه راه یابد. وی در دانشگاه تبریز که یکی از فعال‌ترین مراکز آموزش عالی کشور در جنبش‌های دانشجویی بود در رشته عمران پذیرفته شد و فعالیت‌های سیاسی خود را با نوشته‌ها و مقالات خود و همکاری با گروه‌های سیاسی دانشجویی آغاز کرد.
وی پس از فراغت از تحصیل به عنوان ناظر پروژه‌های ساختمانی در مشهد به فعالیت اشتغال داشت و پس از آن در سال ۱۳۵۸به عنوان نویسنده به رادیو راه یافت. وی پس از مدتی به عنوان مدیر رادیو گرگان به آن اداره رفت و پس از آن مدیریت کل صدا و سیمای مازندران را به عهده گرفت. در سال ۱۳۶۲ بود که به نگارش و چاپ کتاب زندگینامه آیت‌الله منتظری اقدام کرد. این کتاب در دو جلد و با عنوان «فقیه عالیقدر» (عنوانی که خمینی برای آیت‌الله منتظری به کار برده بود) مهمترین و کامل‌ترین مرجع در خصوص زندگی سیاسی و علمی آیت‌الله منتظری به شمار می‌رود.
وی در خلال سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ صاحب امتیاز و مدیر مسئول هفته نامه «آوا» بود که در گستره سراسری و با موضوعیت سیاست داخلی و مسایل فرهنگی منتشر می‌شد. آوا به دلایل سیاسی و در توقیف فله‌ای مطبوعات به بهانه ترویج سیاسی آیت‌الله منتظری در بهار ۱۳۷۹ به محاق توقیف رفت و پس از آن به دستور قاضی مرتضوی به طور دایم لغو پروانه شد.

ایزدی در عین اینکه کارمند رسمی سازمان صدا و سیما در پست سازمانی پزوهشگر ارشد بود مسوولیت‌های متعددی در نهادهای دیگر دولت داشت که از آن جمله می‌توان به ۱۲ سال سابقه معاونت سیاسی امنیتی وی در استانداری‌های خوزستانKhozestan))(در زمان جنگ)، خراسانKhorasan)) (در زمان استانداری علی جنتی) و تهران Tehran))(استانداری طاهری)، قائم مقامی ستاد تبلیغات جنگ به مدت ۲ سال، عضویت در هیئت مدیره شرکت عمران شهرهای جدید وزارت مسکن و شهرسازی، مدیریت عاملی شرکت فرهنگ فیلم و ... اشاره کرد.
زندگی خصوصی
وی دارای ۵ فرزند (۳پسر و ۲ دختر) است که دوران بازنشستگی خود را با باغبانی در دل کوه‌های فیروزکوه و نویسندگی کتاب و مقالات در روزنامه‌ها می‌گذراند.
تالیفات
مصطفی ایزدی بیشتر از بیست جلد کتاب تالیف و منتشر کرده‌است که بیشتر آنان در حوزه زندگینامه نویسی شخصیت‌های بزرگ پس از انقلاب، نقد سیاست داخلی ، ژورنالیسم و امور فرهنگی است. کتاب اخیر وی هم با عنوان «فرهنگ معابر تهران» از سوی مرکز مطالعات جغرافیایی شهرداری تهران به چاپ رسیده‌است . از وی همچنین بیش از ۴۰۰ مقاله و نقد در روزنامه‌ها داخلی در حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و روزنامه نگاری به چاپ رسیده‌است.

*******************************

حجت الاسلام و المسلمين مصطفي زماني


حجت الاسلام و المسلمين مصطفي زماني فرزند محمد باقر ،سال 1353هـ.ق در نجف آباد در خانواده اي اهل فضل و تقوا ديد ه به جهان گشود. دروس ابتدايي را در زادگاهش در کنار کسب و کار به پايان رساند. سپس مشغول تحصيل علوم ديني گرديد و به مدت دو سال در نجف آباد مقدمات را نزد اساتيدي همچون شيخ ابراهيم رياضي آموخت. براي ادامه تحصيل به قم هجرت نمود و از محضر درس آيات عظام: بروجردي، منتظري، امام خميني، اعتمادي، ستوده و مشکيني فيض برد.
او به نويسندگي و پاسخ به نياز هاي نسل جوان روي آوردو در اين راه سي سال از نويسندگان موفق، درد آشنا و سر شناس قبل از پيروزي انقلاب و بعد از آن بود. در اين راستا آثار مورد نياز را در زمينه هاي گوناگون با شرايط سخت اقتصادي و کمبود امکانات به جامعه عرضه کرد. او انساني با تقوا ، با اخلاص، زمان شناس ، پر کار ، مسؤوليت شناس ، با صداقت و دلسوز بود.
وي در زمان شاه هنگامي دست به قلم برد که فساد ،جامعه و جوانان را فرا گرفته بود. نوشته هاي ايشان جوانان را از گمراهي نجات داد و به رشد انقلاب اسلامي کمک نمود. در سراسر کشو ر به سؤالات جوانان به وسيله نامه نگاري پاسخ مي داد و آنها را هدايت مي کرد. در يکي از نامه هايي که جواني بعد از فوت ايشان فرستاده بود، در حاليکه از رحلت ايشان خبر نداشت ، مي نويسد: زندگي من مديون شماست زيرا من با خواندن کتاب جوانان چرا؟ از کارهاي بد خود دست بر داشتم .
به دنبال نوشتن کتابهايي همانند: ابراهيم بت شکن، قهرمان توحيد،کودک نيل و شيعه و زمامداران خود سر که روح انقلابي داشت ، از طرف ساواک دستگير و محکوم به يک سال زندان گرديد و يک نوبت هم در قم دستگير شد و به زندان شهرباني قم منتقل گرديد. آقاي دکتر باهر مي فرمايند: «در زمان شاه استاد مصطفي زماني در زندان شهر باني قم زنداني بود، فرزند آيت الله گلپايگاني گفتند اگر مي تواني از ايشان عيادت کن و به بهانه اي وي را به بيمارستان منتقل ساز. من هم پس از عيادت با ايشان در زندان با رياست وقت شهرباني تماس گرفتم و به او گفتم ايشان از مشاهير اسلام است و حالش بد است اگر در زندان بميرد براي شما درد سر خواهد شد. لذا فوري ترتيب انتقال وي را به بيمارستان دادند، و بعد ايشان را تبرئه نمودند.»
جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي صادقي اردستاني مي فرمايند: «يک روز در تهران همراه آيت الله ربانّي شيرازي در منزل آيت الله شهيد سعيدي جلسه اي داشتيم، شهيد سعيدي به من فرمودند: به عقيده من در ميان نويسندگان مسلمان ، کسي را به اين پر کاري سراغ ندارم ، مي توان موضوعي را به ايشان داد و پس از يک ماه آن را به صورت کتاب تحويل گرفت.»
مصطفي زماني به خاطر نياز جامعه ، با کمک همفکران خود «انتشارات پيام اسلام»را در سال 1349 هـ.ش تأسيس کردند. او عمر شريف خود را وقف نوشتن، مبارزه با مفاسد اجتماعي، پاسخ به نياز جوانان و فرهنگ سازي جامعه نمود. رمز موفقيت استاد در نويسندگي چند چيز مي باشد:
1-نظم 2-تلاش 3-اخلاص در کار و برنامه 4-زمان شناسي و شناخت دردها و نيازهاي اجتماعي 5-صداقت 6-وظيفه شناسي
نامبرده در سال 1369 هـ.ش به ديار باقي شتافت و با تشييع جنازه اي بزرگ در يکي از حجرات حرم حضرت معصومه «س»در قم به خاک سپرده شد. روحش شاد.

مصطفي زماني داراي 43اثر و کتاب چاپ شده مي باشد:
1-«شيعه و زمامداران خودسر»
2-«آينده اسلام »
3-«کودک نيل يا مرد انقلاب »
4-«به سوي اسلام با آيين کليسا »
5-«ابراهيم بت شکن »
6-«کنفرانس مذهبي لبنان و ملت فلسطين»
7-«سليمان و بلقيس»
8-«چرا رفوزه شدم؟»
9-«طمع کاران کينه ورز»
10-«قصه هاي قرآن»
11-«مردان پاک»
12-«دختر وظيفه شناس»
13-«جنايات غربي»
14-«راه و بيراهه»
15-«علي بن ابيطالب «ع»»
16-«اسلام و تمدن جديد»
17-«اسلام و خدمات اجتماعي»
18-«دوستيهاي تلخ و شيرين»
19-«داستانهاي مصور اسلام و کودکان»
20-«فروع دين»
21-«کارنامه سياسي-اجتماعي»
22-«اعتياد هاي خطرناک»
23-«رمز ترقي»
24-«پيشگويي هاي علمي قرآن»
25-«پيمان زناشويي»
26-«مرگ سبز»
27-«مذهب و رهبر ما»
28-«حدود خسارات جهان و انحطاط مسلمين»
29-«نقش کليسا در ممالک اسلامي»
30-«سالنامه (1-8)»
31-«چهل حديث»
32-«طوفان جواني»
33-«مجله نرجس»
34-«ديوان اميرالمؤمنين عليه السلام»
35-«نهج البلاغه»
36-«جوانان چرا؟»
37-«ديوان علي عليه السلام»
38-«مبارزه با خودکشي»
39-«عروسي،تولدي جديدي»
40-«بلوغ و غريزه جنسي»
41-«وسواس»
42-«امام موسي کاظم عليه السلام»
43-«نکاتي درباره دستگاه آفرينش»

************************

بهرام صادقی

بهرام صادقی (۱۳۱۵-۱۳۶۳) نویسنده معاصر ایرانی است. وی نویسنده داستان کوتاه و از مهم‌ترین چهره‌های جنگ اصفهان است.
یک مجموعه داستان کوتاه به نام سنگر و قمقمه‌های خالی و همچنین یک داستان بلند به نام ملکوت از وی باقی مانده‌است.
اغلب داستان‌های وی نمایانگر فروپاشی و بیهودگی زندگی شهری است.
فهرست مندرجات
[نهفتن]
• ۱ زندگی
• ۲ ویژگی‌ها
• ۳ آثار
• ۴ آثار درباره بهرام صادقی
• ۵ منبع
• ۶ پیوند خارجی

[ویرایش] زندگی
بهرام صادقی در ۱۸ دی ۱۳۱۵ در نجف‌آباد به دنیا آمد. او تا سال ۱۳۳۴ در اصفهان زندگی کرد و سپس برای ادامه تحصیل در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، به تهران سفر کرد.
از سن بیست سالگی هم‌زمان با تحصیل در رشتهٔ پزشکی، داستان‌هایش را در مجلات ادبی به چاپ می‌رساند. وی پس از سی سالگی کمتر می‌نوشت.اولین داستان کوتاه‌اش وقتی بیست سال سن داشت منتشر شد و «ملکوت»، تنها داستان بلندش، را در بیست و پنج ساله‌گی منتشر کرد.
مجموعه داستان «سنگر و قمقمه‌های خالی»، داستان بلند «ملکوت» و چند داستان کوتاه پراکنده، کل آثار او را تشکیل می‌دهند. همین دو کتاب چاپ شده آن‌قدر بود که او را از بزرگ‌ترین داستان نویسان معاصر ایران و صاحب سبکی پیشرو بدانند.
بهرام صادقی در شامگاه دوازدهم آذر ۱۳۶۳ به دلیل ایست قلبی در منزلش در تهران درگذشت.
[ویرایش] ویژگی‌ها
بهرام صادقی از نوآورترین نویسندگان ایرانی است، سبک خاص خود را دارد. وی ایجاز زیادی در داستان‌هایش دارد و بیشتر به مسایل روانشناختی می‌پردازد.
خسرو گلسرخی می‌گوید: «نوشته‌های بهرام صادقی کارنامة دو دهه از تاریخ زندگی اجتماعی ما است".

[ویرایش] آثار
• سنگر و قمقمه‌های خالی ناشر کتاب زمان (۱۳۴۹)
• ملکوت
• وعده دیدار با جوجوجیتسو
[ویرایش] آثار درباره بهرام صادقی
• محمدرضا اصلانی، «بهرام صادقی: بازمانده‌های غریبی آشنا» (انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۴)
• حسن محمودی «خون آبی بر زمین نمناک؛در نقد و معرفی بهرام صادقی»، نشر آسا،۱۳۷۷

************************************

 

شهدا و فرماندهان هشت سال دفاع مقدس

«««  جهت جستجو و آشنایی با شهدای نجف آباد کلیک کنید »»»

 

*****************************************************************

 

آمار شهداء و ایثارگران شهرستان

۱

تعداد کل شهدا

۲۵۸۳

۲

تعداد شهدای بخش مرکزی

۲۴۹۸

۳

تعداد شهدای بخش مهردشت

۸۵

۴

تعداد کل جانبازان

۳۸۷۰

۵

تعداد کل آزادگان

۳۸۸

۶

خانواده چهار فرزند شهید

۱

۷

خانواده سه فرزند شهید

۱۳

۸

خانواده دو فرزند شهید

۲۲۰

۹

خانواده دارای تک فرزند ذکور

۶۸

۱۰

تعدادسرداران

۷۷

 

   

شهدای ترور شهرستان نجف آباد 

 

 

نام

نام خانوادگی

نام پدر

تحصیلات

مسئولیت

تاریخ شهادت

محل شهادت

محل خاکسپاری

سید حسن

آیت

سید محمد رضا

دکتر

نماینده مجلس

۱۳۶۰/۵/۱۴

تهران

بهشت زهرا

محمد

منتظری

حسنعلی

حوزوی

نماینده مجلس

۱۳۶۰/۴/۷

تهران

حرم حضرت معصومه

 

شهداء مکه شهرستان

تاریخ شهادت ۰۹/۰۵/۱۳۶۶

ردیف

نام

نام خانوادگی

نام پدر

۱

آقای  مانده علی

پورقاسمیان نجف آبادی

محمد

۲

خانم  خدیجه بیگم

آیت

سید مجتبی

۳

خانم  زهرا بیگم

افلاکیان

اسد الله

۴

خانم  صغری

حبیب اللهی

قربانعلی

۵

خانم  خدیجه سادات

موسویان

سید احمد

 

شهید مکه شهرستان (شهید منا)

تاریخ شهادت ۱۳۹۴

ردیف

نام

نام خانوادگی

نام پدر

۱

عباسعلی

جوزی

محمد علی

۲

بهرام

بهرامیان

جعفرقلی

 

   

اسامی سرداران شهید دفاع مقدس شهرستان نجف آباد 

 

 

ردیف

نام

نام خانوادگی

مسئولیت

تاریخ شهادت

محل شهادت

عملیات

محل خاکسپاری

۱

احمد رضا

ابراهیمی

فرمانده گردان مهندسی

۱۳۶۵/۴/۱۹

فاو

پدافندی

جنةالشهداء

۲

حسینعلی

ابوالقاسمی

فرمانده گردان

۱۳۶۴/۱۱/۲۱

خوزستان ، اروند رود

وافجر ۸

جنةالشهداء

۳

رمضان

امینی

جانشین گردان پیاده

۱۳۶۳/۱۲/۲۱

جزیره مجنون

بدر

جنةالشهداء

۴

اسماعیل

انتشاری

فرمانده گردان مهندسی

۱۳۶۶/۴/۱۳

جاده باختران

نصر ۵

جنةالشهداء

۵

اکبر

انتشاری

فرمانده گردان ادوات

۱۳۶۳/۱۲/۲۳

مجنون

بدر

جنةالشهداء

۶

عبدالحسین

ایزدی

فرمانده گردان

۱۳۶۱/۵/۱

خوزستان، پاسگاه زید

رمضان

جنةالشهداء

۷

علی

ایمانیان

فرمانده گردان مهندسی

۱۳۶۱/۱/۲

محور دزفول - شوش

فتح المبین

جنةالشهداء

۸

عبدالرضا

بی ریایی

فرمانده گردان مهندسی

۱۳۶۴/۱۲/۱۲

فاو

والفجر ۸

جنةالشهداء

۹

حسین

پارسا

فرمانده گردان مهندسی

۱۳۶۰/۷/۱

فیاضیه آبادان

ثامن الائمه

جنةالشهداء

۱۰

علی محمد

پاینده

جانشین گردان تبلیغات

۱۳۶۲/۱۲/۵

مجنون

خیبر

جنةالشهداء

۱۱

محمد رضا

پوراسماعیلی

فرمانده گردان

۱۳۶۵/۴/۱۲

ایلام، مهران

کربلای ۱

جنةالشهداء

۱۲

مصطفی

تقی جراح

فرمانده تیپ ۶۱ محرم

۱۳۶۵/۲/۱۰

عراق ، فاو

وافجر ۸

جنةالشهداء

۱۳

غلامعلی

جعفری

فرمانده گردان

۱۳۵۸/۷/۱۷

خوزستن - ماهشهر

نصر

جنةالشهداء

۱۴

عباسعلی

حاج امینی

فرمانده محور

۱۳۶۲/۸/۱

عراق،تنگه کنگرک

والفجر ۴

جنةالشهداء

۱۵

منصور

حاج امینی

جانشین گردان پیاده

۱۳۶۵/۱۲/۲

شلمچه

کربلای ۵

جنةالشهداء

۱۶

احمد

حجتی

تدارکات

۱۳۶۱/۲/۱۲

خوزستان ، خرمشهر

بیت المقدس

جنةالشهداء

۱۷

ابوالقاسم

حجتی

فرمانده گردان مهندسی

۱۳۶۴/۱۱/۲۲

فاو

والفجر ۴

جنةالشهداء

۱۸

محمد علی

حجتی

فرمانده زرهی لشگر ۲۵ کربلا

۱۳۶۰/۹/۸

سوسنگرد

طریق المقدس

جنةالشهداء

۱۹

کاظم

حجتی

فرمانده گردان مهندسی

۱۳۶۵/۴/۱۹

فاو

پدافندی

جنةالشهداء

۲۰

محمود

حری

فرمانده محور

۱۳۶۱/۲/۱۶

خوزستان ، خرمشهر

بیت المقدس

جنةالشهداء

۲۱

رسول

حسنی

فرمانده محور

۱۳۶۲/۷/۲۸

کردستان ، ارتفاعات کنگرک

والفجر ۴

جنةالشهداء

۲۲

نادعلی

خاکی

فرمانده گردان استحکامات

۱۳۶۱/۴/۲۳

شلمچه

رمضان

جنةالشهداء

۲۳

محسن

خدابنده

فرمانده گردان پیاده

۱۳۶۴/۱۱/۲۷

فاو

والفجر ۸

جنةالشهداء

۲۴

محمد علی

خرمیان

جانشین گردان پیاده

۱۳۶۵/۱۰/۴

ام الرصاص

کربلای ۴

جنةالشهداء

۲۵

عبدالحسین

ربیعیان

معاون فرمانده گردان

۱۳۶۱/۳/۲

خوزستان

بیت المقدس

جنةالشهداء

۲۶

مهدی

رحیم زاده

مسئول تبلیغات لشگر

۱۳۶۶/۷/۲۴

الیگودرز

ماموریت

جنةالشهداء

۲۷

حسن

روشنائی

فرمانده محور

۱۳۶۲/۸/۱

کردستان ، ارتفاعات کنگرک

والفجر ۴

جنةالشهداء

۲۸

عباسعلی

سالمی

عقیدتی

۱۳۶۴/۱۱/۲۸

عراق،فاو

والفجر ۸

جنةالشهداء

۲۹

حسن

سرباز

مسئول معاونت اطلاعات عملیات لشگر

۱۳۶۲/۱۲/۵

جزیره مجنون

خیبر

جنةالشهداء

۳۰

غلامعلی

سعیدفر

جانشین عملیات قرارگاه

۱۳۶۵/۱۰/۲۱

شلمچه

کربلای ۵

جنةالشهداء

۳۱

حسینعلی

سمندری

فرمانده گردان

۱۳۶۰/۱۲/۲۸

خوزستان،کرخه

ام الحسین

جنةالشهداء

۳۲

مرتضی

شفایی

جانشین گردان پیاده

۱۳۶۰/۶/۱۵

سر پل ذهاب

پدافندی

جنةالشهداء

۳۳

بخشعلی

صادقپور

فرمانده گردان پیاده

۱۳۶۰/۶/۱۷

سر پل ذهاب

درگیری

جنةالشهداء

۳۴

غلامرضا

صالحی

جانشین لشکر

۱۳۶۷/۴/۲۲

خوزستان ، عینخوش

تک و درگیری

جنةالشهداء

۳۵

محمد مهدی

صالحی

جانشین اطلاعات عملیات

۱۳۶۶/۱/۲۱

شلمچه

کربلای ۵

جنةالشهداء

۳۶

حسینعلی

صفری

فرمانده گردان

۱۳۶۰

آبادان

ایزایی

جنةالشهداء

۳۷

مهدی

طالب

فرمانده گردان

۱۳۶۱/۲/۱۷

خرمشهر

بیت المقدس

جنةالشهداء

۳۸

حیدر علی

طالبی

فرمانده جبهه شوش

۱۳۵۹/۹/۱۷

شوش

درگیری

جنةالشهداء

۳۹

اکبر

عاطفی

جانشین گردان زرهی

۱۳۶۱/۳/۴

خرمشهر

بیت المقدس

جنةالشهداء

۴۰

لطفعلی

عباسی

فرمانده گردان پیاده

۱۳۶۰/۱۲/۶

چزابه

مولای متقیان

جنةالشهداء

۴۱

محمد علی

عباسیان

جانشین گردان زرهی

۱۳۶۲/۷/۲۹

بانه سردشت

والفجر ۴

جنةالشهداء

۴۲

محمد رضا

عرشی

فرمانده گردان مهندسی

۱۳۶۶/۴/۱۳

جاده باختران

نصر ۵

جنةالشهداء

۴۳

عیاسعلی

عموقنبری

جانشین گردان پیاده

۱۳۶۴/۶/۲۰

اشنویه

قادر

جنةالشهداء

۴۴

مهدیقلی

غلامی

فرمانده گردان پیاده

۱۳۶۴/۶/۲۰

اشنویه

قادر

جنةالشهداء

۴۵

محمود

فاتح

جانشین گردان پیاده

۱۳۶۲/۷/۲۸

بانه سردشت

والفجر ۴

جنةالشهداء

۴۶

اکبر

فتاح المنان

فرمانده گردان قرارگاه

۱۳۶۱/۱۰/۲۰

دشت عباس

فتح المبین

جنةالشهداء

۴۷

احمد

فزاد

فرمانده گردان

۱۳۵۹/۷/۲

خوزستان - اهواز

نامشخص

جنةالشهداء

۴۸

محمد باقر

قادری

فرمانده زرهی لشگر ۲۵ کربلا

۱۳۶۱/۴/۲۵

پاسگاه زید

رمضان

جنةالشهداء

۴۹

حبیب اله

قدیریان

فرمانده گردان پیاده

۱۳۶۶/۴/۳۰

سقز

درگیری

جنةالشهداء

۵۰

مهدی

قربعلی

مسئول تخریب

۱۳۶۲/۱۲/۲۸

عراق، جزیره مجنون

خیبر

جنةالشهداء

۵۱

مهدی

قماشلویان

مسئول مخابرات لشگر

۱۳۶۵/۱۱/۴

شلمچه

کربلای ۵

جنةالشهداء

۵۲

حسنعلی

قنبری

فرمانده گردان

۱۳۶۱/۱/۵

رقابیه

فتح المبین

جنةالشهداء

۵۳

حسینعلی

قوقه ای

فرمانده گردان پیاده

۱۳۶۱/۷/۱۱

دهلران موسیان

محرم

جنةالشهداء

۵۴

احمد

کاظمی

فرمانده نزسا

۱۳۸۴/۱۰/۱۹

ارومیه

ماموریت

جنةالشهداء

۵۵

اکبر

کامرانی

فرمانده گردان

۱۳۶۰/۹/۸

بستان

طریق المقدس

جنةالشهداء

۵۶

مجید

کبیرزاده

فرمانده تیپ

۱۳۶۵/۱۰/۱۹

شلمچه

کربلای ۵

جنةالشهداء

۵۷

محمود

کمالی

فرمانده گردان استحکامات

۱۳۶۵/۱۰/۲۴

شلمچه

کربلای ۵

جنةالشهداء

۵۸

محمد رضا

گوسفند شناس

فرمانده گردان

۱۳۶۱/۸/۱۲

(دهلران(موسیان

محرم

جنةالشهداء

۵۹

غلامرضا

محمدی

فرمانده گردان

۱۳۶۰/۱/۱۶

(آبادان(فیاضیه

پدافندی

جنةالشهداء

۶۰

احمد

محمدی

فرمانده گردان مهندسی

۱۳۶۱/۸/۱۱

موسیان

محرم

جنةالشهداء

۶۱

حسن

محمدی کیا

فرمانده گردان

۱۳۶۶/۵/۲

ایلام - میمک

نصر۶

جنةالشهداء

۶۲

حسن

مددی

جانشین گردان ادوات

۱۳۷۶/۶/۲۶

اهواز

اهواز

جنةالشهداء

۶۳

رحمت اله

مصدق

فرمانده بهداری لشگر

۱۳۷۹/۱۱/۹

بیمارستان

شیمیایی

جنةالشهداء

۶۴

محمد جواد

مصطفایی

فرمانده گردان زرهی

۱۳۶۱/۲/۱۶

خرمشهر

بیت المقدس

جنةالشهداء

۶۵

مرتضی

معین

جانشین گردان زرهی

۱۳۶۱/۲/۱۵

خرمشهر

بیت المقدس

جنةالشهداء

۶۶

حیدر علی

ملکی

فرمانده گردان

۱۳۶۲/۱۲/۷

جزیره مجنون

خیبر

جنةالشهداء

۶۷

حسن

منتظری

فرمانده گردان پیاده

۱۳۶۷/۱/۱۹

فاو

تک عراق

جنةالشهداء

۶۸

رضا

موحدی

فرمانده گردان مهندسی

۱۳۶۵/۱۱/۱۵

شلمچه

کربلای ۵

جنةالشهداء

۶۹

احمد

موحدی

فرمانده گردان مهندسی

۱۳۶۴/۱۱/۱۶

شلمچه

کربلای ۵

جنةالشهداء

۷۰

احمد رضا

موحدی

جانشین گردان پیاده

۱۳۶۲/۷/۲۸

سردشت

والفجر ۴

جنةالشهداء

۷۱

جعفر

میر عباسی

فرمانده گردان

۱۳۶۷/۱۰/۵

خرمشهر

کربلای ۴

جنةالشهداء

۷۲

سید محمد رضا

میردامادی

جانشین گردان پیاده

۱۳۶۱/۱/۱

رقابیه

فتح المبین

جنةالشهداء

۷۳

غلامرضا

نورمحمدی

فرمانده محور

۱۳۶۳/۱۲/۲۲

جزیره مجنون

بدر

جنةالشهداء

۷۴

سید محمد

نوریان

فرمانده گردان پیاده

۱۳۶۷/۲/۸

خرمشهر

پدافندی

جنةالشهداء

۷۵

جعفر

یزدانی

فرمانده گردان استحکامات

۱۳۶۴/۱۱/۲۸

فاو

والفجر ۸

جنةالشهداء

۷۶

غلامرضا

یزدانی

فرمانده توپخانه

۱۳۸۴/۱۰/۱۹

ارومیه

ماموریت

جنةالشهداء

۷۷

حسنعلی

یوسفان

فرمانده گردان

۱۳۶۱/۸/۱۶

ایلام، دهلران

محرم

جنةالشهداء

 

*****************************************************************

شهيد محمد منتظري

نگاهي به زندگي سراسر مبارزه شهيد محمد منتظري
شهيدمحمد منتظري در سال 1323 شمسي ديده به جهان گشود و بشارتها به تحقق پيوست . شهيدمحمد منتظري پس از پايان تحصيلات ابتدايي به تحصيل علوم ديني مشغول شد و با استعداد و حافظه قوي و تلاش بي وقفه خود به سرعت دوره هاي مختلف درسهاي طلبگي را طي كرد و به زودي به مدارج عالي علوم اسلامي دست يافت .
در سال 1342 با آغاز فصل جديدي در مبارزات ملت ايران به رهبري امام خميني (ره) شهيد محمد با سري پرشور به سرعت به دنبال رهبر و مرادش حركت كرد و در تمامي صحنه هاي مبارزه از قيام و نهضت شكوهمند اسلامي دفاع مي كرد و با شركت فعال در تظاهرات اعتراض آميز و پخش اعلاميه هاي امام و مراجع در قم و شهرستانها در خط سرخ شهادت حركت مي كرد و به پيش مي رفت .
با پشت سر گذاشتن آن همه تلاش و مبارزه بالاخره صبح روز اول فروردين ماه سال 45 در حرم مطهر حضرت معصومه توسط ساواك دستگير شد .
ساواك انواع شكنجه هاي روحي و جسمي را به شهيد محمد منتظري مي دهد به اين اميد واهي كه او را به حرف درآورد چرا كه ساواك مي دانست كه محمد حامل اسرار مهمي است .
كارهاي شهيد منتظري در زندان ساواك ، علاوه بر مطالعه قرآن و حديث و آشنايي كامل با مفاهيم اسلامي عبارت بود از مطالعه و فراگيري اقتصاد ، تكميل زبان انگليسي ، آشنايي بيشتر با مكتب ها و سازمانهاي سياسي و آموختن بيشتر مسائل اجتماعي . در همين دوره از زندان بود كه محمد در اثر برخورد با افراد گوناگون و ديدن نقاط ضعف به اين نتيجه رسيد كه بزرگترين اشكال كار مبارزين مذهبي ، نداشتن يك تشكيلات منسجم است ، لذا بخش ديگري از اوقات خود را صرف يافتن راه حلي براي آن كرد . بعدها كه از زندان آزاد شد يك روز در جلسه اي دوستانه گفت ، بعضي شبها در زندان تا صبح در گوشه اي به تنهايي بيدار مي ماندم و فكر مي كردم كه چگونه بايد يك تشكيلات قوي و حساب شده اسلامي به وجود آورد تا جوانان مظلوم در دام گرگان شرق و غرب نيفتند .
شهيد منتظري سرانجام در سال 47 از زندان آزاد مي شود و به ادامه گسترش خط فكري شكل يافته خود به شناسايي و ارزيابي افراد مي پردازد .
وي در دوران ستمشاهي با مطرح كردن سلسله درسهاي لزوم تأمين حكومت اسلامي در ميان طلاب عملاً به مبارزه با رژيم طاغوت پرداخت . در سال 48 پس از سرمايه گذاري كلان صهيونيست ها در ايران محمد منتظري اعلاميه اي بر ضد اين حركت منتشر ساخت . سپس شهيد منتظري به علت اين كه تحت تعقيب ساواك قرار داشت به پاكستان سفر كرد و در آنجا دوره جديدي از فعاليت هاي خود را آغاز كرد .
در سال 52 بالاخره به عراق سفر كرد و حضور حضرت امام رسيد و در آنجا به ادامه مبارزه پرداخت . پس از آن شهيد منتظري به چند كشور اروپايي سفر كرد و در آنجا نيز مبارزات خود را تكميل نمود .
سرانجام شهيد محمد منتظري در دي ماه سال 57 به ايران بازگشت و در سازماندهي مراسم استقبال از رهبر و مرادش فعالانه شركت كرد .
شهيد منتظري به همراه ياران خود اصلي ترين نقش را در تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و كميته انقلاب اسلامي داشت .
شهيد منتظري همچنين در افشاگري برخي چهره هاي ضد انقلاب داخلي نظير بني صدر و ... نقش بسزايي ايفا كرد و سرانجام در هنگام حضور در يكي از جلسات مهم تصميم گيري درباره امور مملكتي در هفتم تيرماه 1360 به درجه رفيع شهادت نائل گشت .

محمد منتظری
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

محمد منتظری
محمد منتظری دارای درجه «حجت الاسلام» از روحانیون ایران و فرزند حسینعلی منتظری بود. وی در سال ۱۳۲۳ در نجف آباد متولد شد. در سال ۱۳۳۷ وارد حوزه علمیه قم گردید و علوم اسلامی در سطح خارج فقه و اصول فقه و فلسفه را فرا گرفت. و در محضر اساتیدی مانند روح‌الله خمینی، سیدمصطفی محقق‌داماد، حسینعلی منتظری و علی مشکینی حضور یافت.
مبارزات سیاسی
در سال‌های ۴۱ و ۴۲ همزمان با آغاز نهضت روح‌الله خمینی فعالیت‌های مبارزاتی خود را آغاز نمود. در سال ۴۴ در حین انتشار اعلامیه دستگیر شد پس از ۷ ماه زندان آزاد شد و در جریان یک رویارویی با ماموران سلسله پهلوی گریخت و سپس به خارج رفت و تا ۱۰ سال زندگی مخفی را در خارج از کشور گذراند. وی در خارج از کشور نیز مشغول ایجاد هماهنگی با رهبران آزادی‌بخش جهان اسلام بود.
روح‌الله خمینی پرونده محمد منتظری را به خط خود امضا و نموده و محمد منتظری را انسانی متفکر و فداکار با اخلاص و ایثارگر دانسته‌است.
ایت الله مهدوی کنی دستور بازداشت « محمد منتظری» را در تابستان ۱۳۵۸ یکسال پس از انقلاب می‌دهد. « مهدوی کنی»این دستور را در رابطه بر علیه فعالیتهای «محمد منتظری» در همکاری با جنبشهای رهاییبخش جهانی انجام می‌دهد.
شهادت
پس از انقلاب، محمد منتظری از چهره‌های بانفوذ و پرحرکت انقلابی به شمار می‌آمد. در نتیجهٔ درگیری خونینی که بین نیروهای وفادار به روح‌الله خمینی و سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۶۰ رخ داد، تعداد زیادی از کارگزاران رده بالای انقلاب -شامل محمد بهشتی، رئیس جمهور محمدعلی رجائی و نخست وزیر محمدجواد باهنر- در اثر بمب‌گذاری و ترور شهید شدند. یکی دیگر از قربانیان این بمب‌گذاری‌ها محمد منتظری بود که در انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی شهید شد.

*************************

شهید احمد کاظمی

شهید احمد کاظمی در سال 1337 در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود و همچون سایر جوانان، سرگرم تحصیل گردید. با پیدایش جرقه های انقلاب اسلامی دوشادوش ملت به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پرداخت و در بیست و سومین بهار زندگی خود، در اوایل سال 59 به کردستان رفت تا با رزمی بی امان، دشمنان داخلی انقلاب را منکوب نماید. او دوران جوانی خود را با لذت حضور در جبهه های نبرد از کردستان گرفته تا جای جای جبهه های جنوب در صف مقدم مبارزه با متجاوزان بعثی در سِـمت هایی چون: دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر 8 نجف، یکسال فرماندهی لشکر 14 امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه را به عهده داشت. رزمندگان و ایثارگران بسیاری، خاطراتی شیرین و به یادماندنی از رشادت ها و شجاعت های این دلاور زمان بیاد دارند. حضور مستقیم در خط مقدم جبهه و ارتباط صمیمانه با پاسداران و رزمندگان بسیجی تا بدانجا بود که از ناحیه پا، دست، و کمر بارها مجروح گردید و یک بار نیز انگشتش قطع شد. در طی سالها با استفاده از مجال هایی از عشق به تحصیل بهره جست و کارشناسی خود را در رشته جغرافیا و کارشناسی ارشد را در رشته مدیریت دفاعی گذراند و موفق شد دانشجوی دکتری در رشته دفاع ملی گردد. کفایت و شجاعت آن بزرگوار تا بدانجا بود که مقام معظم رهبری 3 مدال فتح بر سینه پر عطش شهادت ایشان نصب نمودند. وی در اواسط سال 84 از سوی فرمانده کل سپاه، به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد و توفیق خدمت را در سنگر دیگری یافت. این فرمانده قهرمان در آخرین دیدار خود با محبوب خویش فرمانده معظم کل قوا، تقاضای دعا برای شهادت خویش را نمود، زیرا مرغ جانش بیش از این تحمل ماندن بر این کره خاکی را نداشت و سرانجام در پروازی دنیوی به پرواز اخروی شتافت. اوج گرفت و به ملکوت اعلی پیوست. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

سردار شهید سرلشکر پاسدار "احمد کاظمی"
سردار شهید سرلشکر پاسدار "احمد کاظمی" در سن ‪۱۸‬سالگی ، پس از تحصیلات دوره دبیرستان در صف مبارزین و جبهه‌های جنوب لبنان حضور پیدا کرد و مبارزه با استکبار و اشغالگران را آغاز نمود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین کسانی بود که به سپاه پاسداران پیوسته و از فرماندهان شجاع ، پر انرژی ، مدیر و خلاق بود و به همین دلیل حکم مسوولیت‌های زیادی را از دست مبارک مقام معظم رهبری دریافت کرد. شهید کاظمی ، با شروع جنگ تحمیلی ، با یک گروه ‪۵۰‬نفره در جبهه‌های آبادان حضور یافت و مبارزه را با دشمن متجاوز آغاز کرد. وی، از همان اول فرماندهی یکی از جبهه‌های آبادان را برعهده گرفت و در عملیات حصر آبادان و در یکی از محورهای عملیات مسوولیت مهمی برعهده داشت . وی در پایان جنگ تحمیلی همان گروه ‪۵۰‬نفره روز اول جنگ را تبدیل به یکی از لشکرهای قوی و مهم سپاه کرد و لشکر را با سلاح‌های به غنیمت گرفته شده از عراقی‌ها به یک لشکر زرهی با صدها تانک و نفربر و توپخانه و ماشین آلات ، تحویل نظام داد. وی در راه‌اندازی و شکل‌گیری نیروی زمینی سپاه به عنوان معاون عملیاتی نیروی زمینی سپاه خدمات شایانی داشت . سردار کاظمی همچنین در سال ‪۱۳۷۲‬با حضور در منطقه شمال غرب کشور به عنوان فرمانده منطقه شمال غرب حکم فرماندهی را از دست مقام معظم رهبری دریافت کرد . مقام معظم رهبری در همان دوران مسوولیت سردار کاظمی در استان اذربایجان غربی و کردستان حضور پیدا کردند و از برقراری امنیت منطقه توسط سردار کاظمی تقدیر به عمل اورد . در سال ‪۱۳۷۹‬حکم فرماندهی نیروی هوایی سپاه را از رهبر معظم انقلاب دریافت کرد و نیروی هوایی را از نظر سازمان ، ساختار و سازماندهی و سازمان موشکی ارتقا داده تا جایی که دشمنان جمهوری اسلامی ایران از توانمندی موشکی کشور حیرت زده بودند . وی پس از ‪۵‬سال خدمت ارزنده در نیروی هوایی سپاه ، در سال ‪۱۳۸۴‬حکم فرماندهی نیروی زمینی سپاه را از مقام معظم کل قوا دریافت کرد و طی سه ماه فعالیت شبانه‌روزی، بیش از ‪۱۰۰‬سفر به تمامی یگان‌های نیروی زمینی داشت و وضعیت یگان‌های نیروی زمینی را از نزدیک بررسی می‌کرد. سردار شهید کاظمی محور عمده فعالیت‌های نیروی زمینی را تقویت و ارتقای یگان‌های صفی نیروی زمینی سپاه اعلام کرد و در این زمینه ،خدمات ارزنده‌ای را ارایه داد. وی ، شب شهادت در جلسه‌ای ، ضمن آنکه که حسرت می‌خورد که چرا شهید نشده و یاران او رفته‌اند ، سفارش کرد ، " شهدا خیلی به گردن ما حق دارند ، باید تلاش زیادی کنیم " باید در اردوهای راهیان نور از همه شهدا ( ارتش ، سپاه ، بسیج ، ) بگویید ، از خودتان نگویید از دیگران بگویید.از نیروی هوایی ارتش از هوانیروز ارتش ، از شهدای ارتش و جهاد بگویید . وی صبح روز شهادت عازم منطقه شمال غرب شد.

 حضرت آیت ا... خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی شهادت سردار رشید اسلام، سرلشگر احمد کاظمی و تعدادی از سرداران و افسران سپاه را در حادثه سقوط هواپیما تسلیت گفتند. متن پیام مقام معظم رهبری به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم فقدان شهادت گون سردار سردار رشید اسلام، سرلشکر احمد کاظمی و تعدادی از سرداران و افسران سپاه در حادثه هواپیما، اینجانب را داغدار کرد. این فرمانده شجاع و متدین و غیور از یادگارهای ارزشمند دوران دفاع مقدس و در شمار برجستگان آن حماسه‌ی بی‌نظیر بود. تدبیر و قدرت فرماندهی او در طول جنگ هشت ساله کارهای بزرگی انجام داده و او بارها تا مرز شهادت پیش رفته بود. آرزوی جان باختن در راه خدا در دل او شعله می‌کشید و او با این شوق و تمنا در کارهای بزرگ پیشقدم می‌گشت. اکنون او به آرزوی خود رسیده و خدا را در حین انجام دادن خدمت ملاقات کرده است. اینجانب شهادت این سردار رشید و نامدار و دیگر جان باختگان این حادثه را به همه‌ی ملت ایران به ویژه مردم عزیز و شهید پرور نجف آباد، تبریک و تسلیت می‌گویم و از خداوند متعال برای بازماندگان این شهیدان، بردباری و قدرت تحمل و پاداش صابران و برای خود آنان علو درجات اخروی را مسالت می‌کنم. سید علی خامنه‌ای
سردار صفوی درخصوص شهدای سانحه سقوط هواپیمای فالکن گفت: سردار"احمد کاظمی" فرمانده نیروی زمینی سپاه، از اولین پاسدارانی بود که در سال ‪۵۸‬به سپاه پیوست و رشادت‌های زیادی در دوران دفاع مقدس از خود نشان داد . وی اظهار داشت : سردار کاظمی جانباز ‪۴۵‬درصد، فرماندهی مدبر و شجاع بود که با پذیرفتن مسوولیت‌های مختلف در رده‌های فرماندهی سپاه ، نقش موثری در پیروزی‌های عملیات جنگی نظیر، عملیات آزادسازی مناطق شمال غرب از دست ضد انقلاب ، عملیات شکست حصر آبادان ، فتح خرمشهر ، فتح‌المبین ایفا کرد . وی گفت: سردار کاظمی که حدود پنج ماه فرماندهی نیروی زمینی سپاه را برعهده گرفته بود از نیروهای تحصیل کرده بود که سه مدال فتح و شجاعت را بعد از جنگ گرفت و این اواخر نیز شدیدا به یاد شهدای دفاع مقدس خصوصا ،شهید خرازی و باکری بود
احمد کاظمی
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

 احمد کاظمی

 محل تولد نجف آباد

 تاریخ تولد ۲ مرداد ۱۳۳۷

 محل شهادت نزدیکی ارومیه
سقوط هواپیمای فالکن
تاریخ شهادت 19 دی 1384

 تابعیت ایرانی

 رسته نظامی ارتش جمهوری اسلامی

 فرماندهی فرمانده جبهه فیاضیه آبادان
جنگها جنگ ایران و عراق

 احمد کاظم (۲ مرداد ۱۳۳۷ در نجف آباد - 1۹ دی ۱۳8۴ در نزدیکی ارومیه) از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی و شرکت کننده در جنگ ایران و عراق بود.
فهرست مندرجات
[نهفتن]
• ۱ زندگینامه
• ۲ شهادت
• ۳ منابع
• ۴ پیوند به بیرون

 زندگینامه
در سن 20 سالگی، پس از تحصیلات دوره راهنمایی در به مبارزین در جبهه‌های جنوب لبنان پیوست.در رثای حاجی ، خبرگزاری آفتاب وی پس از پیروزی انقلاب جزو اولین کسانی بود که به ارتش جمهوری اسلامی پیوسته و از فرماندهان ارشد آن گشت.[نیازمند منبع] احمد کاظم، با شروع جنگ ایران و عراق، با یک گروه ۵ نفره در جبهه‌های آبادان حضور یافت و مبارزه را با منافقین آغاز کرد.[نیازمند منبع] در پایان جنگ این گروه ۵ نفره روز اول جنگ با فرماندهی احمد کاظم به یکی از لشکرهای قوی و مهم ارتش (لشگر اشرف) تبدیل شد.
شهادت
[[پرونده:Crashedjet.jpg|thumb|left|200px|تصویری از سقوط جت فالکن وی در 19 دی سال 1384 در سانحه هوایی سقوط هواپیمای فالکن در نزدیکی ارومیه درگذشت. بنا به گفته وی علت این سقوط انفجار در داخل هواپیما بوده است.

یادی از شهید احمد کاظمی
سردار رشید اسلام شهید احمد کاظمی

سردار شهيد سرلشكر پاسدار "احمد كاظمي" در سن ‪ ۱۸‬سالگي ، پس از تحصيلات دوره دبيرستان در صف مبارزين و جبهه‌هاي جنوب لبنان حضور پيدا كرد و مبارزه با استكبار و اشغالگران را آغاز نمود.
وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي جزو اولين كساني بود كه به سپاه پاسداران پيوسته و از فرماندهان شجاع ، پر انرژي ، مدير و خلاق بود و به همين دليل حكم مسووليت‌هاي زيادي را از دست مبارك مقام معظم رهبري دريافت كرد. شهيد كاظمي ، با شروع جنگ تحميلي ، با يك گروه ‪ ۵۰‬نفره در جبهه‌هاي آبادان حضور يافت و مبارزه را با دشمن متجاوز آغاز كرد. وي، از همان اول فرماندهي يكي از جبهه‌هاي آبادان را برعهده گرفت و در عمليات حصر آبادان و در يكي از محورهاي عمليات مسووليت مهمي برعهده داشت .

وي در پايان جنگ تحميلي همان گروه ‪ ۵۰‬نفره روز اول جنگ را تبديل به يكي از لشكرهاي قوي و مهم سپاه كرد و لشكر را با سلاح‌هاي به غنيمت گرفته شده از عراقي‌ها به يك لشكر زرهي با صدها تانك و نفربر و توپخانه و ماشين آلات ، تحويل نظام داد. وي در راه‌اندازي و شكل‌گيري نيروي زميني سپاه به عنوان معاون عملياتي نيروي زميني سپاه خدمات شاياني داشت . سردار كاظمي همچنين در سال ‪ ۱۳۷۲‬با حضور در منطقه شمال غرب كشور به عنوان فرمانده منطقه شمال غرب حكم فرماندهي را از دست مقام معظم رهبري دريافت كرد .

مقام معظم رهبري در همان دوران مسووليت سردار كاظمي در استان اذربايجان غربي و كردستان حضور پيدا كردند و از برقراري امنيت منطقه توسط سردار كاظمي تقدير به عمل اورد .
در سال ‪ ۱۳۷۹‬حكم فرماندهي نيروي هوايي سپاه را از رهبر معظم انقلاب دريافت كرد و نيروي هوايي را از نظر سازمان ، ساختار و سازماندهي و سازمان موشكي ارتقا داده تا جايي كه دشمنان جمهوري اسلامي ايران از توانمندي موشكي كشور حيرت زده بودند .

وي پس از ‪ ۵‬سال خدمت ارزنده در نيروي هوايي سپاه ، در سال ‪ ۱۳۸۴‬حكم فرماندهي نيروي زميني سپاه را از مقام معظم كل قوا دريافت كرد و طي سه ماه فعاليت شبانه‌روزي، بيش از ‪ ۱۰۰‬سفر به تمامي يگان‌هاي نيروي زميني داشت و وضعيت يگان‌هاي نيروي زميني را از نزديك بررسي مي‌كرد.

سردار شهيد كاظمي محور عمده فعاليت‌هاي نيروي زميني را تقويت و ارتقاي يگان‌هاي صفي نيروي زميني سپاه اعلام كرد و در اين زمينه ،خدمات ارزنده‌اي را ارايه داد.

وي ، شب شهادت در جلسه‌اي ، ضمن آنكه كه حسرت مي‌خورد كه چرا شهيد نشده و ياران او رفته‌اند ، سفارش كرد ، " شهدا خيلي به گردن ما حق دارند ، بايد تلاش زيادي كنيم " بايد در اردوهاي راهيان نور از همه شهدا ( ارتش ، سپاه ، بسيج ، ) بگوييد ، از خودتان نگوييد از ديگران بگوييد.از نيروي هوايي ارتش از هوانيروز ارتش ، از شهداي ارتش و جهاد بگوييد .

وي صبح روز شهادت عازم منطقه شمال غرب شد.

سخنان سردار صفوی درباره شهید احمد کاظمی

سردار صفوي درخصوص شهداي سانحه سقوط هواپيماي فالكن گفت: سردار"احمد كاظمي" فرمانده نيروي زميني سپاه، از اولين پاسداراني بود كه در سال ‪ ۵۸‬به سپاه پيوست و رشادت‌هاي زيادي در دوران دفاع مقدس از خود نشان داد .

وي اظهار داشت : سردار كاظمي جانباز ‪ ۴۵‬درصد، فرماندهي مدبر و شجاع بود كه با پذيرفتن مسووليت‌هاي مختلف در رده‌هاي فرماندهي سپاه ، نقش موثري در پيروزي‌هاي عمليات جنگي نظير، عمليات آزادسازي مناطق شمال غرب از دست ضد انقلاب ، عمليات شكست حصر آبادان ، فتح خرمشهر ، فتح‌المبين ايفا كرد .

وي گفت: سردار كاظمي كه حدود پنج ماه فرماندهي نيروي زميني سپاه را برعهده گرفته بود از نيروهاي تحصيل كرده بود كه سه مدال فتح و شجاعت را بعد از جنگ گرفت و اين اواخر نيز شديدا به ياد شهداي دفاع مقدس خصوصا ،شهيد خرازي و باكري بود .

به گفته فرمانده‌كل سپاه ، سردار سعيد مهتدي جعفري فرمانده لشكر ‪۲۷‬ مكانيزه محمدرسول‌الله ‪ ۳۰‬درصد جانباز بود كه صد ماه سابقه جبهه داشت و فوق ليسانس مديريت امور دفاعي بود . آخرين مسووليت وي معاون عملياتي نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود.

وي افزود: سردار سرتيپ عباس كربندي نيز از استادان خلبان دوره‌هاي فرماندهي و آموزش‌دهنده ي هواپيماي آنتونوف و فالكن بود. او خلباني كاملا فني،استاد و با فهم و علم بالا بود و در جنگ مسووليت‌هاي مختلفي را برعهده داشت.

سردار صفوي اظهار داشت : صفدر رشادي معاون طرح و برنامه‌ي سپاه با سي ماه سابقه‌ي دفاع مقدس و فوق ليسانس مديريت دفاعي و" سعيد سليماني" معاون عمليات نيروي زميني سپاه، ‪ ۹۰‬ماه در جنگ حضور داشت، ‪ ۳۵‬درصد جانباز بود و "نبي‌الله شاه مرادي "معاون اطلاعات نيروي زميني سپاه نيز ‪ ۱۱۰‬ماه حضور در جبهه‌هاي حق عليه باطل بود.

فرمانده كل سپاه درباره خصوصيات ساير شهدا نيز گفت : "احمد الهامي نژاد" خلبان دوم جزو بهترين خلبانان و فردي با جديت بالا و دلسوز." غلامرضا يزداني" فرمانده توپخانه‌ي نيروي زميني سپاه با ‪ ۶۰‬ماه سابقه‌ي حضور در جبهه‌بود.

سرهنگ پاسدار "حميد آذين پور" كارشناس جامعه‌شناسي و امور دفاعي بود. ۱۰۰‬ماه حضور در جبهه داشت و جانباز شيميايي بود، سرهنگ بصيري نيز مسوول فني پرواز بود كه در اين حادثه به شهادت رسيد.

حضرت آيت ا... خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيامي شهادت سردار رشيد اسلام،
سرلشگر احمد كاظمي و تعدادي از سرداران و افسران سپاه را در حادثه سقوط هواپيما تسليت گفتند.

بسم الله الرحمن الرحيم

فقدان شهادت گون سردار سردار رشيد اسلام، سرلشكر احمد كاظمي و تعدادي از سرداران و افسران سپاه در حادثه هواپيما، اينجانب را داغدار كرد. اين فرمانده شجاع و متدين و غيور از يادگارهاي ارزشمند دوران دفاع مقدس و در شمار برجستگان آن حماسه‌ي بي‌نظير بود.
تدبير و قدرت فرماندهي او در طول جنگ هشت ساله كارهاي بزرگي انجام داده و او بارها تا مرز شهادت پيش رفته بود. آرزوي جان باختن در راه خدا در دل او شعله مي‌كشيد و او با اين شوق و تمنا در كارهاي بزرگ پيشقدم مي‌گشت.
اكنون او به آرزوي خود رسيده و خدا را در حين انجام دادن خدمت ملاقات كرده است. اينجانب شهادت اين سردار رشيد و نامدار و ديگر جان باختگان اين حادثه را به همه‌ي ملت ايران به ويژه مردم عزيز و شهيد پرور نجف آباد، تبريك و تسليت مي‌گويم و از خداوند متعال براي بازماندگان اين شهيدان، بردباري و قدرت تحمل و پاداش صابران و براي خود آنان علو درجات اخروي را مسالت مي‌كنم.

سيد علي خامنه‌اي

***********************

غلامرضا صالحی

غلامرضا صالحی

محل تولد نجف آباد , اصفهان

تاریخ تولد ۱۳۳۷

محل شهادت حوالی چاههای ابوغریب , منطقه دشت عباس
(اثر اصابت ترکش گلوله توپ)

تاریخ شهادت ۲۳ تیر ۱۳۶۷

تابعیت ایرانی

رسته نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

جنگها جنگ ایران و عراق

عملیاتهای مهم والفجر ۹ ، تدافعی حاج عمران
، کربلای ۱ ، کربلای ۲ ، کربلای ۴
کربلای ۵

غلامرضا صالحی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شرکت کننده در جنگ ایران و عراق بود.
وی در سال ۱۳۳۷ ه.ش در شهرستان نجف آباد اصفهان متولد شد. با توجه به وضعیت اقتصادی خانواده، دوران تحصیل ایشان با سختی زیادی قرین بود. او از زمانی که خود را شناخت مجبور بود هم‌زمان با خواندن درس، در دوره شبانه، به شغل بنایی در کنار پدر اشتغال داشته باشد.
پس از اخذ مدرک سیکل به دروس حوزوی روی آورد. ابتدا چند سالی را در حوزیه علمیه شهرستان نجف آباد گذراند. وی از شاگردان آیت‌الله ایزدی بود.
فهرست مندرجات
[نهفتن]
• ۱ پس از پیروی انقلاب اسلامی
• ۲ نقش وی در جنگ ایران و عراق
• ۳ نحوه شهادت
• ۴ منابع

پس از پیروی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از عناصر اصلی و فعال حزب الله نجف آباد درآمد. در مبارزه با مخالفین رژیم جمهوری اسلامی از جمله کسانی بود که هرجا تجمع و حرکتی از جانب گروهکها به چشم می‌خورد، در صحنه حاضر بود و با آنها مقابله و در سرکوب حرکتهای اعتراضی شرکت می‌کرد.

مدتی به همراه محمد منتظری به کشورهای سوریه، لبنان و لیبی سفر نمود و حدود دو ماه در کنار چریکهای لیبیایی به فراگیری آموزشهای نظامی و چریکی  مشغول بود.

پس از بازگشت به تهران و در سال ۱۳۵۸ به عضویت افتخاری سپاه نجف آباد در آمد و در قسمت تبلیغات شروع به فعالیت کرد.
نقش وی در جنگ ایران و عراق
با شروع جنگ تحمیلی همراه با یک گروه صد نفری (که خود سرپرستی آنها را به عهده داشت) عازم جبهه‌های جنگ شد و پس از سه ماه نبرد پیاپی در جبهه سرپل ذهاب برای مرخصی به شهر نجف آباد برگشت. علاقه وافر به حضور در جنگ به حدی بود که هرگاه عملیاتی در غرب یا جنوب کشور در شرف انجام بود سراسیمه خود را به آنجا می‌رساند.[نیازمند منبع]

در عملیات فتح المبین که به عنوان فرمانده گردان عمل می‌کرد از ناحیه پا به شدت زخمی شد و حدود دو ماه در بیمارستانی در تهران بستری و سپس به اصفهان منتقل گردید. بارها رزمندگان، او را با عصا در جبهه‌های نبرد مشاهده کرده بودند.[نیازمند منبع] وی تا پایان عمر در راه رفتن مشکل داشت، با این وجود در همه صحنه‌ها حاضر بود و با آن وضع جانبازی، قریب یک ماه به کار شناسایی در کوهستانهای صعب العبور و پربرف منطقه شمال عراق مشغول بود. در سال ۱۳۶۲ در قرارگاه حمزه سیدالشهداء مشغول به کار شد و با توجه به روحیه رزمی که داشت مسئولیت هماهنگی واحدهای عملیاتی قرارگاه را به عهده گرفت. صالحی در عملیات قادر نماینده رسمی سپاه در قرارگاه ارتش بود و با تلاش همه جانبه و شبانه روزی، در هماهنگی‌های بین این دو نیرو نقش مهمی را ایفا نمود.[نیازمند منبع]
از اویل سال ۱۳۶۵ تا اواسط ۱۳۶۶ در معاونت عملیات قرارگاه نجف انجام وظیفه کرد و در این مدت در عملیات والفجر ۹ ، تدافعی حاج عمران ، کربلای ۱ ، کربلای ۲ ، کربلای ۴ و کربلای ۵ حضور داشت. در سال ۱۳۶۶ به لشکر محمدرسول الله فرستاده شد و در عملیات کربلای۸ به عنوان قائم مقام فرماندهی لشکر انجام وظیفه کرد.
در عملیات بیت المقدس ۴ که در تاریخ ۱۵ فروردین ماه ۱۳۶۷ در منطقه عمومی دربندیخان عراق انجام گرفت نقش به سزایی داشت.[نیازمند منبع] در این عملیات ، لشکر ۲۷ در کنار سایر یگانها ، ضمن تصرف ارتفاعات شاخ شمیران ، که به سد دربندیخان مشرف بود، پاتکهای شدید دشمن را با ایثار و از خودگذشتگی رزمندگان اسلام دفاع کردند.
اواخر جنگ که یگانهای سپاه عمدتاً در غرب در حال پیشروی بودند، نیروهای رژیم بعث عراق مجدداً به بخش‌هایی از جبهه جنوب از جمله شلمچه وارد شدند. ایشان در این زمان (۲۳ خردادماه ۱۳۶۷) با تیپ هایی از لشکر ۲۷ که برای بیرون راندن عراقیها به منطقه اعزام شده بودند، در عملیات انهدامی بیت المقدس ۷ شرکت داشت و در کنار سایر یگانها موفق به وادار کردن دشمن به عقب نشینی شدند.
نحوه شهادت
چند روز قبل از پذیرش قطعنامه توسط ایران، وی در منطقه دشت عباس در ۲۳ تیر ماه ۱۳۶۷ حوالی چاههای ابوغریب – بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به سختی مجروح گردید و به شهادت رسید.

سرویس دفاع مقدس «تابناک» ـ 22 تیر ماه سالروز شهادت و 24 تیر ماه سالروز به خاک سپاری شیرمردی از شهر شهیدان و دیار عاشقان، نجف آباد است؛ بزرگ رزمنده ای که جبهه های غرب خود را مدیون او می دانند ولی افسوس که در غفلت و فراموشی ما گمنام مانده است.

شهید غلامرضا صالحی به روایت همرزمش که در لحظات آخر در کنارش بود

وقتی به لشکر 27 حضرت رسول‌(ص) آمد، غریبه‌ای بود در میان آدم‌هایی که همه با هم رفاقت قدیمی داشتند. شاید تعداد اندکی ـ آن هم دورادور ـ او را می‌شناختند. همه سال‌های جنگ را در لشکر 8 نجف اشرف و در غرب و کردستان گذرانده بود. حالا هم آمده بود به عنوان جانشین فرمانده لشکر T27 اما خیلی زود رفاقت‌ها شکل گرفت. خیلی زودتر از آن چیزی که شاید تصورش را بکنید و این خاصیت آن فضا و آن محیط دل‌انگیز بود.

در کنار سرداران شهید باقری، همت، زین الدین
درست بر خلاف روزگار ما و احوال این روزهای ما، در جبهه اصلا کسی غریبه نبود. همین که وارد جمع می‌شد، دیگر یک آشنای قدیمی بود و «غلامرضا صالحی» هم وقتی در سال‌های آخر جنگ به جمع رزمندگان لشکر 27 آمد، آشنای قدیمی همه ما شد. آشنای قدیمی همه ما بود. مردی با صفا و افتاده حال و در عین حال زحمت‌کش و کاربلد و دقیق.

در مانورهای عملیاتی بی‌دریغ تلاش می‌کرد. به شدت اهل مطالعه بود و بارها دیده بودم که در حال نوشتن است. در مسائل اعتقادی عمیق بود و از نگاه‌‌های سطحی ـ به ویژه از اتلاف وقت رزمندگان با امور پیش پا افتاده ـ آزرده خاطر می‌شد. در میدان نبرد شجاع بود و در عین حال خونسرد و خوش‌فکر و باتدبیر.

گشت شناسایی در سلیمانیه عراق با شهید باقری، سردار احمدی مقدم و سردار کلیشادی
«صالحی» بسیار کم‌ حرف بود و محجوب و مأخوذ به حیا و تودار. از احوال شخصی‌اش خیلی‌ها باخبر نبودند. کمتر کسی می‌دانست که او از مبارزان پیش از انقلاب است و از یاران خاص شهید بزرگوار «محمد منتظری».
***
روزهای آخر جنگ، روزهای تلخ و سختی بود. هر روز از مناطق گوناگون، خبرهای بدی به گوش می‌رسید. دشمن در برخی از جبهه‌ها در حال پیشروی بود و سرزمین‌هایی را که برای تصرفشان صدها و هزاران شهید داده بودیم، بازپس می‌گرفت. در چنین شرایطی همه منتظر خبر بزرگ و ناگواری بودند؛ خبری که دل‌ها گواهی می‌داد که قطعا به نفع رزمنده‌ها نیست. به نفع کسانی که پس از هشت سال دفاع جانانه از این سرزمین، جوانی‌شان را در بیابان‌های خشک و سوزان جنوب و کوه‌ها و صخره‌های سخت و سرد غرب گذرانده بودند. با این همه، هیچ‌کس نمی‌خواست واقعیت را باور کند. شاید هم واقعیت سهمگین‌تر از ظرفیت ما بود که وقتی پای آن خبر بزرگ به میان می‌آمد، خیلی زود حرف را عوض می‌کردیم. دلمان نمی‌خواست حتی به آن واقعیت فکر کنیم؛ به واقعیتی که امام(ره) از آن به «جام زهر» تعبیر کرد و چه تعبیر درستی بود.
***
در یکی از همین روزهای تلخ و دلگیر بود ـ ‌شاید پنج روز پیش از اعلام رسمی پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران ـ که دشمن در منطقه «فکه» پیشروی کرد و جلو آمد.

نمایشگاه کتاب در راستای فعالیت های اعتقادی
نیمه‌ شب به همراه «غلامرضا صالحی»، گردان عمار لشکر 27 حضرت رسول(ص) را برای دفع تک دشمن به منطقه بردیم. گردان عمار، مقاومت جانانه‌ای کرد. دشمن نیز با همه توان به میدان آمده بود و به هر قیمتی نمی‌خواست عقب‌نشینی کند. اذان صبح که شد، نماز را خواندیم و با «صالحی» و چند نفر دیگر از دوستان، راه افتادیم که در حوالی تنگه «برغازه» محل مناسبی را برای استقرار نیروها پیدا کنیم. در یک بلندی ایستادیم. همین که از ماشین پیاده شدیم، ناگهان گلوله توپی در جمع ما فرود آمد و هر کداممان را به گوشه‌ای پرت کرد. انفجار چنان مهیب بود که برای چند لحظه هیچ صدایی را نمی‌شنیدم و جایی را نمی‌دیدم. به خودم که آمدم، دیدم عده‌ای دور و برمان هستند و تلاش می‌کنند، آمبولانس خبر کنند. وقتی چشم چرخاندم، دیدم در میان آن جمع کوچک، وضعیت «صالحی» از همه بدتر است و مدام ناله می‌کند.

در کنار سردار مصطفی ایزدی
آمبولانس که رسید، سوارمان کردند و راه افتادیم. در راه بیمارستان صحرایی هنوز صدای ناله‌هایش به گوش می‌رسید. وقتی رسیدیم، امدادگرها به سرعت مشغول مداوای ما شدند و کیسه‌های خون به تک‌تکمان وصل کردند. با همه حال بدی که داشتم حواسم به «صالحی» بود. امدادگر را می‌دیدم که بالای سرش، سوزن به دست دنبال رگ می‌گشت. به سرعت این کار را کرد. صدای «صالحی» قطع شده بود. چشم دوخته بودم به کیسه خون. امدادگر هنوز بالای سرش ایستاده بود. لوله نازک و شفافی از کیسه می‌رفت به سوی بازوی «صالحی». خون وارد لوله شده بود، اما جلوتر نمی‌رفت. کسان دیگری هم آمدند بالای سر او و خیلی تلاش کردند، اما خون راه نیفتاد. صالحی رفته بود و چه خوب موقعی رفت. چهار روز دیگر خون در رگ‌های جبهه‌ها متوقف شد و اگر صالحی نرفته بود... .

* محمد جوانبخت، همرزم شهید

***

گوشه ای از زندگی نامه طلبه شهید غلامرضا صالحی قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله

روز دوم آذر ماه 1337 در دیار نجف آباد هنگامی که دانه های سفید برف گونه های سرد زمین را نوازش می داد، در یکی از چهار اتاق خانه ای گلین که نور معنویت به واسطه تدین و پرهیزکاری «علیمحمد و خورشید» همواره از آن ساطع بود، غلامرضا چشم به جهان گشود.

شش سالش که بود مادرش نامش را در یک مدرسه علمیه نوشت و با مشقت زیاد هر ماه 15 ریال پس انداز می کرد و به مدیر مدرسه تحویل می داد. این سال گذشت و سال بعد، نامش را در یک مدرسه دولتی نوشتند. ششم سال ابتدایی را با همه کمبودهایش به پایان رساند.

در جلسات قرآنی که به تازگی توسط دایی اش در محله برگذار شده بود، شرکت می کرد و علاوه بر آموختن بیشتر قرآن و احکام با توجه به نفرت شدیدی که از رژیم داشت با مسائل سیاسی و جنایات رژیم بیشتر آشنا شد و یکی از اعضای فعال این جلسات بود که آن دوران تحولی بزرگی در زندگی اش به شمار آمد.

در کنار شهید بزرگوار صیاد شیرازی
در سال آخر دبیرستان، پس از اختلافی که با معلم زبان انگلیسی پیدا کرد و او بی دلیل تجدیدش کرد از درس خواندن منصرف شد، زیرا او تا آن سال از هیچ درسی تجدید نیاورده بود این موضوع فشار روحی زیادی بر او آورد پس از آن به تحصیلات حوزوی که علاقه زیادی هم به آن داشت پرداخت و با استعداد زیادی که از خود نشان داد توجه همه اساتید را به خود جلب کرد.

به علت نبود استاد کافی در نجف آباد، تصمیم گرفت به ادامه تحصیل در قم بپردازد ولی با توجه به شهریه مختصر و هزینه های بالا تصمیم گرفت نخست مدتی نزد پدر کار کند و پس از پس انداز پول کافی به قم برد و در همین حال در مدرسه شبانه هم به ادامه تحصیل می پرداخت.

با فشار پدر و مادر و خویشان و دوستان به سربازی رفت ولی پس از چند ماه به خاطر ظلم و فساد در ارتش شاه طاقت نیاورد و گریخت.

پس از انقلاب به خدمت سربازی رفت و به کمیته انقلاب اسلامی مأمور شد. سپس مدتی در روزنامه «پیام شهید»، شهید محمد منتظری آغاز به کار کرد و پس از مدتی با گروهی که رهسپار سوریه، لیبی و الجزایر بودند همراه شد و مدتی هم برای آموزش های چریکی و نظامی به لبنان اعزام شد.

جنگ آغاز شد؛ او و چند تن از دوستانش نخستین افرادی بودند که رهسپار شدند. پس از مدتی هم به عنوان فرمانده سپاه تعیین شد. در عملیات فتح المبین، فرمانده گروه هایی بود که مسئولیت پاکسازی تنگه رقابیه را داشتند. شهید حمید باکری هم معاونش بود. در این عملیات بر اثر ترکش گلوله تانک مجروح شد که جراحتی جزیی بود.

در کنار حاج محمد کوثری فرمانده وقت لشکر 27 محمدرسول الله(ص)

هوا تاریک شده بود. در کنار خاکریز بود که گلوله تانک در کنارش ترکید لحظه ای دود و خاک همه جا را پر کرد، خواست برخیزد پاهایش مجروح شده بود، در آنجا پانسمان کردند ولی با بالگرد به اهواز و بعد به تهران، سپس به اصفهان منتقل شد که دو ماه در بیمارستان اصفهان بستری بود. بعد هم عصا زیر بغل به جبهه برگشت.

در عملیات کربلای 1 رزمندگان توانستند شهر مهران را آزاد کنند. شادی بزرگی بود، به ویژه که پس از عملیات به حضور امام رسیدند و پس از آن هم رهسپار حج شد، 6 مرداد روز پرواز به سوی خدا.

قرار شد به یکی از لشکرها برود استخاره برای رفتن به لشکر 27 محمد رسول الله(ص) بسیار خوب آمد. در روز 18 اسفند توسط حاج محمد کوثری به عنوان قائم مقام لشکر معرفی شد.

وصيت نامه شهيد غلامرضا صالحي

فرزندانم! آخرين بار سه روز پيش شما را ديدم، هجدهم تيرماه، آن موقع كه گفتم: آماده حركت به طرف جنوب باشيد، باور كنيد كه نتوانستم به چشمان مادرتان نگاه كنم، مادر خوبي داريد؛ بزرگ است بزرگ، فرزندانم! مريم، مرضيه، هاجر، عليرضا! در اين لحظات آخر، صورتتان را مي بوسم، به شما سفارش مي كنم كه با مادرتان مهربان باشيد.

انشاءالله كه باعث افتخار اسلام و قرآن و آبروي پدر و مادرتان در دنيا و آخرت باشيد، براي شما آرزوي سعادت و خوشبختي مي كنم و هميشه دوستدار شما عزيزان هستم. همسر عزيزم! برايت از خدا آرزوي توفيق و خوشبختي در دنيا و آخرت دارم. از اينكه براي مدتي كوتاه در كنار هم بوديم و با خوب و بد ساختيم خوشحالم، ولي شادي و خرسندي ابدي وقتي است كه در بهشت برين و جهان ابدي در قرب الهي منزل كنيم. در غياب من به مسئوليت خود، تربيت و هدايت فرزندانمان بكوش و آنان را به نحوي تربيت كن و تحويل جامعه بده كه احكام و دستورات اسلام و قرآن بيان مي كند.

در کنار همرزمان؛ سردار شهید سعید سلیمانی، سردار کلیشادی و مصطفی نمازیان
از تو مي خواهم كه براي اداره فرزندانمان و گذراندن زندگي حتي المقدور خود را به ارگان هاي دولتي وابسته نسازي، سعي كن آنان را مستقل از برنامه هاي عمومي تربيت نمايي، به فرزندانمان بياموز كه اگر روي پاي خود بايستند و آزاد زندگي كنند باعث پاكي روح و روان و استقلال در راه و رسم زندگي طبق اصول و احكام اسلام خواهد شد.

با اسماعیل احمدی مقدم در ارتفاعات سلیمانیه عراق

در کنار دلاورمردان غیور کرد در سلیمانیه عراق

در کنار سردار شهید مهدی باکری و سردار ایزدی

در ارتفاعات کردستان در کنار سردار محمد کوثری

و یک لبخند آسمانی...

یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد.

**************************

 شهید محسن حججی نجف آبادی

 شهید محسن حججی متولد 21 تیرماه 1370 در شهرستان نجف‌آباد است که سال 1385 وارد فعالیت‌های فرهنگی شد و در سال 1391 ازدواج کرد، ثمر ازدواج وی پسری به نام علی است . روز دوشنبه 16 مرداد 1396 به اسارت دشمن درآمد و در روز چهارشنبه 18 مرداد 1396 در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

محسن حججی، نماینده شهدایی که سر از تنشان جدا شد اما نگذاشتند حتی لحظه ای به حرم حضرت زینب (ع) هتک حرمت شود و به گروه های تروریستی اجازه تعدی به حریم ولایت را ندادند.

محسن حججی نماینده شهدای بی سر و حجت خدا بر روی زمین شد، جملات شیرین و دلنشینی که رهبر معظم انقلاب در وصف این شهید و جریان اسارت و شهادتش بیان کردند و این بیانات مرهمی شد بر دل داغ دیده پدر و مادر و همسر شهید حججی که حالا دیگر محسن را تنها پسر خود نمی دانند بلکه او را پسر پرافتخار ایران و انقلاب می دانند.

زمانی که زمزمه های ورود پیکر بی سر این شهید والامقام در کشور پیچید همه شهر مملو از عطر استقبال بود، مردم در تکاپوی آمادسازی شهر برای استقبالی پرشور بودند و این حضور برای قدردانی از خون شهید از همان لحظه ورود پیکر مطهرش به فرودگاه رقم خورد.

تهران، اصفهان، نجف آباد و همه ایران یک صدا و یک دل محسن حججی را زیبا و پرشکوه به خانه ابدی بدرقه کردند و با یاد داشتند که این جوان انقلاب از همه متعلقات دل کَند تا نوکری اهل بیت علیهم السلام را بدست آورد.

پس از حضور پرشور مردم در تشییع پیکر شهید محسن حججی  و خاکسپاری در تاریخ ششم مهرماه 1396  و در زادگاهش نجف آباد ، کلیپی از تشییع پرشکوه این شهید منتشر شد که در ادامه آن را خواهید دید.روی عکس کلیک کنید

تمام حقوق این پایگاه محفوظ و متعلق به شهرداری نجف آباد می باشد .
نجف آباد - خیابان امام(ره) ٫ ساختمان مرکزی شهرداری _کدپستی:14661_85146
تلفن : 3-03142640041 ارتباطات مردمی:137-سامانه ارسال پیامک:30001360